دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Effect of different levels of monensin in diet containing extruded whole soybeans on milk production, composition and fatty acids profile of lactating dairy cowsاثر سطوح مختلف موننسین در جیره دارای سویای اکسترود شده روی تولید، ترکیب و پروفایل اسیدهای چرب شیر گاوهای شیری5145386310.22055/ivj.2017.29342.1551FAمنصور احمدیاستادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلامصدیقه منتیاناستادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ایلامعلی نقی شکریمربی گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ایلامJournal Article20160315 This study was conducted to evaluate the effects of monensin supplementation in the diets of lactating dairy cows containing extruded whole soybeans seed, as the main source of protein on feed intake, milk production and composition and milk fatty acids profile. Three multiparous Holstein lactating dairy cows (third parity; 627±31 kg of weight; 81±20 days in milk; were assigned to a balanced 3×3 Latin square design. Each experimental period was 21 days with 14 days for adaptation and 7 days of data collection. The control diet was a total mixed ration (TMR) consisting of 50% forage and 50% concentrate mixture on dry matter (DM) basis. Cows were randomly assigned to one of the three dietary treatments as their main source of fatty acids (FA) with or without monensin. The first treatment was the control diet (1) of extruded whole soybeans seed without monensin. Second was control diet supplemented with 24 mg of monensin/kg of DM (2) and the third was control diet supplemented with 30 mg of monensin/kg of DM (3). Dietary supplementation with extruded whole soybeans seed with monensin had no effect on milk DMI, FCM and protein. Milk production were affected by the dietary treatments (P<0.05), while feeding the monensin decreased milk fat concentration of 18:0 and saturated fatty acids (P<0.05). The milk fat concentration of 18:2n-6 and USFAs were increased (P<0.05). Dietary treatments had no effect on milk fat concentrations of short chain, medium chain and long chain FA (P>0.05). Although inclusion of 24 mg/Kg DM monensin in diet with extruded whole soybeans seed in the diet elevated the milk fat concentration of c9,t11- CLA but this effect was not significant (P>0.05). این مطالعه جهت بررسی اثر استفاده از مکمل موننسین در جیرهی دارای دانهی سویای اکسترود شده به عنوان منبع اصلی پروتئین روی مصرف خوراک، تولید و ترکیب شیر و پروفایل اسیدهای چرب شیر انجام گرفت. شش رأس گاو هلشتاین سه بار زایش کرده با میانگین وزن (31±627) کیلوگرم و با میانگین روزهای شیردهی (20±81) در قالب طرح مربع لاتین چرخشی (گردان) 3×3 به سه جیرهی آزمایشی اختصاص داده شدند. هر دورهی آزمایشی 21 روز طول کشید، 14 روز دورهی سازش پذیری و 7 روز دادهها جمعآوری شد. جیرهی اول، جیرهی پایه به صورت TMR دارای 50 درصد علوفه و 50 درصد مخلوط کنسانتره بر پایهی مادهی خشک بود. جیرهی دوم شامل جیرهی پایه به اضافهی 24 میلیگرم موننسین در کیلوگرم مادهی خشک جیره بود و جیرهی سوم جیرهی پایه به اضافهی 30 میلیگرم موننسین در کیلوگرم مادهی خشک جیره بود. استفاده از موننسین در جیرهی دارای دانهی سویای اکسترود شده اثر معنیداری روی DMI، FCM و پروتئین شیر نداشت (05/0P>). تولید شیر به وسیلهی تیمارها تحت تأثیر قرار گرفت (05/0>P). استفاده از موننسین غلظت اسید استئاریک (18:0) و اسیدهای چرب اشباع را کاهش داد (05/0>P) و غلظت 18:2n-6 و USFAs افزایش داد (05/0>P). تیمارهای آزمایشی اثری روی غلظت اسیدهای چرب کوتاه، متوسط و بلند زنجیر نداشتند (05/0P>). اگر چه استفاده از 24 میلیگرم موننسین در هر کیلوگرم مادهی خشک جیرهی دارای دانهی سویای اکسترود شده غلظت c9, t11- CLA را افزایش داد اما از لحاظ آماری معنیدار نبود (05/0P>).دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Combined effect of filtration method (carbon, zeolite and simple filtration) and stock density of Macro (Labidochromis caeruleus) on growth and nitrogenous compounds of waterبررسی تأثیر متقابل فیلتراسیون (فیلتر کربن، زئولیت و فیلتراسیون ساده) و تراکم ماهی ماکرو (Labidochromis caeruleus) بر میزان رشد و مواد نیتروژنی آب15235386410.22055/ivj.2017.56702.1760FAصفورا براتی زادهدانش آموخته دکترای حرفه ای دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازرحیم پیغاناستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمحمد راضی جلالیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20160626Water physicochemical factors have an important role in the health of fish. In this study, the effect of filtration and density of Macro fish on water nitrogenous compounds was studied. For this purpose, the concentrations of water biochemical parameters (ammonia, nitrite, nitrate and pH) were measured at three densities and three filtration methods (carbon filteration, zeolite filteration, and control, simple filteration). Water samples collected in a period of one month and three days intervals and were immediately investigated. Data were compared using two-way ANOVA. The results showed that the average concentration of nitrate in the three types of filter in three densities had no significant difference. The average concentration of nitrate in comparison with filtration, between filtration of the zeolite group and control group was significantly different. Also, between filtration of the carbon group and control group was significantly different. In this regard, there was no significant difference between filtration of the carbon group and filtration of the zeolite group. The results showed that the average of pH level in the three types of filter in three densities had no significant difference. In comparison between the averages of pH level with filtration, between filtration of the zeolite group and control group and filtration of the carbon group and control group had significant difference. But there was no significant difference between filtration of the zeolite group and filtration of the carbon group. The counter effect of filtration and density, a significant relationship was not found and no difference in the average of other factors was observed in other groups.آمونیاک و ترکیبات نیتروژنی مضر در سیستم پرورش آبزیان از تجزیه مواد دفعی و یا مواد غذایی باقی مانده در آب بوجود میآید. آمونیاک و متابولیتهای آن فاکتورهای محدود کننده پرورش آبزیان بوده و تلاش جهت حذف این ترکیبات از آب به کمک فیلتراسیون صورت می گیرد. فیلترهای کربنی و زئولیتی نیز در آکواریومها به طور متداول مورد استفاده قرار میگیرند و در حذف مواد آلی و معدنی مختلف از آب نقش دارند. هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر این فیلترها در تراکمهای مختلف نگهداری بر مواد نیتروژنی آب میباشد. بدین منظور تعداد 180 قطعه ماهی ماکرو (Labidochromis caeruleus) در گروههای 10 تایی در آکواریوم-هایی با شرایط زیر منتقل گردیدند: آکواریوم با فیلتر کربنی، آکواریوم با فیلتر زئولیتی و آکواریوم با فیلتر معمولی بعنوان گروه شاهد در سه تراکم مختلف (5/1، 25/2، 3 گرم ماهی در هر لیتر آب). برای هر روش نگهداری سه تکرار در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد میانگین مقادیر pH و غلظت نیترات آب میان فیلتراسیون زئولیتی و گروه شاهد و همچنین میان فیلتراسیون کربنی و گروه شاهد ارتباط معنیدار وجود داشت (05/0>P) اما میان فیلتراسیون زئولیتی و فیلتراسیون کربنی ارتباط معنیدار وجود نداشت (05/0<P). نتایج نشان داد میانگین غلظت نیترات در این سه نوع فیلتر در تراکمهای مورد نظر دارای تفاوت معنیدار نبود. در بررسی اثر تداخلی فیلتراسیون و تراکم، ارتباط معنیداری در میزان نیترات مشاهده نشد. در میزان نیریت و آمونیاک تفاوت معنیداری بین گروه ها مشاهده نشد. در انتهای دوره تفاوت وزن ماهیها در سه نوع فیلتراسیون معنیدار نبوده است. به طور کلی با توجه به نتایج این تحقیق بنظر می رسد با فیلتراسیون معمولی (فیلتر حاوی اسفنج) بدون نیاز به زئولیت و کربن فعال، میزان مواد نیتروژنی آب در حد مورد قبول حفظ می شود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Compare the total immunoglobulin assays using turbidity and precipitation test in common carp exposed to synthesized silver nanoparticles using sargassum seaweedمقایسه سنجش ایمنوگلوبولین تام با استفاده از دو روش کدورت سنجی و رسوبی در ماهی کپور معمولی در مواجهه با نانوذرات نقره سنتز شده از جلبک سارگاسوم24315386510.22055/ivj.2017.53077.1725FAسراج بیتااستادیار گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهارمهرزاد مصباحاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازعلی شهریاریدانشیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمسعود قربانپور نجف آبادیاستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20160430Immunoglobulins are serum proteins that produced by the plasma and humoral immune responses are important components commonly by serological methods for the measurement. In this study, at first the synthesis of silver nanoparticles was performed using biological method with sargassum seaweed, then the impact of this nanoparticle on the total immunoglobulin of common carp using two different methods of turbidity and precipitation test The impact of nanoparticles on the total immunoglobulin using two methods: turbidity and sediment exposed to three concentration (0.11, 1.13, 5.67 mg/L AgNP) of this silver nanoparticles were studied for 14 days.. using were compared. Results obtained from UV-Vis spectroscopy and TEM confirmed biosynthesis of silver nanoparticles using this algae. The synthesized silver nanoparticles were predominately spherical shape and 32/54 nm size and maximum absorption peak were detected in the range of 406 nm. The results of the measurement of serum immunoglobulin using turbidity and precipitation tests indicating no significant differences in the treatments with control (p>0.05). As well as between the amount of serum immunoglobulin in each treatment sample at different days showed no statistically significant difference (p>0.05). In conclusion our results indicate that silver nanoparticles synthesized using Sargassum angustifolium, had no effect on total serum immunoglobulin levels measured by both methods inhibition or stimulation.ایمنوگلوبولینها پروتئینهای سرم هستند که توسط پلاسماسل ها تولید میشوند و جزء مهم پاسخ ایمنی همورال میباشند که به طور رایج به وسیله روشهای سرم شناسی مخصوص اندازهگیری می-شوند. در این مطالعه ابتدا تولید نانوذرات نقره با روش زیستی خارج سلولی از جلبک سارگاسوم انجام شد، سپس تاثیر این نانوذرات بر میزان ایمنوگلوبولین کل با استفاده از دو روش کدورت سنجی و رسوبی در ماهی کپور ماهی در مواجهه با سه غلظت شامل 11/0، 13/1 وmg/L AgNP 67/5 بهمدت 14 روز مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج طیف سنجی UV-Vis و TEM تولید زیستی نانوذرات نقره با استفاده از جلبک مورد آزمایش تایید شد. طبق تصاویر بهدست آمده از TEM، میانگین اندازه نانوذرات نقره تولید شده 54/32 نانومتر و کروی شکل بودند. حداکثر پیک جذبی نانوذرات در محدوده 406 نانومتر شناسایی شد. نتایج حاصل از سنجش ایمنوگلوبولین سرم با استفاده از دو روش کدورت-سنجی و رسوبی، نشاندهنده عدم اختلاف معنیدار در تیمارهای مختلف با تیمار شاهد میباشد (05/0p>). همچنین بین مقادیر ایمنوگلوبولین سرم در هر تیمار نیز در روزهای مختلف نمونه برداری اختلاف معنیداری از نظر آماری مشاهده نشد (05/0p>). نتایج مطالعه ما نشان داد که نانوذرات نقره سنتزشده از جلبک سارگاسوم، بر میزان ایمنوگلوبولین کل سرم با هر دو روش اندازه گیری هیچ گونه اثرات مهار یا تحریککنندگی نداشت.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Comparison of propagation and continuous passages of Neospora caninum tachyzoites in Vero and TLI cell linesمقایسه تکثیر و پاساژهای متوالی تاکی زوئیت های نئوسپورا کنینوم در سل لاین های Vero و TLI32425386610.22055/ivj.2017.44508.1649FAمنیره خردادمهراستادیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تبریزمعین زهتابدانش آموخته دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تبریزمهدی نام آوریدانشیار موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی، شعبه شیراز، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی ایرانعزیزاله خداکرم تفتیاستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیرازJournal Article20150510Neospora caninum causes major bovine abortions and neonatal mortality in cattle, sheep, goat and horse. Vero cells are the most frequently used cell line for culture of Neospora caninum but problems are with propagation and required level of nutritional components for the media persist. In this study the tachyzoite yields of N. caninum were compared in two cell lines: Vero (African Green Monkey Kidney) and suspension culture Theileria lestoquardi-infected lymphoblastoid (TLI) cell lines. Then, N. caninum were continuously passaged in these cell lines for 3 months and the effect of host cells on virulence of tachyzoites was assessed by broiler chicken embryonated eggs. Inoculation was performed in the chorioallantoic (CA) liquid of the embryonated eggs with different dilutions (0.5× 104, 1.0× 104, 1.5× 104) of tachtzoites isolated from these cell cultures. The mortality pattern and pathological changes of the dead embryos and hatched chickens were noted. Tissue samples of brain, liver and heart were examined by histopathological and detection of DNA of parasite by polymerase chain reaction (PCR). Also, consecutive sections of the tissues examined histologically were used for immunohistochemical (IHC) examination. Results of the present study did not show any significant differences in number of tachyzoites harvested from both cell line and also in mortality rate of inoculated embryonated eggs. Attenuation of virulence after 3 months continuous passages of suspension culture of TLI cell line was not different with Vero cell line which the results were confirmed by histopathology, IHC and PCR.Continuous passage of Neospora caninum in both cell lines were similar suggesting that TLI cells could be used for vaccine production.نئوسپورا کنینوم یک عامل بیماریزای مهم در گاو و سگ می باشد. امروزه به طور گسترده ای از کشت سلولی به منظور جداسازی و تکثیر نئوسپورا برای اهداف مختلفی استفاده می شود. در مطالعه حاضر، میزان یکسانی از تاکی زوئیت انگل در مجاورت میزان یکسانی از سل لاین های Vero (سلول اپیتلیال کلیه میمون سبز آفریقایی) و سل لاین TLI (لنفوسیت ترانسفورم شده با تیلریا) قرار گرفت و به مدت سه ماه پاساژ متوالی داده شدند. به منظور ارزیابی میزان حدت تاکی زوئیت های به دست آمده از هر سل لاین، دوزهای مختلف انگل (5000، 10000 و 15000 تاکی زوئیت در هر میکرولیتر)، به تخم مرغ جنین دار تزریق شد و میزان تلفات ثبت و از بافتهای مغز، قلب و کبد آنها جهت مطالعات هیستوپاتولوژی و مولکولی نمونه برداری انجام شد. نتایج این مطالعه نشان داد که سل لاین TLI توان تکثیر مناسبی را برای نئوسپورا نسبت به سل لاین Vero دارد و اختلاف آماری معنی داری در تعداد تاکی زوئیت های رها شده از دو سل لاین مشاهده نشد (p> 0.05). نتایج میزان تلفات، مرگ و میر 100% در تخم مرغ های تلقیح شده به وسیله دوز های مختلف تاکی زوئیت های به دست آمده از هر دو سل لاین را نشان داد که البته این میزان تلفات، وابسته به دوز تلقیح شده بود؛ بدین صورت که در دوزهای بالاتر، تلفات زودتر مشاهده شد. بررسی های هیستوپاتولوژیک، هپاتیت و میوکاردیت غیرچرکی تک هسته ای را نشان داد. با مطالعات مولکولی و ایمنوهیستوشیمی حضور آنتی ژن و ژنوم نئوسپورا در بافت های مختلف تائید شد. یافته های این پژوهش، سل لاین مناسبی را جهت تکثیر و پاساژ متوالی نئوسپورا کنینوم معرفی می کند که می تواند در دستیابی به روش سریعتر و موثرتر جهت تهیه واکسن زنده و همچنین صرفه جویی در زمان و هزینه ها بسیار کمک کننده باشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Histopathologic patterns of nontumoric cutaneous lesions in dogs referred to Veterinary Hospital of Ahvazبررسی الگوهای هیستوپاتولوژی ضایعات پوستی غیر توموری در سگ های ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی اهواز43555386710.22055/ivj.2017.51757.1714FAطیبه دلفاندانش آموخته دکتری حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهیدچمران اهوازآناهیتا رضائیدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز0000 0001 7430 6211رضا آویزهاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20160412The aim of this study is inspection of histopathologic patterns in skin lesions of referred dogs to Veterinary Hospital of Shahid Chamran University. This study carried out on 40 cases. After complete macroscopic examination and sedation, sampling was carried out and Haematoxylin and Eosin stained slides were prepared. In macroscopic examination all cases had alopecia and hypotrichosis and 30 (75%) cases had focal alopecia and 10 (25%) had diffuse alopecia. Seventeen cases (42.5%) had seborrhea and 19 (47.5%) had scale and wound. Microscopic examination revealed perivascular dermatitis pattern in 16 (40%) and 12 cases had chronic perivascular dermatitis. Nodular and diffuse dermatitis were seen in 1 and 5 respectively (15%). In two cases of diffuse dermatitis, mite sections were observed. Atrophic dermatitis was detected in 15 cases (37.5%). Perifolliculitis were seen in 18 (45%) and folliculitis were seen in 7 cases (17.5%) and 5 were luminal and 2 were luminal and mural. Furunculosis was seen in one dog (2.5%). Fibrosing dermatitis was detected in 2 (5%) samples. Vasculitis was seen in one dog (2.5%). In this study perivascular dermatitis had the most frequency and it may be due to different agents. Atrophic dermatoses are in second rank and malnutrition is first candidate cause. This study is the first attempt in the field of dermatopathology and the results of present research revealed different type of microscopic patterns.هدف از تحقیق حاضر بررسی الگوهای هیستوپاتولوژی در ضایعات پوستی سگهای مراجعه نموده به بیمارستان دامپزشکی اهواز میباشد. این مطالعه بر روی ضایعات جلدی 40 قلاده سگ ارجاعی انجام شد. پس از انجام معاینه و بررسی کامل ماکروسکوپی و آرامبخشی حیوان، با استفاده از پانچ پوستی نمونهگیری انجام شد. از نمونهها اسلایدهای رنگ-آمیزی شده به روش هماتوکسیلین و ائوزین تهیه شد. در بررسی ماکروسکوپی تمامی موارد موریختگی و کم موئی مشاهده شد. در 17 مورد (5/42 درصد) سبوره و 19 مورد (5/47 درصد) نیز دلمه پوستی و زخم مشاهده شد. در بررسی میکروسکوپی، الگوی درماتیت اطراف عروقی در 16 مورد (40 درصد) مشاهده شد. 12 مورد از آنها درماتیت اطراف عروقی مزمن تلقی گردید. الگوی درماتیت ندولی و منتشر بهترتیب در یک و پنج مورد دیده شد. در دو مورد از درماتیت-های منتشر مقاطع جرب مشاهده گردید. الگوی درماتوز آتروفیک در 15 مورد (5/37 درصد) روئیت شد. الگوی پریفولیکولیت در 18 مورد (45 درصد) و فولیکولیت در هفت مورد (5/17 درصد) مشاهده گردید که پنج مورد از آنها لومینال و دو مورد لومینال و دیوارهای بود. فرونکولوز نیز در یک مورد (5/2 درصد) مشاهده شد. الگوی درماتیت فیبروزه در دو نمونه (5 درصد) تشخیص داده شد. درماتیت عروقی نیز در یک مورد (5/2 درصد) مشاهده گردید که با حضور سلولهای التهابی در دیواره عروق درم همراه بود. در این مطالعه درماتیت اطراف عروقی دارای بیشترین فراوانی بود که میتواند در اثر عوامل مختلف ایجاد شود. درماتوز آتروفیک در رتبه دوم قرار داشته که سوء تغذیه بهعنوان اولین کاندید مطرح میباشد. این مطالعه بهعنوان اولین تلاش در خصوص بررسی هیستوپاتولوژی ضایعات جلدی در سگهای ارجاعی بوده و نتایج پژوهش حاضر بیانگر طیف گستردهای از الگوهای میکروسکوپی بوده و اهمیت این روش را در کنار سایر روشهای تشخیصی بیش از پیش نشان میدهد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Determination of genetic diversity and susceptibility of Trichophyton mentagrophytes isolates against antifungal effects of ethanolic extract of Allium jesdianumتعیین تنوع ژنتیکی و حساسیت جدایههای ترایکوفایتون منتاگروفایتیس در برابر اثرات ضدقارچی عصارهی اتانولی بنسرخ56665386810.22055/ivj.2017.45921.1669FAسعید رزاقی خضرلودانش آموخته کارشناسی ارشد قارچ شناسی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهرانعقیل شریف زادهاستادیار گروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهرانمینو سلطانیدانش آموخته دکترای قارچ شناسی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهرانحجت اله شکریدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تخصصی فناوریهای نوین آمل0000-0001-7232-7414علیرضا خسرویاستاد گروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهرانJournal Article20160315Dermatophytes are a group of fungi with keratinophilic properties. They are able to invade epidermis, especially stratum corneum, by production of proteolytic enzymes such as keratinase. Trichophyton mentagrophytes (T. mentagrophytes) is a common cosmopolitan dermatophyte species. This species has different varieties based on genetic characteristics. In this study genetic diversity of 20 clinical isolates of T. mentagrophytes and their susceptibility to ethanolic extract of Allium jesdianum (A. jesdianum) were evaluated. Genetic diversity of the isolates was assessed by Random Amplified Polymorphic DNA (RAPD) method using 4 primers including OPN16, A08, OPD18 and R28. Then, susceptibility of T. mentagrophytes isolates to A. jesdianum extract was determined by standard microdilution broth method. The MIC values of the isolates were between 6.1 and 49.3 mg/ml (mean MIC: 20.3 mg/ml), whereas the MFC values of the isolates were between 24.6 and 49.3 mg/ml (mean MFC: 40.6 mg/ml). Twenty eight propagated DNA fragments were achieved in RAPD-PCR reaction. The most propagated DNA fragments (9 bands) were related to OPD18 primer. The R28 primer showed the least propagated DNA fragments (5 bands). Drawn dendrogram identified 3 main groups among 20 T. mentagrophytes isolates according to the all primers in 65% genetic distance. Most of T. mentagrophytes isolates (75%) were placed in group 2 and 100% genetical similarity was only seen between 2 isolates. It was concluded that all T. mentagrophytes genotypes were susceptible to A. jesdianum. The correlation between antifungal susceptibility and T. mentagrophytes genotype may be of potential therapeutic significance and larger studies are needed to prove this finding.درماتوفیتها یک گروه از قارچها با خواص کراتینوفیلیک هستند. آنها قادرند با تولید آنزیمهای پروتئولیتیک مانند کراتیناز به اپیدرم به ویژه لایه شاخی تهاجم برند. ترایکوفایتون منتاگروفایتیس یک گونه درماتوفیتی شایع جهانی است. این گونه بر اساس ویژگیهای ژنتیکی واریتههای مختلفی دارد. در این مطالعه تنوع ژنتیکی 20 جدایهی بالینی ترایکوفایتون منتاگروفایتیس و حساسیت آنها به عصارهی اتانولی گیاه بنسرخ ارزیابی شدند. تنوع ژنتیکی جدایهها با روش RAPD – PCR با استفاده از 4 پرایمر OPN16، A08، OPD18 و R28 سنجش شد. سپس، حساسیت جدایههای ترایکوفایتون منتاگروفایتیس به عصارهی بنسرخ با روش استاندارد میکرودایلوشن براث تعیین شد. مقادیرMIC جدایهها بین mg/ml 1/6 و mg/ml 3/49 بودند (میانگین MIC: mg/ml 3/20)، در حالیکه مقادیر MFC جدایهها بین mg/ml 6/24 و 3/49 بودند (میانگین MFC: mg/ml 6/40). 28 قطعه DNA تکثیر شده در واکنش RAPD-PCR به دست آمدند. بیشترین قطعات DNA تکثیر شده (9 باند) مربوط به پرایمر OPD18 بودند. پرایمر R28 کمترین قطعات DNA تکثیر شده (5 باند) را نشان داد. دندروگرام ترسیم شده 3 گروه اصلی را بین 20 جدایهی ترایکوفایتون منتاگروفایتیس بر اساس تمام پرایمرها در فاصله ژنتیکی 65% شناسایی کرد. اکثر جدایههای ترایکوفایتون منتاگروفایتیس (75%) در گروه 2 قرار گرفتند و 100% تشابه ژنتیکی فقط بین 2 جدایه مشاهده شد. چنین نتیجهگیری شد که تمام ژنوتیپهای ترایکوفایتون منتاگروفایتیس حساس به بنسرخ بودند. ارتباط بین حساسیت ضدقارچی و ژنوتیپ ترایکوفایتون منتاگروفایتیس ممکن است از اهمیت بالقوه درمانی برخوردار باشد و مطالعات گستردهتری برای اثبات این یافته ضروری هستند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122The effect of Antibiofin® on lactic acid bacteria (LAB) population and the Lactobacillus numbers of digestigve system in broiler chickensاثر آنتی بیوفین® بر جمعیت باکتریهای اسیدلاکتیک و لاکتوباسیلهای دستگاه گوارش در جوجههای گوشتی67745386910.22055/ivj.2017.53536.1728FAفروغ طلازادهاستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازصفا ورناصریدانش آموخته دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمنصور میاحیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازداریوش غریبیدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازتکاور محمدیاناستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20160505Studies indicate that administration of medicinal plant may have beneficial effects on gastrointestinal microflora and improvement of feed conversion ratio in broilers. In order to study the effect of Antibiofin® on lactic acid bacteria (LAB) population and the Lactobacillus numbers in intestine and crop of broiler chickens, a total of 200 day-old broiler chicks, Ross strain, were purchased and 20 chicks randomly were bled for determination of maternal antibody and remaining chicks divided into 3 equal groups. Each group divided into 3 subgroup of 20 chicks. Chickens of groups 1 and 2 received 0.1% and 0.2% of Antibiofin® respectively, in drinking water throughout the period of experiment. Chickens of group 3 as control group did not receive Antibiofin®. For determination of Lactobacillus and lactic acid bacteria counts, at the end of the period, three birds of each subgroup (9 birds of each treatment) were chosen randomly. 1 gram of the crop and ileo-cecum content were taken and cultured on MRS, TSA and Acetate Agar for determination of lactic acid bacteria counts, total counts and Lactobacillus distinction, respectively.The results of this study showed that the total count of intestine in which group that received 0.2% of Antibiofin® was significantly more than control group, but the total count of crop did not have any significan difference among all groups. Receiving Antibiofin® could increase lactic acid bacteria and lactobacil counts of intestine compared to control group. r Adding 0.1% and 0.2% of Antibiofin® to drinking water could increase lactic acid bacteria of intestine compared to crop. So it could be concluded that Antibiofin® had beneficial effect on microflora population in intestine more than cropمطالعات حاکی از آن است که مصرف گیاهان دارویی می تواند اثرات مفیدی بر میکروفلور دستگاه گوارش و بهبود ضریب تبدیل غذایی طیور گوشتی داشته باشد. به منظور مطالعهی اثر آنتی بیوفین® بر جمعیت باکتریهای اسیدلاکتیک و تعداد لاکتوباسیلها در روده و چینهدان جوجههای گوشتی، دویست قطعه جوجهی یک روزهی گوشتی سویهی راس خریداری، از بیست جوجه برای تعیین پادتن مادری خونگیری و بقیه به طور تصادفی به 3 گروه مساوی تقسیم شدند. هر گروه شامل 3 تکرار 20 قطعه ای بود. جوجههای گروه 1 و 2 داروی آنتیبیوفین را به ترتیب به میزان 1/0 درصد، و 2/0 درصد در آب آشامیدنی در طول دوره پرورش دریافت کردند. جوجه های گروه 3 به عنوان گروه کنترل، آنتیبیوفین را دریافت نکردند. به منظور تعیین جمعیت لاکتوباسیلها و باکتریهای اسیدلاکتیک، در پایان دوره، 3 قطعه از هر تکرار (9پرنده از هر تیمار) به ﻃﻮر ﺗﺼﺎدﻓﻲ اﻧﺘﺨﺎب شدند و یک گرم از محتویات ناحیه ایلئوسکال و چینهدان آنها برداشته شد و در محیط های کشت ام آر اس آگار ، تی اس آ و استات آگار به ترتیب برای شمارش باکتریهای اسید لاکتیک و شمارش کلی باکتریها و تمایز لاکتوباسیلها کشت داده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که که شمارش کلی باکتریهای روده در گروه دریافت کنندهی داروی گیاهی آنتی بیوفین با غلظت 2/0 درصد به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل می باشد. در چینه دان شمارش کلی باکتریها در گروههای مورد مطالعه اختلاف معنیداری را نشان نداد. دریافت آنتیبیوفین توانسته است در روده تعداد لاکتوباسیلها و باکتریهای اسیدلاکتیک را به طور معنیداری در مقایسه با گروه کنترل افزایش دهد. همچنین دریافت آنتیبیوفین با غلظت 1/0 و 2/0 درصد سبب افزایش تعداد باکتریهای اسیدلاکتیک در روده در مقایسه با چینهدان شد. بنابراین میتوان اظهار داشت داروی آنتیبیوفین، میکروفلور مفید باکتریایی را در روده بیشتر از چینهدان تحت تاثیر قرار میدهددانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Typing of Clostridium perfringens isolates from sheep in Ahvazتعیین تیپ جدایههای کلستریدیوم پرفرینجنس جدا شده از گوسفند در منطقهی اهواز75855388210.22055/ivj.2017.53716.1733FAداریوش غریبیدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمسعود قربانپوراستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز0000000203014577محمدرحیم حاجی حاجیکلاییاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0001-8964-8820زهره محمودی کوهیدانش آموخته دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20160508Clostridium perfringens is an important pathogen which causes numerous different diseases in animals. This bacterium is classified into five different types; A, B, C, D and E. Clostridium perfringens type D cause entrotoxemia in animals.<br /> The aim of this study was to identify different types of Clostridium perfringens in sheep in Ahvaz. For this purpose 369 fecal samples were randomly collected from the sheep from different area. After processing and culturing samples in blood agar containing neomycin, Clostridium perfringens suspected isolates were identified morphologically and biochemically. According to biochemical tests, from 369 feces samples, 56 isolates obtained and identified as Clostridium perfringens. For molecular confirmation of the isolate, the DNA of the isolates was extracted and the isolates were verified as Clostridium perfringens by PCR using specific primers for alfa toxin. The results showed that 54 isolated from 56 isolated confirmed as Clostridium perfringens. Typing of these isolates was done by PCR using specific primers for 5 different exotoxins of this bacterium. The results showed that 10 isolates (18/51%) were type A and 4 (7/4%), 24 (44/44%) and 16 isolates (29/62%) were type B, type C and type D respectively. Thus the most prevalent types of Clostridium perfringens were type C and D. In the present study, all isolates were negative for iota toxin and enterotoxin gene. کلستریدیوم پرفرینجنس باکتری پاتوژن مهمی است که باعث بیماریهای مختلفی در دامها می-شود. این باکتری در 5 تیپ A، B، C، D و E طبقهبندی میشود. تیپ D کلستریدیوم پرفرینجنس عامل ایجاد بیماری آنتروتوکسمی در دامها است. هدف از این مطالعه تعیین تیپ-های مختلف کلستریدیوم پرفرینجنس در منطقهی اهواز بود. 369 نمونه مدفوع به صورت تصادفی از گوسفندان این منطقه، جمعآوری گردید. پس از آمادهسازی و کشت نمونهها در محیط آگار خوندار حاوی نئومایسین، باکتریهای مظنون به کلستریدیوم پرفرینجنس با استفاده از روشهای مورفولوژیکی و بیوشیمیایی تعیین هویت شدند. درمجموع از 369 نمونه مدفوع جمعآوری شده، با استفاده از روشهای مورفولوژیکی و بیوشیمیایی، تعداد 56 جدایه مظنون به کلستریدیوم پرفرینجنس جداسازی و شناسایی گردید. برای تایید مولکولی جدایه ها، DNA این جدایهها استخراج و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی توکسین آلفا، تأیید مولکولی جدایهها با PCR صورت گرفت. نتایج نشان داد که از 56 جدایه کلستریدیوم پرفرینجنس، 54 جدایه به عنوان کلستریدیوم پرفرینجنستأیید ملکولی شدند. تعیین تیپ این جدایهها با استفاده از پرایمرهای اختصاصی اگزوتوکسینهای پنجگانهی تیپهای مختلف این باکتری صورت پذیرفت. نتایج نشان داد که از مجموع 54 جدایه، به ترتیب 10 (52/18%)، 4 (41/7%)، 24 (44/44%) و 16جدایه (63/29%)، تیپA، تیپB، تیپC و تیپD میباشند. بنابراین شایعترین تیپهای این باکتری در این منطقه تیپهای C وD هستند. در این مطالعه، هیچیک از جدایهها واجد ژن توکسین یوتا و نیز ژن آنتروتوکسین نبودند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Radiographic and histopathologic evaluation of inhibitory effects of Tramadol and Metamizol on experimental bone defect healing in rabbit tibiaارزیابی رادیوگرافی و هیستوپاتولوژی اثرات بازدارندگی ترامادول و متامیزول بر روند ترمیم نقیصه ی تجربی استخوان درشت نی خرگوش86965388710.22055/ivj.2017.31742.1571FAهادی ندافدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازعبدالواحد معربیدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازصالح اسماعیل زادهدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازهادی ایمانی راستابیاستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازامیر حسین مودتیدانش آموخته دکترای تخصصی جراحی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20151107Nonsteroidal anti-inflammatories and opioids are of drugs that have been widely used to manage the pain after orthopedic surgery in human and animals. The purpose of this study was to compare the inhibitory effects of metamizol and tramadol on bone defect healing in rabbit tibia. In this study, thirty male New Zealand white rabbits were divided into two groups. A 5 mm in diameter circular defect was created on the medial surface of the tibial metaphyseal region of the right foot of each rabbit. Respectively, in metamizole and tramadol groups, metamizole, 5 mg / kg and tramadol 4 mg/ kg were subcutaneously administrated In a 5-day course of treatment every 12 hours and then every 24 hours during a three-day. Defect healing was assessed by obtaining radiographs on 0, 7, 14, 21, 28, 35, 42 days after surgery. Also, histopathologic evaluation was done at 7, 21 and 45 days using Goldner’s trichrome staining. It also represents a faster start filling defect in the histopathological study, following administration of tramadol compared with metamizole. Also, at the end of the study, tramadol achived more filling defect points compared with metamizole. The results of this study showed that the beginning of the process of callus formation in metamizol was later than tramadol, so there was a significant difference between groups, in the formation of callus so that in the radiographs taken on 14, 28 and 35 days. The results of this study showed that in comparison with Tramadol, metamizol has more effects in slowing bone repair.ضد التهابهای غیراستروئیدی و اپیوئیدها از دسته داروهایی هستند که به صورت وسیع جهت مدیریت درد پیرامون جراحیهای ارتوپدی در انسان و دام مورد استفاده قرار گرفته اند. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه اثر دو داروی متامیزول و ترامادول بر روند ترمیم نقیصهی استخوانی، در استخوان درشت نی خرگوش بوده است. در این مطالعه 30 سر خرگوش نر نیوزیلندی در دو گروه در نظر گرفته شد. یک نقیصه گرد با قطر 5 میلیمتر در سطح داخلی ناحیه متافیز استخوان درشت نی پای راست هر خرگوش ایجاد شد. در یک گروه متامیزول با دوز mg/kg 5 و در گروه دیگر ترامادول با دوز mg/kg 4 در یک دوره درمانی 5 روزه هر 12 ساعت و در ادامه در یک دوره 3 روزه هر 24 ساعت تجویز زیر جلدی شد. ارزیابی ترمیم نقیصهها با اخذ رادیوگراف در روز های 0، 7، 14، 21، 28، 35 و 42 صورت گرفت. هچنین ارزیابی هیستوپاتولوژی با رنگ آمیزی Goldner’s trichrome در روزهای 7، 21 و 45 انجام شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در گروه متامیزول شروع روند تشکیل کالوس نسبت به گروه ترامادول دیرتر صورت گرفته به طوری که در تصویر روزهای 14، 28 و 35 اختلاف معنی داری در روند تشکیل کالوس وجود دارد. همچنین ارزیابی هیستوپاتولوژی بیانگر شروع سریعتر روند پر شدن نقیصه، متعاقب تجویز ترامادول نسبت به متامیزول میباشد. همچنین در پایان مطالعه، گروه ترامادول امتیاز بیشتری را در مقایسه با گروه متامیزول از نظر پرشدن نقیصه به خود اختصاص داده است. با توجه به نتایج، این تحقیق نشان داد که متامیزول نسبت به ترامادول تاثیر بیشتری در کند کردن روند ترمیم استخوان دارد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Effects of sainfoin tannin treated by water or urea on microbial population, gas production parameters, digestibility and in vitro fermentationاثرات تانن اسپرس عملآوری شده با آب یا اوره برجمعیت میکروبی شکمبه، فراسنجههای تولید گاز و تخمیربرونتنی971145389210.22055/ivj.2017.42664.1625FAبهروز یاراحمدیدانشآموخته دکترای تغذیه دام، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمرتضی چاجیدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحمد بوجارپوردانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانخلیل میرزادهدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمرتضی رضاییاستادیار پژوهشی تغذیه دام، موسسه علوم دامی کشور، کرجJournal Article20151103This experiment with aim to determine the effect of the tannins in dry land and irrigated sainfoin forage treated by water or urea on gas production (GP) parameters, in vitro fermentation characteristics and microbial population was carried out. Treatments were consist of untreated irrigated sainfoin (UNIS), untreated dry land sainfoin (UNDS), irrigated sainfoin by water (ISTW),dryland sainfoin treated by water (DSTW), irrigated sainfoin treated by urea (ISTU) and dry land sainfoin treated by urea (DSTU). Data of GP method were analyzed by Repeated Measurement and data other analyzed with CRD design. The results showed that treated by water or urea was due to reduce dry matter (DM). The most crude protein (CP) was relation to treated by urea (14.25%). The effect of treated by water or urea had the most decreasing of total phenolic compounds, total and condensed tannin in irrigated sainfoin (P<0.05).The results showed ISTW and ISTU treatments were highly on potential of GP and gas production rate (GPR).Increasing of GP in ISTW and ISTU treatments indicated detanning effect of treated by water or urea. The most truly degraded substrate )TDS) was related to ISTW treatment and the least UNDS (296 and 105mg, respectively). Partitioning factor in ISTW treatment (6.01) was significantly difference other treatments (P<0.05). Sainfoin tannin was due to decrease GP in total process of ruminal fermentation.The least N-NH3 concentrations was related to UNDS and the most were ISTU and DSTU treatments (P<0.05). The effect of treatments on the total number of rumen bacteria, cellulolytic bacteria and protozoa were significant (P<0.05). Overall, treated sainfoin by urea or water was due to no change of total number of rumen bacteria, cellulolytic bacteria and protozoa and increasing of the microbial biomass efficiency and synthesis. Generally, treated by water was more successful and cheaper method than the use of urea.این آزمایش با هدف اثر اسپرس آبی و دیم عملآوری شده با آب یا اوره بر جمعیت میکروبی شکمبه، فراسنجههای تولیدگاز و خصوصیات تخمیر برونتنی انجام شد.تیمارها شامل علوفه اسپرس عملآوری شده (با آب یا اوره) و بدون عملآوری بودند. دادههای روش گاز در قالب طرح اندازهگیریهای تکرارشونده و سایر دادهها در قالب طرح کامل تصادفی آنالیز شد. نتایج نشان داد عملآوری با اوره و آب باعث کاهش درصد ماده خشک شد. بیشترین میزان درصد پروتئین خام مربوط به عملآوری با اوره(25/14درصد) بود. اثر عملآوری با آب و اوره بیشترین درصد کاهش ترکیبات فنولی، تاننکل و تاننمتراکم را در اسپرس آبی داشت (05/0>P). نتایج نشان داد اسپرس آبی عملآوری شده با آب و اوره دارای پتانسیل تولیدگاز و نرخ تولید گاز بالاتری بود. افزایش گاز تولیدی در تیمارهای عملآوری اسپرسآبی با آب یا اوره نشان دهنده اثر تانن-زدایی عملآوری با آب یا اوره بر اسپرس بود. بیشترین و کمترین میزان ماده آلی هضم شده واقعی مربوط به تیمارهای اسپرس آبی عملآوری با آب و اسپرس دیم بدون عملآوری (به ترتیب با 296 و 105میلیگرم) بود. در مورد فاکتور جداکننده تیماراسپرس آبی عملآوری با آب (01/6 میلیلیتر بر میلی گرم) اختلاف معنیدار با دیگر تیمارها داشت(05/0>P). کمترین و بیشترین غلظت نیتروژن آمونیاکی به ترتیب مربوط به اسپرس دیم بدون عملآوری و اسپرس آبی و دیم عملآوری شده با اوره بود (05/0>P). اثر تیمارها بر جمعیت کل باکتریهای شکمبه، باکتریهای سلولولایتیک و پروتوزوآها معنیدار شد (05/0< P). تانن اسپرس موجب کاهش تولید گاز در کل فرآیند تخمیر شکمبه در پایان انکوباسیون شد. در مجموع، عملآوری اسپرس با آب و اوره موجب تغییر جمیت باکتریهای کل، سلولولیتیک، پروتوزوآها و در نهایت افزایش سنتز توده میکروبی شد. به طور کلی عملآوری اسپرس با آب روش موفق و ارزانتری نسبت به روش استفاده از اوره بوده و قابل توصیه میباشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Effects of herbal supplements and inulin on activity of antioxidant enzymes in juveniles of Common Carp (Cyprinus carpio)اثر مکمل های گیاهی و اینولین بر فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی در ماهی جوان کپور معمولی (Common Carp)1151215389410.22055/ivj.2017.45905.1668FAراضیه واعظدانش آموخته کارشناسی ارشد شیلات، دانشکده منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهرحمید محمدی آذرماستادیار گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهرسید محمد موسویدانشیار گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر0000-0002-7366-8808ابراهیم رجب زادهاستادیار گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی دریا، دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهرJournal Article20160408In this study, the effects of onion powder, savory and inulin (prebiotic) in different treatments containing control group, treatment of 1% inulin, treatment of 1% savory powder, treatment of 1% onion powder and treatment of 1% a mixture of savory and onion powder (each one in the amount of 0.5%) in triplicate on some activities of antioxidant enzymes and blood parameters of juvenile carp were examined for 45 days. In each 300 liter water tank 10 fish with initial average weight of 19.96 ± 0.08 gr were storage. Experimental fish were fed to satiation triple daily. At the end of the period, the activity of antioxidant enzymes (Superoxide dismutase, Glutathione peroxidase, Glutathione reductase), malondialdehyde (MDA) value as an indicator of lipid peroxidation in blood plasma of fish and blood factors (hematocrit, hemoglobin) were evaluated. The results showed that the activity of antioxidant enzymes increased in all treatments compared with control group which is significantly different in herbal treatments (p<0.05). Also, the values of hemoglobin, hematocrit, was increased more significantly in 1% savory and 1% inulin treatments compared with the control group (p <0.05). Also the value of MDA reduced more significantly in 1% savory and 1% inulin treatments compared with the control group (p <0.05). So, based on the results, the use of 1% savory powder or 1% inulin is recommended for reducing lipid oxidation and improvement of physiological status of fish in the diet of young carp fish.در این تحقیق اثر پودر پیاز و مرزه به عنوان مکمل گیاهی و اینولین (پری بیوتیک) در تیمارهای مختلف، شامل گروه شاهد، تیمار یک درصد اینولین، تیمار یک درصد پودر گیاه مرزه، تیمار یک درصد پودر پیاز و تیمار یک درصد مخلوط پودر مرزه و پیاز (هر کدام به مقدار نیم درصد) بر فعالیت برخی آنزیم های آنتی اکسیدانی و شاخص های خونی ماهیان جوان کپور معمولی در سه تکرار به مدت 45 روز مورد بررسی قرار گرفتند. در هر تکرار 10 عدد ماهی جوان کپور با میانگین وزن اولیه 08/0 ± 96/19 گرم در مخازن 300 لیتری آب ذخیره سازی شد. ماهیان مورد آزمایش به روش سیری و سه بار در روز تغذیه شدند. در پایان دوره ی آزمایشی، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی شامل سوپر اکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز، گلوتاتیون ردوکتاز و مقدار مالون دی آلدئید به عنوان شاخص پراکسیداسیون چربی در پلاسمای خون ماهیان و همچنین مقدار هماتوکریت و هموگلوبین مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی در تمامی تیمارها در مقایسه با شاهد بیشتر بوده که در تیمارهای مکملهای گیاهی معنی دار بوده است (P<0.05). از طرفی مقدار هموگلوبین و هماتوکریت در تیمارهای 1% مرزه و 1% اینولین بیشترین افزایش معنی دار را در مقایسه با شاهد داشته است (P<0.05). همچنین مقدار مالون دی آلدئید نیز در تیمارهای 1% مرزه و 1% اینولین بیشترین کاهش معنی دار را در مقایسه با شاهد داشته است (P<0.05). لذا با توجه به نتایج به دست آمده، به جهت کاهش پراکسیداسیون لیپید و بهبود شرایط فیزولوژیک ماهیان، استفاده از 1% پودر مرزه و یا 1% اینولین در جیره غذایی ماهیان جوان کپور توصیه می شود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313320171122Occurrence the Pica in suckling calves of dairy-cattle farms in Varamin suburbsرخداد پیکا در گوسالههای شیرخوار مزارع گاو شیری حومهی ورامین1221305389610.22055/ivj.2017.60699.1797FAمرتضی گرجی دوزاستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسارمرتضی عبداللهیدانش آموخته دکترای حرفه ای دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسارمصطفی عبداللهیدانشجوی دکتری حرفه ای دامپزشکی، دانشکدهی دامپزشکی، دانشگاه سمنان0000-0001-5091-7560Journal Article20160904Pica refers to an abnormal appetite due to various nutrition causes that imposes heavy losses to the cattleculture industry every year. One outbreak of pica in the several marginal dairy farms of Varamin city made us to investigate and research about causes,treatment,control and prevention of this disorder. This Clinical trial was performed on 35 stricken and 30 healthy Holstein calves (30-50 days old). The calves were devided to groups include first control (30 calves without Pica), first Treatment (35 calves with Pica) , second control (the calves of first control group after treatment) and second treatment (the calves of first treatment group after treatment). Before and after the receiving treatment (2 dose of 500mg than iron drop with one week interval), blood samples were taken from every 65 calves and to determine the CBC and the levels of the blood mineral elements was sent to the laboratory. Datas were analyzed by SPSS statistical software, F test with the significant level of P< 0.05. The results showed that the calves stricken with pica suffering from Microcitic-normochromic anemia due to lack of iron and after receiving iron for two week get fully recovered. This study reveals the relation of the incidence of Pica in suckling calves and iron deficiency in milk.پیکا به معنای اشتهای غیر طبیعی است که دارای سبب شناسیهای تغذیهای متنوعی بوده و هر ساله خسارتهای سنگینی را بر صنعت پرورش گاو تحمیل مینماید. یک شیوع طوفانی پیکا در گوسالههای چند مزرعهی گاو شیری اطراف ورامین سبب شکل گیری این پژوهش با هدف جستجوی علل، درمان، روشهای کنترل و پیشگیری این اختلال گردید. این کارآزمایی بالینی بر روی 35 راس گوسالهی مبتلا و 30 راس گوسالهی غیر مبتلا به پیکا از نژاد هلشتاین انجام گرفت (30-50روزه). گوسالهها به گروههای کنترل یک (30 راس گوسالهی غیر مبتلا به پیکا)، تیمار یک (35 راس گوسالهی مبتلا به پیکا)، کنترل دو (گوسالههای گروه کنترل یک بعد از انجام درمان) و تیمار دو (گوسالههای گروه تیمار یک بعد از انجام درمان) تقسیم بندی شدند. قبل و بعد از انجام پروسه ی درمان (2 دز mg500 قطرهی آهن با فاصله یک هفته)، نمونههای خون از هر 65 گوساله اخذ گردید و برای تعیین CBC و سطح عناصر معدنی خون به آزمایشگاه ارسال شد. دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیری تکراری در سطح معنی داری 05/0>P مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند. نتایج این پژوهش نشان دادند که گوسالههای مبتلا به پیکا از کم خونی میکروسیتیک- نرموکرومیک ناشی از فقر آهن رنج میبردند و پس از دریافت آهن طی 2 هفته به صورت کامل بهبود یافتند. این پژوهش بروز پیکا ناشی از کمبود آهن شیر را در گوسالههای شیرخوار نشان داد.