دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Immunohistochemistry of hepatopancreas of Litopenaeus vannamei, in two different temperatureایمونوهیستوشیمی هپاتوپانکراس میگو، Litopenaeus vannamei، در دو دمای متفاوت51314159710.22055/ivj.2021.299877.2387FAزهرا بصیراستادیار، گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز0000-0001-8954-7253رحیم پیغاناستاد گروه علوم درمانگاهی و قطب علمی بهداشت ماهیان گرمابی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهوازJournal Article20210814 This study aimed to investigate the effect of water temperature on the shrimp hepatopancreas of <em>Litopenaeus vannamei</em> by immunohistochemical method. In this research, a total of 50 shrimp with an average length of 23 ± 1 cm and an average weight of 28 ± 0.5 gr were accidentally caught from shrimp farms of the Choebdeh Abadan from Khuzestan province in two different seasons of the year. The shrimp were sampled for the histological and structural study of the hepatopancreas. After killing the shrimp by physical method, the hepatopancreas of each shrimp was transferred to Davidson's solution. The tissue samples were processed by routine histological procedure, using ascending ethanol for dehydration, xylene for clearing, and paraffin impregnation. 4-6 µm sections were taken and stained with hematoxylin-eosin and TUNEL immunohistochemistry technique. Finally, slides were studied by a light microscope equipped with a Dino-lite lens and Dino-capture software. The results indicated that the hepatopancreas structure is a tubular organ that can be affected by water temperature. In the warm season, the diameter of the tubules was smaller than in the cold season (p≤0.05). There was a significant difference in the percentage of apoptosis between the tubule-forming cells in the warm and cold seasons. هدف از این مطالعه بررسی مقایسهای سلولهای هپاتوپانکراس میگوی وانامی در دو فصل سرد و گرم به روش ایمونوهیستوشیمی است. در این تحقیق، در مجموع 50 قطعه میگوی وانامی با متوسط طول 1±23 و وزن متوسط 5/0± 28 گرم به طور تصادفی از مزارع پرورش میگو چوئبده آبادان در استان خوزستان در دو فصل سرد و گرم گرفته شدند. برای بررسی بافتشناسی و ساختاری هپاتوپانکراس از تمامی میگوها نمونهبرداری شد. برای تثبیت، با تزریق داخل دهانی و غوطه وری توسط محلول دیویدسون منتقل شدند. سپس نمونههای بافتی با روش معمول بافتشناسی و با استفاده از اتانول صعودی آبگیری، گزیلول برای شفافسازی و آغشتهسازی با پارافین انجام شد. برشهای بافتی 6-4 میکرونی زده شد و توسط رنگ هماتوکسیلین- ائوزین و ایمونوهیستوشیمی با تکنیک تانل رنگآمیزی شدند. سرانجام مورد بررسی قرار گرفتند. Dino-capture و نرم افزار Dino-Lite میکروسکوپ نوری مجهز به لنز اسلایدها توسط نتایج نشان داد که هپاتوپانکراس اندامی لولهای شکل بوده است. در فصل گرما، قطر لولهها از فصل سرما کوچکتر بود. در درصد آپوپتوز بین سلولهای تشکیل دهنده توبول فصل گرم و فصل سرد تفاوت معنی داری وجود داشت.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Comparison of analgesic and cardiopulmonary effects in epidural injection of lidocaine, bupivacaine and dexmedetomidine following ovariohysterectomy in the dogمقایسه اثرات قلبی ریوی و بی دردی حاصل از تزریق اپیدورال داروهای لیدوکائین، بوپیواکائین ودکسمدتومدین به دنبال جراحی برداشت رحم و تخمدان در سگ142314160110.22055/ivj.2021.253465.2313FAعلی بنیآدمدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0003-3597-887Xپیمان معصومیدستیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-243209332معصومه عزتی گیویاستادیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمحمد راضی جلالیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0003-2092-5652Journal Article20201019 Epidural anesthesia has been widely used as an adjuvant anesthetic technique in dogs due to its perioperative analgesia and reduction of general anesthetics requirements. This study aimed to compare the postoperative analgesia and cardiopulmonary changes following epidural injections of lidocaine, bupivacaine and dexmedetomidine after ovariohysterectomy in dogs. Fifteen healthy adult female dogs of mixed breed with an average weight of 12.76 ± 1.41 kg were randomly divided into three groups (lidocaine 2.5 mg/kg, bupivacaine 1 mg/kg and dexmedetomidine 10 µg/kg body weight, with a final volume of 0.36 mL/kg). Heart rate, respiratory rate, mean arterial pressure and rectal temperature were assessed by vital signs monitoring before epidural injection and during surgery time and hourly up to 6 hours after the end of the surgery. Pain assessment was done by SDS, VAS and UMPS methods hourly, immediately after surgery for up to 6 hours. Heart rate at 2 and 3 hours after surgery was lower in the dexmedetomidine group compared to the other two groups. Comparison of respiratory rate in the three groups showed that the respiratory rate in dogs in the dexmedetomidine group at 1, 3, 4 and 5 hours was lower than in the bupivacaine group. There were no significant differences between the three groups in the first 2 hours after surgery in terms of pain assessment by mentioned methods. In the UMPS method, at 4 and 5 hours after surgery, bupivacaine and dexmedetomidine had better analgesia compared to lidocaine. At 6 hours, dexmedetomidine had better analgesia than bupivacaine. Based on the results, it was concluded that dexmedetomidine has a better analgesic effect than other drugs. بیحسی اپیدورال به دلیل بیدردی حین عمل و کاهش نیاز به بیهوشی عمومی به طور گستردهای به عنوان یک روش بیحسی کمکی در سگها مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از این مطالعه مقایسهی بیدردی بعد از عمل و تغییرات قلبی ریوی پس از تزریق اپیدورال لیدوکائین، بوپیواکائین و دکسمدتومیدین پس از عمل برداشت رحم و تخمدان در سگها بود. برای این منظور، 15 قلاده سگ بالغ سالم، از نژاد مخلوط با وزن متوسط 41/1 ± 76/12 کیلوگرم به طور تصادفی به سه گروه (لیدوکائین 5/2 میلیگرم/کیلوگرم، بوپیواکائین 1 میلیگرم/کیلوگرم و دکسمدتومیدین 10 میکروگرم/کیلوگرم وزن بدن با حجم نهایی 36/0 میلیلیتر/کیلوگرم) تقسیم شدند. ضربان قلب، تعداد تنفس، فشار متوسط شریانی و درجه حرارت مقعدی قبل از تزریق اپیدورال و در طی زمان جراحی و تا 6 ساعت بعد از پایان جراحی ارزیابی شد. پس از عمل درد تا 6 ساعت ارزیابی شد. ضربان قلب در 2 و 3 ساعت پس از عمل در گروه دکسمدتومیدین در مقایسه با دو گروه دیگر کمتر بود. با مقایسهی تعداد تنفس در هر سه گروه، تعداد تنفس در گروه دکسمدتومیدین در ساعتهای 1، 3، 4 و 5 کمتر از گروه بوپیواکائین بود. ارزیابی درد با استفاده از روشهای SDS، VAS و UMPS انجام شد. از نظر ارزیابی درد با استفاده از روشهای SDS، VAS و UMPS در 2 ساعت اول پس از جراحی تفاوت معنیداری بین سه گروه وجود نداشت. با روش UMPS در 4 و 5 ساعت پس از جراحی، بوپیواکائین و دکسمدتومیدین در مقایسه با لیدوکائین بیدردی بهتری داشتند. در ساعت 6، دکسمدتومیدین ضددردی بهتر نسبت به بوپیواکائین داشت. بر اساس نتایج، دکسمدتومیدین اثر ضددردی بهتر نسبت به سایر داروها داشته باشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Molecular identification of infectious laryngotracheitis virus in backyard and broiler chickens in Iranتشخیص ملکولی ویروس لارنگوتراکئیت عفونی در جوجه های بومی و گوشتی ایران243314160210.22055/ivj.2021.291306.2378FAسید حسام الدین عمادی چاشمیاستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانحمید استاجیدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانایرج اشرافی تمایاستادیار گروه میکروبیولوژی،دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانسحر غفاری خلیقاستادیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایرانJournal Article20210620 Infectious laryngotracheitis (ILT) is a highly contagious, infectious respiratory disease that is caused by <em>Gallid Herpesvirus-1</em> (<em>GaHV-1</em>, namely ILTV) mainly affecting pullets and laying hens. The disease has not been reported in broilers and backyard chicken in Iran, previously. The present study aimed to identify ILTV strains in outbreaks with severe respiratory clinical signs that occurred in Semnan province (Iran) in broiler farms and backyard chicken farms during June 2019 and March 2020. For this purpose, specimens were investigated from twenty-eight broiler farms with severe respiratory symptoms and a mortality rate of 5.5-29% and 2 backyard flocks. The presence of ILTV was assessed by histopathology, conventional PCR targeting of ICP4 gene fragment, and sequencing analysis. Comparison of detected genotypes with strains from Iran and neighboring countries demonstrated the high homology of detected isolated with field strains from Turkey. لارنگوتراکئیت عفونی یکی از بیماریهای بسیار مسری در دستگاه تنفس طیور است که توسط هرپس ویروسهای گروه ۱ (<em>GaHV-1</em>) مربوط به پرندگان ایجاد شده و عمدتا پولتها و گلههای تخمگذار را درگیر مینماید در حالی که در گلههای گوشتی و بومی ایران تاکنون گزارش نشده است. هدف از تحقیق حاضر تشخیص و تعیین هویت جدایههای ویروس لارنگوتراکئیت عفونی در مواردی از همهگیری علایم شدید تنفسی در گلههای گوشتی و بومی استان سمنان در بازه زمانی ژانویه ۲۰۱۹ تا مارس ۲۰۲۰ میباشد. در این راستا نمونههای مربوط به ۲۲ مزرعه مرغ گوشتی با علایم بالینی شدید تنفسی که تلفات 29 - 5/5 درصد داشتهاند و همچنین دو گله مرغ بومی با علائم مشابه مورد بررسی قرار گرفتند. حضور ویرس لارنگوتراکئیت عفونی طیور به عنوان عامل ایجاد بیماری با استفاده از روشهای هیستوپاتولوژی، ردیابی ژن ICPI و تعیین توالی نوکلئوتیدی ژن یاد شده مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی مقایسهای توالیهای به دست آمده با جدایههای کشور ایران و کشورهای همسایه نشان دهنده مشابهت بالای سویههای جدا شده در این تحقیق با سویههای جدا شده از کشور ترکیه میباشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122The distribution of alkaline phosphatase and carbohydrates in early turkey (Meleagris gallopavo) embryoتوزیع آلکالین فسفاتاز و کربوهیدرات ها در مراحل اولیه رویانی بوقلمون344614160410.22055/ivj.2021.286964.2373FAاعظم حسینیدانش آموخته دکتری بافت شناسی، گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانابوالقاسم نبی پوراستاد، گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000000221298382حسام دهقانیاستاد، گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه فردوسی مشهد و گروه پژوهشی سلول های بنیادی و طب بازساختی، پژوهشکده فناوری زیستی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0001-6750-0040Journal Article20210519 In developmental studies of the embryo, it is very important to find suitable methods for the characterization of various tissue. This study to determine suitable markers in the development of the nervous system and other organs in turkey embryo to be a clue for exploring the role of alkaline phosphatase in the development of an embryo,perception of organ function after birth, and studies of embryogenesis of the nervous system.. The embryos from stages 19 to 31 Hamburger & Hamilton, were studied by histochemical and immunostaining techniques. The results showed that the stage-specific embryonic antigen-1 expression was restricted to the spinal cord, and other organs were negative. At stages, 19, 20 and 29 Hamburger & Hamilton, alkaline phosphatase reaction was either negative or weakly positive in embryonic organs. At stages 30-31 Hamburger & Hamilton, a strong alkaline phosphatase reaction was observed in the spinal cord, mesonephros, gonad, dorsal aorta, and liver sinusoids. Sections stained with periodic acid-Schiff confirmed the presence of glycogen in the heart, mesonephros, gonad, notochord, chondrocytes, and weakly in the ventral horn of the spinal cord. This study demonstrates that alkaline phosphatase reaction and the stage-specific embryonic antigen-1 expression are effective markers for developing the nervous system in turkey embryos. Also, we observed that both periodic acid-Schiff and alkaline phosphatase staining are useful methods to study other organs in turkey embryos. در مطالعات تکوینی رویان، تعیین روشهای مناسب شناسایی بافتهای مختلف بسیار اهمیت دارد. هدف از این مطالعه، تعیین نشانگر مناسب در تکوین سیستم عصبی و سایر اندامها در رویان بوقلمون بوده تا راهنمایی باشد در جهت کشف نقش آنزیم آلکالین فسفاتاز در تکوین رویان، درک بهتر عملکرد اندام پس از تولد و مطالعات روند جنینی تشکیل دستگاه عصبی. رویانهای بوقلمون در مراحل (H&H)31-19، با استفاده از تکنیکهای هیستوشیمی و ایمونوهیستوشیمی مطالعه شدند. نتایج نشان داد که سلولها تنها در طناب نخاعی، قادر به بیان نشانگر سطحی SSEA-1 بوده و سایر اندامهای مطالعه شده از نظر بیان این مارکر، منفی بودند. اگر چه در مراحل (H&H) 31-19، فعالیت آلکالین فسفاتازی منفی یا بسیار ضعیف بود اما در 5/9-9 روز پس از انکوباسیون، واکنش قلیایی مثبت در بخشهایی از طناب نخاعی، مزونفروز، گناد، آئورت پشتی و سینوزوئید کبدی مشاهده گردید. برشهای رنگآمیزی شده با تکنیک هیستوشیمی پریودیک اسید شیف (PAS) نیز حضور گلیکوژن در قلب، مزونفروز، گناد، نوتوکورد، کندروسیت و بخشهایی از طناب نخاعی را تأیید کرد. نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر نشان میدهند که آنزیم آلکالین فسفاتاز و بیان SSEA-1 میتوانند نشانگرهای مناسبی در مطالعات تکوینی سیستم عصبی رویان باشند. همچنین میتوان از تکنیکهای هیستوشیمی پریودیک اسید شیف و آلکالین فسفاتاز قلیایی نیز به منظور مطالعه دیگر اندامها در رویان بوقلمون استفاده کرد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Histopathologic Evaluation of Honey-Zinc Oxide Combination on Full-Thickness Experimental Wound Healing in Ratsارزیابی هیستوپاتولوژی ترکیب عسل و پماد زینک اکساید بر ترمیم زخم تجربی تمام ضخامت پوست در موش صحرایی475814160510.22055/ivj.2021.286697.2371FAسعیده لطفیدانش آموخته دکتری عمومی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانسروش سابیزااستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0003-3452-9933هادی ندافاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانآناهیتا رضائیدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000 0001 7430 6211Journal Article20210517 Wounds are the creation of any defects and loss of connectivity of body tissues, both inside and outside the body. Researchers have always sought to find the most effective and least complicating factor to accelerate the wound healing process. The present study aimed to evaluate and compare the effectiveness of honey alone or in combination with zinc oxide on healing the experimental defect of skin full-thickness wound in rats. In this study, 48 adult male white Wistar rats were selected and randomly divided into four groups of 12 including the first group (control = C), the second group (honey = H), the third group (zinc = Z), and the fourth group (honey and zinc oxide= (ZH). A full-thickness skin defect with dimensions of 2 × 2 cm was created in the skin of the back, as well as the distance between the neck and the pelvic area. All animals received treatment appropriate to their group. Four rats from each group were prepared on histopathological samples on days 7, 14, and 21 and microscopic examination was performed. Axiovision software was used for macroscopic assessments. The highest healing rate on day 7 after wounding belonged to the Z group and the lowest to the H group. Also, the highest rate of healing on the 14th day after wounding belonged to the Z group and the lowest to the ZH group. However, no statistically significant differences were observed between the groups. On day 21 after wounding, the percentage of wound contraction in the ZH group was significantly higher than the C (p = 0.001), H (p = 0.001), and Z (p = 0.013) groups. Microscopic examination of the skin, 21 days after wounding, showed that the wound was completely covered by amplified keratinocytes in all rats in the ZH group. This was seen in two rats in the Z group and one in the C group. In all rats in the H group, the wound surface was still not completely covered and there was a scab on the wound. In the dermis of all ZH rats, regular clusters of collagens with a small number of fibroblasts and capillaries were observed. This study showed that the combination of zinc oxide and honey has a better effect on the wound healing process than other groups and accelerates the wound healing process. The combination of these two substances increases the formation of fleshy tissue and wound contraction and reduces inflammation and wound scarring. اساساً زخم به ایجاد هرگونه شکاف و از بین رفتن پیوستگی بافتهای بدن چه در داخل و چه در سطح خارجی بدن گفته میشود. همواره تلاش برای یافتن اثربخشترین و کم عوارضترین عاملی که روند ترمیم زخم را تسریع کند مورد نظر محققین بوده است. هدف از انجام مطالعهی حاضر، بررسی و مقایسهی میزان اثربخشی عسل به تنهایی یا در ترکیب با پودر زینک اکساید بر ترمیم نقیصهی تجربی تمام ضخامت پوست در موش صحرایی میباشد. در این تحقیق، تعداد 48 موش صحرایی سفید نر بالغ از نژاد ویستار انتخاب شدند. حیوانات به صورت تصادفی به چهار گروه 12تایی تقسیم شدند: گروه اول (کنترل=C)، گروه دوم (عسل=H)، گروه سوم (روی=Z) و گروه چهارم (عسل و روی=(ZH. یک نقیصه پوستی تمام ضخامت با ابعاد 2×2 سانتیمتر در پوست ناحیه پشت، حدفاصل بین گردن و ناحیه لگنی ایجاد گردید. تمامی حیوانات درمان متناسب با گروه خود را دریافت نمودند. از هر گروه، چهار موش در روزهای 7، 14 و 21 نمونه هیستوپاتولوژی تهیه گردید و بررسی میکروسکوپی انجام شد. بررسی ماکروسکوپی نیز با استفاده از نرمافزار Axiovision صورت گرفت. با ارزیابی پارامتر درصد بهبودی زخم، بالاترین میزان بهبودی در روز 7 پس از ایجاد زخم به گروه Z و کمترین آن به گروه H تعلق داشت. همچنین بالاترین میزان بهبودی در روز 14 پس از ایجاد زخم به گروه Zو کمترین آن به گروه ZH تعلق داشت. اما از نظر آماری هیچگونه اختلاف معنیداری بین گروهها مشاهده نگردید. در روز 21 پس از ایجاد زخم، درصد بهبودی زخم در گروه ZH به طور معنیداری بیشتر از گروههای کنترل (001/0=p)، عسل (001/0=p) و زینک اکساید (013/0=p) بود. در روز 21 پس از جراحی، در قسمت درم در تمام موشهای گروه ZH، دستجات منظم کلاژن همراه با تعداد کمی فیبروبلاست و مویرگ قابل مشاهده بود. این شرایط در دو موش از گروه Z و یک موش از گروه C نیز دیده شد. در سایر موارد بافت جوانهی گوشتی با فیبروبلاستها و مویرگهای خونی متعدد رؤیت گردید. این مطالعه نشان داد ترکیب زینک اکساید و عسل نسبت به سایر گروهها در فرآیند ترمیم زخم تاثیر بهتری دارد و روند ترمیم زخم را تسریع میکند. ترکیب این دو ماده باعث افزایش تشکیل بافت جوانهگوشتی، افزایش انقباض زخم، کاهش التهاب، کاهش اسکار زخم میشود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122The effect of Carum carvil oil on the level of heat shock proteins 70 and 72 in the liver and skeletal muscle tissues in diabetic ratsاثر روغن زیره سیاه بر روی غلظت پروتئین های شوک گرمائی 70 و 72 در بافت های کبد و عضلات اسکلتی موش های صحرائی دیابتی596714160710.22055/ivj.2021.278447.2360FAفرانک مرادیدانشجوی فوق لیسانس بیوشیمی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران0000-0002-5582-9348نسرین کاظمی پوردانشیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران0000-0002-2939-1776فواد نوربخشاستادیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانسعید نظیفیاستاد گروه علوم درمانگاهی،دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران0000-0002-5501-1028Journal Article20210325 The metabolic abnormalities of diabetes lead to superoxide overproduction in vessels and myocardium resulting in diabetes complications. <em>Carum carvi</em> oil probably reduces oxidative stress and increases heat shock protein by hypoglycemic, hypolipidemic, and antioxidant effects. We aimed to study the effect of <em>Carum carvil</em> oil on HSP in the liver and skeletal muscle in diabetic rats. 50 male Sprague Dawley rats were randomly divided into 5 groups (control, drug control, drug carrier negative control, negative control, and treatment). Diabetes was induced in the negative controls and treatment groups with streptozotocin (40mg/kg body weight, single dose, IP). Control and negative control groups did not receive any therapy but treatment and drug control rats were gavaged with 10 mg/kg of <em>Carum carvil</em> oil daily during 30 days of the study. The weight of rats was measured on 3,7,21,30 days and fasting blood sugar was measured on 3 and 30 days. The liver and skeletal muscle tissues were removed at the end of the experiment. The level of HSP 70 and 72 was determined by an ELISA kit. The findings of HSP measurement demonstrated an increase in level of these protein in the treatment group but in the drug carrier negative control and negative control groups. HSP was decreased significantly due to the injection of STZ. Our results showed that the compounds in this oil (<em>Carum carvi</em>) can increase the concentration of HSP 70 and 72 in the liver and skeletal muscle tissues. ناهنجاریهای متابولیکی دیابت منجر به تولید بیش از حد سوپراکسید در عروق و میوکارد قلب و در نتیجه عوارض دیابت میشود. روغن زیره سیاه احتمالاً با اثرات افت قند خون، کاهش چربی خون و آنتیاکسیدانی باعث کاهش استرس اکسیداتیو و افزایش پروتئین شوک گرمایی میشود. هدف ما مطالعهی اثرات روغن زیرهی سیاه بر پروتئینهای شوک گرمائی در کبد و عضلات اسکلتی موشهای دیابتی است. پنجاه سر موش صحرائی اسپراگ داولی نر به طور تصادفی به پنج گروه (شاهد، کنترل دارو، کنترل منفی حامل دارو، کنترل منفی و درمان) تقسیم شدند. دیابت در گروههای کنترل منفی و درمان با استرپتوزوتوسین ایجاد شد (40 میلیگرم در کیلوگرم وزن بدن، تک دوز و داخل صفاقی). گروههای شاهد و کنترل منفی هیچ درمانی دریافت نکردند اما موشهای صحرایی تحت درمان و کنترل دارو طی 30 روز دورهی مطالعه، روزانه با 10 میلیگرم در کیلوگرم روغن زیره سیاه گاواژ شدند. وزن موشها در روزهای 3، 7، 21 و 30 و قند خون ناشتا در روزهای 3 و 30 اندازهگیری شدند. در انتهای دورهی آزمایش، بافتهای کبد و عضلات اسکلتی جدا و برداشته شدند. میزان پروتئینهای شوک گرمائی 70 و 72 با کیتهای الیزا اندازهگیری شدند. نتایج اندازهگیری پروتئینهای شوک گرمائی نشان دهنده افزایش سطح این پروتئینها در گروه درمان بود. اما پروتئینهای شوک گرمائی در گروههای کنترل منفی و کنترل منفی حامل دارو به دلیل تزریق استرپتوزوسین به طور معنیدار و قابل توجهی کاهش یافتند. نتایج ما نشان داد که ترکیبات موجود در این روغن (زیره سیاه) میتواند غلظت پروتئینهای شوک گرمائی 70 و 72 را در بافتهای کبد و عضلات اسکلتی افزایش دهد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Clinical evaluation of oral administration of ketamine with acepromazine or midazolam in cats: a preliminary studyارزیابی بالینی تجویز خوراکی کتامین همراه با آسپرومازین یا میدازولام در گربهها: یک مطالعه مقدماتی687714160810.22055/ivj.2021.251611.2305FAبهمن مصلی نژاداستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانعلی بنی آدمدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانرضا آویزهاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانرضا حمیدانی پوردانش آموخته دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20201006 There are a variety of methods to induce anesthesia in animals. Oral anesthetic drugs are suitable for short-term restraint in most healthy animals. The aim of the present study was a comparative evaluation of the effects of anesthetic drugs ketamine, ketamine with acepromazine or midazolam as oral on vital signs, anesthesia duration, and neural reflexes in the cat. This study was performed on fifteen clinically healthy adult cats that were categorized into three equal groups A (alone ketamine), B (ketamine with acepromazine), and C (ketamine with midazolam). In group A; ketamine was administrated with a dosage 80 mg/kg oral once. In group B; first acepromazine was given 0.15 mg/kg and after thirty-minute, ketamine was eaten to cats. Group C was similar to group B; with the difference that midazolam was administrated 0.3 mg/kg instead of acepromazine. Group B had the lowest fluctuations in heart rate and group C was better for the influence on temperature and respiratory. There were no significant variations for neural reflexes; however, there was a significant difference for anesthesia duration between groups B (37.2 minutes), and C (37.4) with group A (26). Induction of anesthesia was better in groups B (14.6±1.4 minutes), and C (15.6±1.14) compared with group A (20±2.34). The time of first voluntary movement was recorded in minutes of 38.2±2.38, 43±2.43, and 44.8±3.27 for groups A, B, and C respectively. The oral administration of ketamine with midazolam or acepromazine is a better method than alone ketamine for induction of anesthesia in cats, because of the longer anesthesia duration and fewer muscle tremors. روشهای متعددی جهت القاء بیهوشی در حیوانات وجود دارد. داروهای بیهوشی خوراکی، جهت مقید کردن کوتاه مدت، در اغلب حیوانات سالم مناسب هستند. هدف از انجام مطالعهی حاضر، ارزیابی مقایسهای اثرات داروهای بیهوشی کتامین تنها، کتامین همراه با آسپرومازین و کتامین با میدازولام به صورت خوراکی، بر علائم حیاتی بدن، طول دورهی بیهوشی و رفلکسهای عصبی در گربه بود. این تحقیق روی 15 قلاده گربه بالغ سالم از نظر بالینی انجام شد که به 3 گروه مساوی A (کتامین تنها)، B (کتامین با آسپرومازین) و C (کتامین با میدازولام) تقسیمبندی شدند. در گروه A، کتامین تنها با دوز 80 میلیگرم/کیلوگرم، یکبار خورانده شد. در گروه B، ابتدا آسپرومازین با دوز 15/0 میلیگرم/کیلوگرم و پس از 30 دقیقه، کتامین به گربهها خورانده شد. گروه C، مشابه گروه B بود، با این تفاوت که به جای آسپرومازین، میدازولام با دوز 3/0 میلیگرم/کیلوگرم تجویز گردید. گروه B، کمترین تغییرات را بر ضربان قلب داشت و از لحاظ تأثیر بر درجه حرارت بدن و تنفس، گروه C بهتر بود. در مورد رفلکسهای عصبی، تفاوت معنیداری مشاهده نگردید؛ اما از نظر طول دوره بیهوشی، تغییرات معنیداری بین گروههای B (2/37 دقیقه) و C (4/37) با گروه A (26) مشاهده گردید. القاء بیهوشی در گروههای B (4/1±6/14 دقیقه) و C (14/1±6/15) نسبت به گروه A (34/2±20) بهتر بود. زمان اولین حرکت ارادی در گروههای A، B و C به ترتیب در دقایق 38/2±2/38، 54/2±43 و 27/3±8/44 ثبت گردید. تجویز خوراکی میدازولام یا آسپرومازین همراه با کتامین، به دلیل طول دورهی بیهوشی طولانیتر و لرزشهای ماهیچهای کمتر، نسبت به کتامین تنها، روش مناسبتری برای ایجاد بیهوشی در گربهها است. دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122The comparison of antimicrobial and antioxidant activity of essential oil of Oliveria decumbens and its nanoemulsion preparation to apply in food industryمقایسه خاصیت ضد میکروبی و آنتیاکسیدانی اسانس و نانوامولسیون اسانس گیاه لعل کوهستان Oliveria decumbens به منظور کاربرد در صنایع غذایی788714160910.22055/ivj.2021.297017.2384FAلیلا نیکرواندانش آموخته دکتری تخصصی بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانسیاوش مکتبیدانشیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمریم قادری قهفرخیاستادیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمحمد محمودی سورستانیدانشیار گروه باغبانی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20210727 The aim of this study was to compare the antibacterial and antioxidant effects of essential oil (<em>Od</em>-EO) and nanoemulsion (<em>Od</em>-NEO) of <em>Oliveria decumbens</em> for practical use in food industry. The plant was collected from the North-East of Khuzestan province and essential oil was extracted by Clevenger device. The components of <em>Od-</em>EO<em> </em>were identified by GC–MS analysis. The <em>Od-</em>NEO<em> </em>was prepared by stirring tween 80, distilled water and <em>Od-</em>EO<em> </em>and then using a sonicator with a power of 200 W and a piezoelectric crystal with a probe diameter of 15 mm. The antibacterial effects of <em>Od-</em>EO<em> </em>and <em>Od-</em>NEO<em> </em>were evaluated on <em>Escherichia</em><em> coli O157:H7</em>, <em>Pseudomonas aeruginosa</em>, <em>Staphylococcus aureus</em> and <em>Listeria monocytogenes</em> by disk diffusion agar and microdilution methods. Antioxidant effect was also evaluated using DPPH and ABTS scavenging methods. Data showed that thymol (53.4%), γ-terpinene (20.48%), p-cymene (18.02%) and myristicin (2.7%) were the most predominant compounds of <em>Od-</em>EO. The particle size of <em>Od-</em>NEO was 45.71nanometer and the Zeta potential was -36.3 mV. The value of IC<sub>50</sub> in the DPPH test for BHT, <em>Od</em>-EO and <em>Od</em>-NEO were 18.57, 1456.95 and 757.29 (μg/ml), respectively. In ABTS method, the IC<sub>50</sub> rates were 12.32, 565.83 and 507.89 (μg/ml). The MIC of the <em>Od</em>-EO and <em>Od</em>-NEO ranged between 0.312 to 20 mg/ml. The lowest MIC value was obtained for<em> S. aureus</em> and highest value was obtained for <em>P. aeruginosa</em>. Data showed that the antioxidant activity of <em>Od-</em>NEO<em> </em>was significantly higher than <em>Od-</em>EO (p<0.05). Also, <em>Od</em>-NEO had a greater inhibitory effect on the studied bacteria than <em>Od</em>-EO and gram positive bacteria showed more sensitivity. Due to higher antioxidant and antimicrobial properties of <em>Od</em>-NEO, need for increased attention to this issue and the <em>Od</em>-NEO could potentially be used in the food industry. هدف این مطالعه مقایسهی اثرات ضد باکتریایی و آنتیاکسیدانی اسانس (<em>Od</em>-EO) و نانو امولسیون (<em>Od</em>-NEO) گیاه لعل کوهستان با نام علمی <em>Oliveria decumbens</em><em> </em>برای استفاده عملی در صنایع غذایی بود. این گیاه از شمال شرقی استان خوزستان جمعآوری شده و اسانس توسط دستگاه کلونجر استخراج شد. ترکیبات <em>Od</em>-EO با استفاده از دستگاه GC-MS تعیین شدند. نانوامولسیون گیاه به وسیلهی هم زدن تویین 80، آب مقطر و اسانس و سپس با استفاده از یک دستگاه سونیکاتور با قدرت 200 وات و یک کریستال پیزوالکتریک با قطر پروب 15 میلیمتر انجام شد. اثرات ضد باکتری <em>Od</em>-EO و <em>Od</em>- NEO بر روی چهار باکتری <em>اشریشیا کولای</em> O157:H7، <em>سودوموناس آئروژینوزا ، استافیلوکوکوس اورئوس و لیستریا مونوسیتوژنز</em> با استفاده از روشهای انتشار در دیسک آگار و میکرودیلوشن مورد بررسی قرار گرفت. اثر آنتیاکسیدانی نیز با استفاده از روشهای مهار DPPH و ABTS بررسی شد. دادهها نشان داد که تیمول (4/53%)، الفا ترپینن (48/20%)، پی=سیمن (02/18%) و میریستیسین (7/2%) غالبترین ترکیبات <em>Od</em>-EO بودند. اندازهی ذرات نانوامولسیون 71/47 نانومتر و پتانسیل زتا 3/36- میلی ولت بود. مقدار IC<sub>50</sub> در آزمون DPPH برای BHT، Od-EO و Od-NEO به ترتیب 57/18، 95/1456 و 29/757 (میکروگرم بر میلیلیتر) بود. در روش ABTS ، این مقادیر به ترتیب 32/12، 83/565 و 89/507 (میکروگرم در میلیلیتر) بود. مقادیر MIC برای Od-EO و Od-NEO بین 312/0 تا 20 میلیگرم در میلیلیتر بود. کمترین مقدار MIC برای باکتری <em>S. aureus</em><em> </em>و بیشترین مقدار برای <em>P. aeruginosa</em><em> </em>به دست آمد. دادهها نشان داد که فعالیت آنتیاکسیدانی <em>Od</em>-NEO بیشتر از <em>Od</em>-EO است و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). همچنین، <em>Od</em>-NEO اثر مهاری بیشتری نسبت به <em>Od</em>-EO بر روی باکتریهای مورد مطالعه داشت و باکتریهای گرم مثبت حساسیت بیشتری نشان دادند. با توجه به بالاتر بودن خاصیت آنتیاکسیدانی و ضد میکروبی <em>Od</em>-NEO، توجه بیشتری به این مسئله لازم است و <em>Od</em>-NEO میتواند به طور بالقوه در صنایع غذایی مورد استفاده قرار گیرد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Spasmolytic activity of pulegone on the isolated bovine ileum contractionsفعالیت اسپاسمولیتیک پولگون بر انقباضات ایلئوم گاو889614161010.22055/ivj.2021.294230.2382FAیاسر نوظهوردانش آموخته دکترای تخصصی بیماریهای داخلی دامهای بزرگ، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانمسعود مهاماستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانبهرام دلیر نقدهاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20210712 Gastrointestinal dysmotility is important in ruminants. Pulegone is a natural monoterpene ketone obtained from the essential oil of different plants. It has been reported that pulegone has an antibacterial, antifungal, and anti-histamine effect. The present study investigated the effects of pulegone on bovine ileum smooth muscle contractions. The experiment was performed on the circular smooth muscle of ileum samples taken from slaughtered bovine in the organ bath. Seven cumulative concentrations of pulegone from 1 to 1000 µg ml<sup>-1</sup> were added to tissue samples. The solution used was Tyrode’s solution aerated with a mixture of 95% oxygen and 5% carbon dioxide, and the temperature was set at 37 °C. The effect of pulegone on baseline contractions and three induced contractions with barium chloride (BaCl<sub>2</sub>), potassium chloride (KCl), and carbachol (Cch) was investigated. The results revealed that pulegone significantly inhibits spontaneous, as well as all spasmogen-induced contractions. Pulegone was able to relax the contractions caused by Cch, BaCl<sub>2</sub>, and KCl (20) at 30 µg ml<sup>-1</sup>. The anti-spasmodic properties of pulegone can be employed for the treatment of intestinal spasms or hypermotility. اختلالات حرکتی دستگاه گوارش در نشخوارکنندگان با اهمیت است. پولگون یک کتون مونوترپن طبیعی است که از اسانس گیاهان مختلف به دست میآید. گزارش شده که پولگون دارای اثرات ضد باکتریایی، ضد قارچی و ضد هیستامین است. مطالعه حاضر اثرات پولگون را بر انقباضات عضله صاف ایلئوم گاوی بررسی کرده است. این آزمایش بر روی عضله صاف بافت ایلئوم تهیه شده از کشتارگاه در حمام بافتی انجام شد. هفت غلظت تجمعی پولگون از 1 تا 1000 میکروگرم در میلیلیتر به نمونههای بافت اضافه شد. محلول مورد استفاده محلول تیرود بود که با مخلوطی از 95٪ اکسیژن و 5٪ دی اکسید کربن هوادهی میشد و دما در 37 درجه سانتیگراد تنظیم شد. اثر پولگون بر انقباضات پایه و سه انقباض ایجاد شده ناشی از باریمکلراید، پتاسیمکلراید و کارباکول بررسی شده است. نتایج نشان داد که پولگون به طور قابل توجهی انقباضات خود به خودی و همچنین انقباضات ناشی از اسپاسموژنها مهار میکند. پولگون انقباضات ناشی از کارباکول، باریمکلراید و پتاسیمکلراید را در غلظت 30 میکروگرم بر میلیلیتر شل کرد. پولگون دارای اثر اسپاسمولیتیک میباشد و این میتواند اساس فارماکولوژیکی برای استفادهی دارویی در درمان اسپاسم روده یا افزایش حرکات باشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Comparative anatomical study of great vessels in arabian fetal sheep by rhodopas cast, angiography and dissection techniquesمطالعه مقایسه ای آناتومی عروق بزرگ جنین گوسفند عربی توسط تکنیک های تهیه قالب پلاستیکی رودوپاس، آنژیوگرافی و تشریح9710714161110.22055/ivj.2021.262563.2331FAرضا رنجبردانشیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-3213-1684محمود خاکساری مهابادیاستاد مرکز تحقیقات علوم تشریح، پژوهشکده علوم پایه، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران و استاد گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانعلیرضا غدیریاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمهدی شهرکیدانش آموخته دکترای تخصصی آناتومی و جنین شناسی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20201219 Circulation in the fetus has some anatomical features which is of clinical importance. The present study was carried out to investigate the great vessels and duct in the circulatory system of fetal sheep by three techniques of rhodopas cast, angiography, and dissection techniques. Thirty-six male and female fetuses were studied. The age estimation of fetuses was calculated through Crown Rump Length (CRL) measurements and by use of formula for sheep fetus. All fetuses were divided in three groups; group 1 (CRL=12.54±0.52 Cm, Age= 62.08±2.08 days), group 2 (CRL=22±1.31 Cm, Age= 81.9± 5.7 days) and group 3 (CRL=34.6±1.19 Cm, Age= 108.5± 5.38 days), respectively. The structure of the umbilical cord, course of the umbilical vein and arteries, portal vein, ductus venosus, caudal vena cava, aorta, pulmonary trunk, ductus arteriosus, and great arteries and veins of the neck, thoracic and abdominal cavity were studied. The results showed, the vessels and duct of arabian fetal sheep are similar to other ruminants, but there were some differences in arrangment of umblical cord and ductus venosus with equines, dromedary camel and human. Also the fetal sex and age had no effect on the arrangement of vessels and ducts. On the other hand, the results showed that all of the mentioned techniques are capable of assessing the blood vessels and ducts, but are complementary to each other. گردش خون در جنین دارای برخی ویژگیهای آناتومیکی میباشد، که اهمیت کلینیکی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی آناتومی عروق و مجاری گردش خون در جنین گوسفند به وسیله سه تکنیک قالب هضمی پلاستیکی رودوپاس، آنژیوگرافی و تشریح بر روی تعداد 36 جنین نر و ماده مطالعه شد. تخمین سن جنینها با اندازهگیری طول فرق سر دنبالچه و با استفاده از فرمول تعیین سن گوسفند انجام شد. تمام جنینها به ترتیب در 3 گروه تقسیم شدند: گروه 1) طول فرق سر دنبالچه 52/0 ± 54/12 سانتیمتر، سن 08/2 ± 08/62 روز، گروه 2) طول فرق سر دنبالچه 31/1±22 سانتیمتر، سن 7/5±9/81 روز، و گروه 3) طول فرق سر دنبالچه 19/1±6/34، سن 38/5±5/108 روز. هر سه گروه از نظر ساختار آناتومیکی بند ناف، مسیر سیاهرگها و سرخرگهای نافی، سیاهرگ پرتال، مجرای سیاهرگی، سیاهرگ میانخالی پسین، آئورت، تنه ششی، مجرای شریانی، سرخرگها و سیاهرگهای بزرگ ناحیه گردن، سینه و شکم مطالعه شدند. نتایج نشان داد که عروق و مجاری جنین گوسفند عربی مشابه سایر نشخوارکنندگان است، اما برخی تفاوتها در آرایش طناب نافی و مجرای سیاهرگی در مقایسه با اسب، شتر و انسان داشتند. همچنین جنس جنینها تأثیری در آرایش عروق و مجاری نداشت. از سوی دیگر مشخص شد که هر یک از تکنیکهای فوق، توانایی مطالعه عروق و مجاری جنین را دارند ولی این سه تکنیک میتوانند به عنوان مکمل یکدیگر به کار روند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122The bovine clinical endometritis and the ratios of serum energy metabolites during the transition periodمتابولیت های انرژی در طول فاز انتقالی و اندومتریت بالینی در گاوشیری10811314161510.22055/ivj.2021.304100.2397FAامید قاسمیدانش آموخته دکترای حرفه ای دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد، ایران0000-0002-1365-0905فرید براتیدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد، ایران0000-0003-3773-019Xعبدالناصر محبیدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد، ایران0000-0002-2645-4233ناصر شمس اسفندآبادیدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد، ایرانتقی تکتازدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، ایران0000-0002-9944-7421Journal Article20210910 Uterine diseases are common problem that influence the reproductive output in dairy farm. Different factors include metabolic disturbances may affect the uterine defense mechanism and contribute at postpartum uterine disease occurrence. The routine metabolic profile is measurements of net values of non-esterified fatty acids (NEFA), β-hydroxybutyric acid (BHBA), and glucose (Glc) in cow serum. The present study aimed to look at the ratios of the energy metabolic products during the transition period and investigate their relationship with bovine clinical endometritis. The weekly serum samples were collected from 100 dairy cows during the transition period (2 weeks prepartum to 3 weeks postpartum). In the clean test (Day 30 postpartum), 16 cows were selected, and assigned in a case-control repeated measure design into two groups as clinical endometritis (CE: n=8) or healthy cows (n=8). The respective serum samples of the cows were assayed for NEFA, BHBA, and Glc. All the measurement units were converted to mM/L and the ratios were calculated. The trend of changes in the ratios of NEFA to BHBA was in a steady state in healthy cows during the transition period, while it raised at the time of parturition in the CE group (P<0.05). While the significant increase in NEFA to Glc ratio started after parturition in healthy cows, it was begun to increase before parturition in CE. The trend of changes in the energy metabolite ratios during the transition is different in CE compared to healthy dairy cows. بیماریهای رحم مشکل شایع هستند که بر عملکرد تولید مثل در دامداریهای گاو شیری تأثیر میگذارد. عوامل مختلف از جمله اختلالات متابولیک ممکن است بر مکانیسم دفاعی رحم تأثیر بگذارد و در بروز بیماری رحم پس از زایمان نقش داشته باشند. شاخصهای معمول متابولیک شامل اندازهگیری مقدار خالص اسیدهای چرب غیر استریفیه (NEFA)، β- هیدروکسی بوتیریک اسید (BHBA) و گلوکز Glc در سرم گاو هستند. مطالعهی حاضر با هدف بررسی نسبت محصولات حاصل از متابولیسم انرژی در طول دوره گذار و بررسی ارتباط آنها با اندومتریت بالینی گاو انجام شده است. نمونههای سرمی هفتگی از 100 گاو شیری در طول دوره انتقال (2 هفته قبل از زایمان تا 3 هفته پس از زایمان) جمعآوری شد. در معاینهی روز 30 پس از زایمان، 16 گاو انتخاب شدند و در قالب طرح آزمایشی با اندازهگیری مکرر به صورت موردی به دو گروه به عنوان اندومتریت بالینی (CE: n = 8) یا گاوهای سالم (n = 8) تقسیم شدند. نمونه سرم مربوط به گاوها برای NEFA، BHBA و Glc مورد سنجش قرار گرفت. همهی واحدهای اندازهگیری به mM/L تبدیل و نسبتها محاسبه شد. روند تغییرات نسبتهای NEFA به BHBA در گاوهای سالم در طول دوره گذار در حالت ثابت بود، در حالی که در زمان زایمان در گروه CE افزایش یافت. در حالی که افزایش قابل توجه نسبت NEFA به Glc پس از زایمان در گاوهای سالم شروع شد، افزایش آن قبل از زایمان در CE شروع گردید. روند تغییرات نسبت متابولیت انرژی در طول انتقال در CE در مقایسه با گاوهای سالم شیری متفاوت است. استفاده از تغییرات نسبت فاکتورهای متابولیک میتواند در فرایندهای ارزیابیهای متابولیک پروفایل مورد نظر قرار بگیرد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687317320211122Short paper, Morphometric study of the cerebrum and cerebellum in Indian Gray Mongoose (Herpestes edwardsii)مطالعهی مورفومتریک مخ و مخچه در خدنگ هندی خاکستری (Herpestes edwardsii)11411814161610.22055/ivj.2021.255977.2320FAبابک رسولیاستادیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران0000-0002-9447-7429صغرا غلامیاستاد گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانیونس کمالیاستادیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20201110 Mongoose is a common name for 30 species of the family Herpestidae found in a vast area of southwestern Asia, especially Iran. Morphometric studies of the brain have been topics of interest to anatomy researchers due to their high importance in veterinary and zoology fields. The present study was conducted to better understand the brain's morphometric features in Mongoose because of the lack of information about the brain structure in wild carnivores. For this purpose, eight carcasses of adult mongooses were used. They were found in different Fars province areas in Iran, which were dead due to natural causes. The brain was then carefully separated from the skull, and all the measurements and observations related to different parts of the brain were recorded. The values entered the computer separated by gender, and SPSS 22 and T. student tests were used for statistical analysis while the significance level of <em>P </em>≤ 0.05 was considered. This study showed that the ratio of brain weight to body weight (EQ) and the ratio of cerebellum weight to total brain weight in mongoose are higher than other carnivores. All the brain's morphometric findings in mongooses are in unparalleled harmony with their lifestyle. Also, no difference was found between the mongoose and other carnivores such as dogs and cats regarding the gyri and sulci's number and pattern. The current work is a preliminary assessment, and new imaging methods are suggested for more advanced studies. خدنگ نام حیوانی است که شامل 30 گونه از خانوادهی خدنگیان <em>(</em><em>Herpestidae</em><em>)</em><em> </em>میباشد و در نواحی وسیعی از جنوب غرب آسیا و به خصوص در ایران یافت میشوند. مطالعات آناتومیکی و مورفومتریک مغز به دلیل اهمیت بالای آن در زمینههای مختلف دامپزشکی و جانورشناسی مورد توجه متخصصین علوم تشریح بوده است. به دلیل کمبود اطلاعات لازم پیرامون ساختمان مغز در گوشتخواران وحشی، مطالعهی حاضر به منظور ادراک بهتر از ویژگیهای مورفومتریک آن در خدنگ انجام گرفت. بدین منظور از لاشهی 8 قلاده خدنگ بالغ که در نواحی مختلف استان فارس بر اثر حوادث طبیعی مرده بودند، استفاده گردید. در ادامه مغز به دقت از جمجمه جدا شده و اندازهگیری و مشاهدات لازم بر روی قسمتهای مختلف آن ثبت گردید. اعداد به دست آمده از اندازهگیریها به تفکیک جنسیت، به کامپیوتر داده شده و به منظور آنالیز آماری از برنامهی SPSS (نسخهی 22) و آزمون تی دانشجویی (T.student) استفاده گردید. سطح 05/0P≤ برای معنادار بودن اختلاف بین دادهها در نظر گرفته شد. نتایج این مطالعه نشان داد که نسبت وزن مغز به وزن بدن (EQ) و همچنین نسبت وزن مخچه به وزن کل مغز در خدنگ از سایر گوشتخواران بیشتر است. به طور کلی، یافتههای مورفومتریک مغز خدنگ با سبک زندگی حیوان هماهنگی دارد. از لحاظ الگوی برآمدگیها و فرورفتگیهای سطح مخ تفاوتی بین خدنگ و بقیه گوشخواران دیده نشد. این مطالعه یک ارزیابی اولیه بوده و به منظور مطالعات پیشرفتهتر، استفاده از روشهای تصویربرداری جدید پیشنهاد میشود.