دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Comparison of tissue perfusion and electrocardiogram parameters in experimentally induced hemorrhagic shock dogs resuscitated with lactated ringer and hydroxyethyl starch solutionsمقایسه پارامترهای پرفیوژن بافتی و الکتروکاردیوگرام در سگ های دچار شوک هموراژیک تجربی احیاء شده با محلول های رینگرلاکتات و هیدروکسی اتیل استارچ5158917210.22055/ivj.2018.99262.1962FAرضا آذرگوندانش آموخته دکترای تخصصی بیماری های داخلی دام های کوچک، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانرضا آویزهاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانعلیرضا غدیریاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانهادی ایمانی راستابیاستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-1564-7240مهدی پورمهدی بروجنیدانشیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمحمد راضی جلالیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0003-2092-5652Journal Article20170925 Hemorrhagic shock remains one of the leading causes of death following multiple organ ischemic injuries in dogs. The aim of this study was to compare tissue perfusion and electrocardiographic parameters in experimentally induced acute hemorrhagic shock in dogs before and after resuscitation with the lactated ringer and hydroxyethyl starch 6% solutions. The parameters of tissue perfusion included the gingival mucosal color, CRT, peripheral pulse quality, appendage temperature, serum lactate concentration, heart rate, mean arterial blood pressure and urine output plus ECG were evaluated in ten male adult healthy mongrel dogs which instrumented, and anesthetized (control measurement). Hemorrhage was performed with removal of up to 60% of blood volume to keep MAP between 40 and 50 mm Hg (second set of measurements). After a 30- minute stabilization period in hemorrhagic shock condition, the third set of measurements was performed. The dogs were randomly assigned to two study groups which received lactated ringer or hydroxyethyl starch solutions, 20 or 5 ml/kg respectively in four consecutive 15 –min periods (fourth to seventh measurements). One hour after the last resuscitation stage, the dogs were monitored and at the end of this time, an eighth evaluation step was carried out. Time induced a significant effect on heart rate, mean arterial blood pressure, appendage temperature, urine output, serum lactate concentration, R wave amplitude and Q-T interval. While solution type had a significant effect on serum lactate concentration, urine output and P wave amplitude. The results of this study showed that each of lactated ringer and hydroxyethyl starch solutions, has no significant effect in the short term on tissue perfusion and electrocardiogram parameters in hemorrhagic shock resuscitated dogs. شوک هموراژیک به عنوان یکی از علل مرگ ناشی از آسیب ایسکمیک اعضای مختلف در سگ میباشد. هدف از انجام این مطالعه، مقایسهی پارامترهای پرفیوژن بافتی و الکتروکاردیوگرافی سگهای مبتلا به شوک هموراژیک تجربی، قبل و پس از احیاء با محلولهای رینگرلاکتات و هیدروکسی اتیل استارچ 6 درصد بود. بدین منظور پارامترهای پرفیوژن بافتی شامل رنگ مخاط لثه، زمان پر شدن مجدد مویرگی، کیفیت نبض محیطی، دمای اندامهای انتهایی، غلظت لاکتات سرم، تعداد ضربان قلب، میانگین فشار خون سرخرگی، برون ده ادرار به علاوه الکتروکاردیوگرام ده قلاده سگ نر بالغ سالم از نژاد مخلوط پس از بیهوشی ارزیابی گردید (مرحله کنترل). دومین مرحله ارزیابی، پس از خونگیری تا حدود 60 درصد حجم خون و رسیدن به فشار میانگین سرخرگی 40 تا 50 میلیمتر جیوه صورت گرفت. پس از 30 دقیقه نگهداری حیوانات در شرایط تثبیت شوک هموراژیک، سومین ارزیابی انجام شد. سگها به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند که محلول رینگرلاکتات یا هیدروکسی اتیل استارچ 6 درصد را به ترتیب با دوز 20 و 5 میلیلیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در 4 بازهی زمانی 15 دقیقهای دریافت نمودند (مراحل چهارم تا هفتم ارزیابی). تا یک ساعت پس از آخرین مرحلهی احیاء سگها تحت نظر قرار گرفته و در پایان این زمان هشتمین مرحلهی ارزیابی صورت پذیرفت. زمان بر تعداد ضربان قلب، فشار خون میانگین سرخرگی، درجهی حرارت نواحی انتهایی بدن، برونده ادرار، غلظت لاکتات خون، ارتفاع موج R و فاصلهی زمانی امواج Q-T، تأثیر معنیداری داشت در حالی که نوع سرم بر غلظت لاکتات خون، برونده ادرار و ارتفاع موج P دارای تأثیر معنیداری نبود. نتایج این بررسی نشان داد که استفاده از دو محلول رینگرلاکتات و هیدروکسی اتیل استارچ جهت احیای بیماران دچار شوک هموراژیک، در کوتاه مدت تأثیر قابل اهمیتی بر پارامترهای پرفیوژن و الکتروکاردیوگرام ندارد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Investigation the effect of albizia (siris) and leocaena (subabul) plants on digestibility, rumen microbial fermentation and blood metabolites in one- humped camelبررسی تاثیر گیاهان آلبیزیا و لئوکانا بر هضمپذیری، تخمیر میکروبی شکمبه و فراسنجه های سرمی شتر تک کوهانه16268917410.22055/ivj.2018.78522.1880FAخدیجه انصاریدانش آموخته کارشناسی ارشد علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایرانطاهره محمدابادیدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایرانمحسن ساریدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایرانJournal Article20170924 This experiment was conducted to investigate the effect of albizia (siris) and leocaena (subabul) plants on digestibility, microbial fermentation of rumen and blood metabolites in one-humped camel. In the first stage, the best desirable diet among the control diets containing alfalfa and bagasse, diet containing siris leaves and bagasse, siris pod and bagasse, subabul leaves and bagasse and subabul pod and bagasse instead of alfalfa, were selected by <em>in vitro</em> methods. The results of this stage showed that the best fermentation, gas production and digestibility was for a diet containing the siris leaf and bagasse. In the second stage, the best desirable diet (containing 60:40 bagasse and siris leaf) and control diet were used in feeding 4 one-humped camels (with 5 years ‘age and average weight 300±25 kg) for 1 month (two camels per each diet). Feed intake, digestibility of nutrients, ruminal fermentation parameters, rumination behavior and blood metabolites of animals were measured. The obtained data were used to analysis as a completely randomized design. The results showed that dry matter intake, organic matter and the amount of protein intake by camels in control and experimental diets had no significant difference. Dry matter digestibility and neutral detergent fiber and acid detergent fiber in control diets and siris leaves had no significant difference, but digestibility of crude protein of experimental diet were significantly higher than the control diet. Feeding of siris to camels during the experiment had no significant effect on blood glucose, urea nitrogen, cholesterol and triglyceride. According to results, time to eat, rest, rumination and chewing and each one for nutrients were not affected by the experimental diets. Ammonia nitrogen in the control diet was more than a diet containing siris and pH in the diet containing siris leaves was more than the control diet. The result of these experiments showed due to the positive effect of a diet containing siris leaves on digestibility and fermentation, maybe siris leaves can be used as a replacement with 100% alfalfa in one-humped camel's diet. این آزمایش به منظور بررسی اثر گیاهان آلبیزیا (برهان) و لئوکانا (سوبابل) بر هضمپذیری، تخمیر شکمبهای و فراسنجههای خونی شتر تک کوهانه انجام شد. در مرحلهی اول، مطلوبترین جیره از بین جیرههای شاهد، حاوی یونجه و باگاس، جیرههای حاوی برگ برهان و باگاس، غلاف برهان و باگاس، برگ سوبابل و باگاس و غلاف سوبابل و باگاس با روشهای آزمایشگاهی انتخاب شد. نتایج این مرحله نشان داد، بیشترین تخمیر، پتانسیل تولید گاز و قابلیت هضم آزمایشگاهی مربوط به جیرهی حاوی برگ برهان همراه با باگاس بود. در مرحلهی دوم، مطلوبترین جیره (جیرهی حاوی نسبت 60 به 40 باگاس و برهان) و جیرهی شاهد در تغذیهی 4 نفر شتر تک کوهانه با سن 5 سال و وزن 25±300 کیلوگرم برای 1 ماه استفاده شدند (2 شتر برای هر جیره). مصرف خوراک، قابلیت هضم مواد مغذی، فراسنجههای تخمیر شکمبه، رفتار نشخوار و متابولیتهای خونی در دامها اندازهگیری شد. دادههای به دست آمده در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد مادهی خشک، مادهی آلی و مقدار پروتئین مصرفی شترها در جیرهی شاهد و جیرهی آزمایشی تفاوت معنیداری با هم نداشتند. همچنین قابلیت هضم ظاهری مادهی خشک، الیاف نامحلول در شویندهی خنثی و اسیدی در تیمار شاهد و برهان تفاوت معنیداری نداشتند، اما قابلیت هضم پروتئین خام جیرهی آزمایشی نسبت به جیرهی شاهد بالاتر بود. تغذیهی برهان به دامها طی دورهی آزمایش، تأثیر معنیداری بر گلوکز خون، نیتروژن اورهای، کلسترول و تریگلیسرید نداشت. بر طبق نتایج، مدت زمان خوردن، استراحت، نشخوار و جویدن و هر کدام به ازای مواد مغذی تحت تأثیر جیرهی آزمایشی قرار نگرفتند. نیتروژن آمونیاکی در جیرهی شاهد بیشتر از جیرهی حاوی برگ برهان و pH در جیرهی حاوی برگ برهان بیشتر از جیرهی شاهد بود. نتایج حاصل از این آزمایشات نشان داد، با توجه به تأثیر مثبت جیره حاوی برگ برهان بر قابلیت هضم و تخمیر، شاید بتوان برگ برهان را به میزان 100 درصد جایگزین یونجه در جیرهی شتر تک کوهانه استفاده کرد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Characterization of technological properties of E. faecium and E. durans strains isolated from Siahmazgi traditional cheeseشناسایی خصوصیات تکنولوژیک سویه های انتروکوکوس فشیوم و انتروکوکوس دورانس جدا شده از پنیر سنتی سیاهمزگی27378917710.22055/ivj.2018.100186.1969FAراضیه پرتویاستادیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تخصصی فناوری های نوین آمل، آمل، ایرانشهره عالیان سماک خواهدانش آموخته دکترای اپیدمیولوژی، گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تخصصی فناوری های نوین آمل، آمل، ایران0000-0002-5756-6553حمید رضا کاظمینیاستادیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تخصصی فناوری های نوین آمل، آمل، ایران0000-0002-9088-9434Journal Article20171007 Microorganisms especially wild or added lactic acid bacteria as starter or adjunct culture have a significant effect on different stages of cheese production. The aim of this study was to evaluate technological properties of 3 strains of E. faecium (SC5, SF5, SA12) and 3 strains of E. durans (SA25, SE16, SD18) isolated from Siahmazgi cheese in order to select suitable microorganisms regarding technological properties to be used as starter or adjunct culture in the production of fermented dairy products. The strains were evaluated regarding acidifying activity, proteolysis and lipolysis ability and also other biochemical properties. Then the growth curve of the strains were drawn at different environmental conditions. There was a significant difference in relation to acid production, proteolysis and lipolysis ability between Enterococcus strains. The strongest strain in relation to pH reduction was SC5. SC5 and SE16 strains were the strongest strains in relation to proteolysis (4.35 mg Tyr/5 ml milk) and lipolysis (10.37 U/min), respectively. The results showed that growth at salt concentrations (%2 and %4) and also pH=9.6 induced log phase to be started at hour 4, but growth at pH=5 and %6.5 salt concentration induced log phase to be started with delay (hour 8). The results showed that Enterococcus strains isolated from Siahmazgi cheese cannot be used as starter culture because of weakness in pH reduction, but due to proteolysis and lipolysis activity, inability to produce gas from glucose, diacetyl production, and resistance to diverse environmental conditions (SE16 strain) can be used as adjunct culture. میکروارگانیسمها و به ویژه باکتریهای اسید لاکتیک طبیعی و یا افزوده شده به عنوان کشت آغازگر یا الحاقی بر مراحل مختلف تولید پنیر تأثیر شگرفی دارند. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات تکنولوژیک سه سویه <em>انتروکوکوس فشیوم</em> (SC5, SF5, SA12) و سه سویه <em>انتروکوکوس دورانس</em> ((SA25, SE16, SD18 جدا شده از پنیر سنتی سیاهمزگی، به منظور انتخاب سویههای مناسب از نظر تکنولوژیک برای استفاده در تهیهی کشت آغازگر یا الحاقی در تولید محصولات لبنی تخمیری میباشد. سویههای مذکور از لحاظ فعالیت اسیدی کردن، فعالیت پروتئولیتیک و لیپولیتیک و سایر خصوصیات بیوشیمیایی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس، منحنی رشد سویهها در شرایط محیطی مختلف رسم گردید. در بین سویههای مورد مطالعه، از نظر توانایی تولید اسید، پروتئولیز و لیپولیز اختلاف معنیداری وجود دارد. قویترین سویه از نظر کاهش pH، سویهی SC5 میباشد. سویهی SC5 با 35/4 میلیگرم تیروزین در 5 میلیلیتر شیر و سویهی SE16 با 37/10 واحد در دقیقه قویترین سویهها به ترتیب از نظر پروتئولیز و لیپولیز میباشند. نتایج نشان داد که رشد در غلظتهای 2 و 4 درصد نمک و 6/9pH=، موجب آغاز رشد لگاریتمی در حدود ساعت 4 میشود. در حالی که رشد در 5pH= و غلظت 5/6 درصد نمک، موجب تأخیر در شروع فاز لگاریتمی (ساعت 8) میگردد. نتایج این مطالعه نشان داد که سویههای انتروکوکوس جدا شده از پنیر سنتی سیاهمزگی به دلیل توان پایین در کاهش pH، قابلیت استفاده به عنوان کشت آغازگر را نداشته اما به دلیل توانایی خوب پروتئولیز، لیپولیز، تولید دی استیل، عدم تولید دی اکسید کربن از گلوکز و مقاومت نسبت به شرایط نامساعد محیطی میتوانند در کشت الحاقی، در تولید پنیر مورد استفاده قرار بگیرند. سویهی SE16 با توانایی بالای پروتئولیز و لیپولیز برای این منظور پیشنهاد میگردد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Effect of oak kernel on digestibility, growth performance, protozoa population and ruminal and blood parameters of fattening goat kidsاثر مغز میوه بلوط بر قابلیت هضم، عملکرد رشد، جمعیت پروتوزوآ و برخی فراسنجههای خونی و شکمبهای بزغالههای پرواری38498918210.22055/ivj.2018.110835.1998FAحسین حسینپور محمدابادیدانش آموخته کارشناسی ارشد تغذیه دام، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایرانمرتضی چاجیدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران0000-0002-9336-4094Journal Article20171215 The use of unusual feed resources in each region will be beneficial to economical livestock production to meet the needs of the human community, and to reduce the food competition between farm animals and human. The present experiment was conducted to investigate the possibility of using the oak kernel and its effect as a source of starch and tannin (as an anti-nutritional factor), alternatively with grain portion in the diet of fattening kids. Thirty-six male Turkish kids with an average weight of 15±2 kg were used in this experiment. Experimental treatments consisted of diets containing 21 and 42% oak kernel and control diet. The kids were fed with experimental diets for 90 days. Feed intake, apparent digestibility, rumen fermentation parameters, such as volatile fatty acids and rumen protozoal population, blood parameters and chewing activity of kids were measured. The results were shown that the use of oak kernel had no effect on dry matter intake, apparent digestibility of dry matter, crude protein, ADF and NDF in whole of experimental period. The daily weight gain and feed conversion ratio were not affected by diets. The concentration of blood glucose, urea, cholesterol and triglyceride, and rumen pH, ammonia nitrogen, total volatile fatty acids concentration, acetate to propionate ratio and rumen protozoan population were not affected by experimental treatments. The eating and chewing times (minutes per day) increased for diets containing oat kernel. Therefore, not only feeding oak kernel had no adverse effect on the parameters evaluated in this experiment, but also, in some cases caused numerical improvement of the results. In conclusion, considering to lower total cost of the rations containing oak kernel, this material can be used as part of the diet of fattening goat kids. استفاده از منابع خوراکی غیر معمول در هر منطقه، به تولید محصولات دامی اقتصادی برای رفع نیاز جامعه کمک میکند و باعث کاهش رقابت غذایی دام با انسان میشود. آزمایش حاضر با هدف بررسی امکان استفاده از مغز میوهی بلوط و اثرات آن به عنوان یک منبع نشاستهای و دارای تانن به عنوان یک مادهی ضد تغذیهای، به صورت جایگزین با بخش دانهای در جیرهی بزغالههای پرواری انجام شد. در این آزمایش از 36 رأس بزغاله نر ترکی با میانگین وزن 2± 15 کیلوگرم استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیرههای حاوی ۲۱ و ۴۲ درصد مغز میوهی بلوط و جیرهی شاهد بودند. بزغالهها به مدت 90 روز با جیرههای آزمایشی تغذیه شدند. مصرف خوراک، قابلیت هضم ظاهری، فرآسنجههای تخمیری شکمبه نظیر اسیدهای چرب فرار و جمعیت پروتوزوآی شکمبه، فرآسنجههای خونی و فعالیت جویدن بزغالهها اندازهگیری شد. نتایج نشان داد استفاده از مغز میوهی بلوط تأثیری بر مادهی خشک مصرفی کل دورهی آزمایشی، قابلیت هضم ظاهری مادهی خشک، پروتئین خام، الیاف نامحلول در شویندهی خنثی و شویندهی اسیدی نداشت. افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی تحت تأثیر جیرههای غذایی قرار نگرفتند. غلظت گلوکز، اوره، کلسترول و تریگلیسیرید خون، pH، غلظت نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، نسبت اسیداستیک به اسید پروپیونیک و جمعیت پروتوزوآی شکمبه تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند. مدت زمان خوردن و جویدن (دقیقه در روز) در مورد جیرههای حاوی مغز میوهی بلوط افزایش یافت. بنابراین، استفاده از مغز میوهی بلوط اثر نامطلوبی بر شاخصههای مورد مطالعه در این پژوهش نداشت و در بعضی موارد باعث بهبود عددی در نتایج آزمایش شد. از طرفی، با توجه به کاهش قیمت جیرههای حاوی مغز میوهی بلوط و هزینههای تمام شده پایینتر، میتوان از این مادهی خوراکی به عنوان بخشی از جیرهی غذایی بزغالههای پرواری استفاده کرد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Morphometric and Molecular identification of Gyrodactylus sprostonae in Guilan Province warm water fishes with an attitude of intensity and prevalence in selected farmsشناسائی مورفومتریک و مولکولی انگلGyrodactylus sprostonae در ماهیان گرمابی استان گیلان با نگرشی بر شدت و شیوع آن در مزارع منتخب50588918410.22055/ivj.2018.105207.1980FAجواد دقیق روحیمربی پژوهشی گروه انگل شناسی، پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، ترویج و آموزش کشاورزی، بندر انزلی، ایرانعبدالحسین دلیمیاصلاستاد گروه انگل شناسی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد پورکاظمیاستاد گروه ژنتیک و اصلاح نژاد آبزیان، مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، ترویج و آموزش کشاورزی، تهران، ایرانمحدث قاسمیاستادیار گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، ترویج و آموزش کشاورزی، بندر انزلی، ایرانشکوفه شمسی5 دانشیار گروه انگلشناسی، دانشکده علوم جانوری و دامپزشکی، دانشگاه چارلز استارت، نیو سالت ولز، استرالیاJournal Article20171110<em> Gyrodactylus</em>, a member of Platyhelminthes, is one of the most common external parasites on freshwater and marine fish. This parasite mostly appears on skin and fins but rarely on gills of fish. <em>Gyrodactylus</em> can cause disease and mortality in wild and domestic populations of fish. In this study <em>Gyrodactylus</em> specimens removed by wet mounts of skin and fins of <em>Cyprinus carpio</em>, <em>Hypophthalmichthys molitrix</em> and <em>Hypophthalmichthys </em><em>nobilis</em> in Guilan Province fish ponds and analyzed by a light microscope. The morphometrical identification of <em>Gyrodactylus</em> specimens was performed using the measurements and drawing of opisthaptoral hard parts like as anchor, marginal hook, ventral bar and dorsal bar. The molecular species description was based on polymerase chain reaction (PCR) of a partial sequence of the 5.8S region of ribosomal RNA, and a partial sequence of the internal transcribed spacer 2 (ITS2) of ribosomal RNA. The nucleotide sequences of the PCR products were compared with other sequences registered in GenBank. Based on the morphometric analysis and sequencing, the <em>Gyrodactylus</em> specimens were identified as <em>Gyrodactylus sprostonae</em>. The abundance of this parasite in investigated fish ponds of Guilan Province were 21.42, 6.17, 21.95 and zero for <em>C. carpio</em>, <em>H. molitrix</em>, <em>H. nobilis</em> and <em>Ctenopharyngodon idella</em> respectively. انگل ژیروداکتیلوس از شاخهی کرمهای پهن و یکی از انگلهای خارجی شایع در ماهیان آب شیرین و دریایی است. این انگل اغلب بر روی پوست و بالهی ماهیان و به ندرت در آبشش آنها مشاهده میشود. انگل ژیروداکتیلوس میتواند سبب ایجاد بیماری و بروز تلفات در جمعیت ماهیان پرورشی و وحشی گردد. در این مطالعه ابتدا انگل ژیروداکتیلوس با استفاده از گسترش مرطوب از پوست، باله و آبشش ماهی کپور معمولی، کپور نقرهای و سرگنده در مزارع پرورش ماهی استان گیلان جدا و توسط میکروسکوپ نوری بررسی شد. شناسایی مورفومتریک انگلها با اندازهگیری و ترسیم بخشهای سخت اپیستهاپتور از قبیل قلاب مرکزی، قلابکهای حاشیهای، میلهی پشتی و میلهی شکمی صورت گرفت. برای بررسی مولکولی گونهی انگل ژیروداکتیلوس، پرایمر فوروارد، در ناحیهی s8/5 ژن RNA ریبوزومی و پرایمر ریورس در ناحیهی ITS2 ژن ریبوزومی برای تکثیر DNA گونههای انگل ژیروداکتیلوس به روش PCR استفاده شد. سپس توالی به دست آمده از محصول PCR با توالیهای موجود در بانک ژن NCBI مقایسه شد. در نتیجه گونهی انگل ژیروداکتیلوس با هر دو روش مورفومتریک و مولکولی <em>Gyrodactylus</em> <em>sprostonae</em> شناسایی گردید. شیوع آلودگی به این انگل در مزارع مورد بررسی در استان گیلان برای گونههای کپور معمولی، کپور نقرهای، سرگنده و کپور علفخوار به ترتیب 42/21%، 17/6% ، 95/21% و 0% تعیین شد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Effect of catechin on lipid peroxidation and vital parameters of Holstein bull sperm after freeze-thawing processاثر کاتچین بر پراکسیداسیون لیپیدی و پارامترهای حیاتی اسپرم گاو هلشتاین پس از فرایند انجماد- ذوب59688918510.22055/ivj.2018.81971.1895FAحشمت سپهری مقدماستادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانمژده عمادیاستادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانتکتم سادات وفااستادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانJournal Article20171115 The aim of this study was to determine the antioxidant properties of catechin on lipid peroxidation and vital parameters of Holstein bull sperm after the freeze-thawing process. In this experimental study, semen samples were collected from four mature Holstein bull, twice a week using an artificial vagina. Ejaculates were pooled in order to eliminate the individual effects of bull. Semen samples were divided into four equal groups (8 reps). Zero (control), 20, 30 and 40 mg/ml of catechin with diluents based on egg yolk-citrate were added to the semen samples. Following cooling and equilibration stage of semen samples, the samples were stored in a nitrogen tank for a period of 30 days. After thawing procedure, the level of malondialdehyde in sperm samples were measured using the ELISA method. Also, membrane integrity, motility and viability of sperm were also examined. Results showed, membrane integrity, motility and viability of sperm samples treated with a concentration of 20, 30 and 40 mg/ml catechin in dose-dependent manner significantly increased and level of malondialdehyde dose-dependent manner significantly decreased, compared to the control groups. Therefore, the use of catechin in bull semen diluent can improve sperm vital parameters and decreases lipid peroxidation of sperm after the freeze-thawing process. هدف از مطالعهی حاضر، تأثیر خواص آنتیاکسیدانی کاتچین بر میزان پراکسیداسیون لیپیدی و پارامترهای حیاتی اسپرم گاو نژاد هلشتاین پس از فرایند انجماد- ذوب میباشد. در این پژوهش از چهار رأس گاو بالغ نژاد هلشتاین، دو بار در هفته به کمک مهبل مصنوعی نمونههای منی جمعآوری شد. جهت از بین بردن اثرات فردی دامها، انزال ها به نسبتهای مساوی با هم مخلوط شدند. نمونهها به صورت مساوی به چهار گروه (8 تکرار) تقسیم شدند. مقادیر صفر (شاهد)، 20، 30 و 40 میلیگرم بر میلیلیتر کاتچین به همراه رقیقکننده بر پایهی سیترات- زردهی تخم به نمونهها اضافه شد. نمونههای منی پس از طی مراحل سردسازی و تعادل، به مدت 30 روز در داخل تانک ازت نگهداری شدند. پس از فرایند ذوب، میزان مالوندیآلدئید در نمونههای اسپرم با روش الایزا سنجش شد. همچنین، یکپارچگی غشا، میزان تحرک و درصد اسپرمهای زنده مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج، یکپارچگی غشا، میزان تحرک و درصد اسپرمهای زنده در نمونههای اسپرم تحت تیمار با غلظتهای 20، 30 و 40 میلیگرم بر میلیلیتر کاتچین در مقایسه با گروه شاهد به صورت وابسته به دوز به طور معنیداری افزایش و میزان مالوندیآلدئید به صورت وابسته به دوز به طور معنیداری کاهش یافت. بنابراین، استفاده از کاتچین در رقیق کنندهی مایع منی گاو موجب بهبود پارامترهای حیاتی اسپرم و کاهش پراکسیداسیون لیپیدی در اسپرم پس از فرایند انجماد- ذوب میشود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Study of Koi Herpes Virus Disease (KHVD) in Some Carp farm of Iran: A Molecular and Pathological Studyردیابی بیماری کوی هرپس ویروس (KHVD) در برخی مزارع کپورماهیان کشور: مطالعه مولکولی و آسیبشناسی69788920010.22055/ivj.2018.109965.1996FAعلی طاهری میرقائددانشیار گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاهتهران، تهران، ایرانآلا عنایتیدانشجوی PhD بهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانمهدی سلطانیاستاد گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانمجتبی علیشاهیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0003-1895-0230هومن رحمتی هولاسواستادیار گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعادل حقیقی خیابانیان اصلکارشناس ارشد دفتر بهداشت و بیماری های آبزیان، سازمان دامپزشکی کشور، تهران، ایرانپژمان حسینی شکرابیاستادیار گروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20180311 Koi herpesvirus (KHV) is a highly contagious virus that causes significant mortality up to 100% in carp varieties. Considering the annual and significant casualties in carp farms, especially in Khuzestan province farms, there is a possibility of viral disease in these farms. The aim of this study was to detect the virus that causes KHVD in these farms. By referring to 14 farms with casualties during the years 2015-2016, fish were immediately slaughtered. Gill and kidney tissue samples were taken for one gram of sample and placed in 80% alcohol, and labeled for laboratory process, and transferred to the laboratory. Then by Nested PCR (Kit IQ2000) were studied. To study the pathology of gills, kidneys, liver, brain, heart and intestines samples were taken from four species of carp (common carp, grass carp, bighead carp and silver carp) and 10% formalin was used. The results of the PCR for 7 samples of the tested specimens in the provinces of Khuzestan and Gilan by creating bands 229 and / or 440 bp positive for KHV disease was diagnosed. In the pathological studies of gill tissue, epithelial hyperplasia of the secondary lamella enclosure with the infiltration of inflammatory cells, often single-nuclei (especially lymphocytes), was observed in most tissue sections. Also, in a number of examined sections, acute necrotic lesions of epithelium cells were observed. In the study of the kidney tissues, most sections of the normal structure were present and only in a small number of urinary tubules, especially proximal tubules, cellular swelling was observed in the epithelium. Intranuclear inclusion body was observed in a number of brain, heart and intestinal cells in the form of marginal chromatin. The results of this study indicate that some carp farm of Iran has been affected by KHV disease, which can be considered as one of the factors contributing to the occurrence of summer mortality syndrome in carp. بیماری کوی هرپس ویروس، سبب ایجاد یک ویرمی حاد با تلفات تا ۱۰۰ درصد در کپورماهیان میشود. با توجه به بروز تلفات هر ساله و قابل توجه در مزارع کپور ماهیان پرورشی به ویژه مزارع استان خوزستان، احتمال ویروسی بودن بیماری در این مزارع وجود دارد. لذا هدف از این مطالعه، امکان شناسایی ویروس عامل KHVD در این مزارع بوده است. با مراجعه به ۱۴ مزرعه درگیر در طی سالهای ۹4-۹5، در صورت بروز تلفات، بلافاصله ماهی کالبدگشایی و از بافتهای آبشش و کلیه هر کدام یک گرم نمونه اخذ و در الکل 80 درصد قرار داده شد و پس از برچسبگذاری برای پروسهی آزمایشگاهی به آزمایشگاه انتقال داده شد و به روش Nested PCR (کیت IQ2000) مورد مطالعه قرار گرفت. برای مطالعهی آسیبشناسی از بافتهای آبشش، کلیه، کبد، مغز، قلب و روده چهار گونه کپور پرورشی نمونهگیری و از فرمالین ۱۰ درصد استفاده شد. نتایج حاصل از PCR برای تعداد ۷ نمونه از نمونههای مورد آزمایش در استانهای خوزستان و گیلان با ایجاد باندهای ۲۲۹ و یا ۴۴۰ bp برای بیماری KHV مثبت تشخیص داده شد. در مطالعات آسیبشناسی مقاطع بافت آبشش، هایپرپلازی سلولهای اپیتیلیوم پوششی لاملاهای ثانویه به همراه نفوذ سلولهای التهابی اغلب تکهستهای (به ویژه لنفوسیتها) در اغلب مقاطع بافتی مشاهده شد. همچنین در تعدادی از مقاطع بررسی شده، نکروز شدید سلولهای اپیتلیوم پوششی لاملاهای آبششی دیده شد. در بررسی مقاطع بافتی، کلیه در اغلب مقاطع، ساختار طبیعی داشته و فقط در تعداد کمی از توبولهای ادراری به ویژه توبولهای پروگزیمال، تورم سلولی در اپیتیلوم پوششی دیده شد. گنجیدگیهای داخل هستهای در تعدادی از سلولهای بافت مغز، قلب و روده به صورت کروماتین مارژینه مشاهده شد. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان میدهد که برخی مزارع کپورماهیان کشور در استانهای خوزستان و گیلان، مبتلا به بیماری KHVD بوده که میتواند یکی از عوامل دخیل در ایجاد سندرم تلفات تابستانهی کپور ماهیان محسوب شود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Investigation on worm infestation in Persian Gulf Platycephalus indicusبررسی انگل های کرمی در ماهی زمین کن دم نواری (Platycephalus indicus) خلیج فارس79888921010.22055/ivj.2018.109579.1995FAمریم عضدیدانشجوی دکترای بهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانرحیم پیغاناستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمحمد حسین راضی جلالیاستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمسعود قربانپوراستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000000203014577Journal Article20171206 In recent years, a lot of mortalities have occurred because of the different parasitism infection. Identification of parasitic contamination in native fish also helps to prevent entree of contamination to farmed farms. Due to the importance of this problem and for the prevention of zoonotic diseases, investigation of fish parasites has great importance. The present study carried out to investigate the worms of <em>Platycephalus indicus</em> in the district of Persian Gulf (Ahvaz market). In this study, 100 pieces of <em>Platycephalus indicus</em> bought and transferred to the laboratory<em>. </em>After the separation of parasites from the different parts of fish, they transferred in 70% alcohol and then identified by identification keys. In this study, 90% of fish had different worm infestations. The most value of infestation regarding to<em>Duosphincter zancli</em> trematode. Identified nematodes in this study including <em>Capillaria sp., Porrocaecum sp. </em>and<em> Hysterothylacium sp., </em>that<em> Hysterothylacium sp</em>. had the greater frequency.<em> Serrasentis sp. </em>Acanthocephaland<em>Trypanorhyncha sp.</em> cestode were also observed in this fish. در سالهای اخیر، تلفات زیادی در اثر آلودگیهای مختلف انگلی در ماهیان اتفاق افتاده است. شناسایی آلودگیهای انگلی ماهیان بومی، کمک زیادی به جلوگیری از ورود آلودگی به مزارع پرورشی نیز میکند. با توجه به اهمیت این قضیه و برای ممانعت از بروز بیماریهای زئونوز، بررسی انگلهای ماهیان دارای اهمیت زیادی میباشد. مطالعهی حاضر نیز به منظور بررسی انگلهای کرمی در ماهی زمینکن دمنواری (<em>Platycephalus indicus</em>) حوزهی خلیجفارس (در بازار شهرستان اهواز) صورت گرفت. در مطالعهی حاضر، 100 قطعه ماهی زمینکن دمنواری خریداری و به آزمایشگاه منتقل گردید. انگلها پس از جداسازی از قسمتهای مختلف ماهی، به الکل 70 درصد منتقل و در مرحلهی بعد شناسایی آنها توسط کلیدهای شناسایی صورت گرفت. در این مطالعه، 90 درصد از ماهیان دارای آلودگیهای متفاوت کرمی بودند. بیشترین میزان آلودگی مربوط به ترماتود <em>Duosphincter</em> <em>zancli</em> بودند. نماتودهای شناسایی شده در این مطالعه شامل <em>Capillaria sp.</em>، <em>Porrocaecum sp.</em> و <em>Hysterothylacium sp.</em> بود و نماتود هیستروتیلاسیوم بیشترین فراوانی را در بین آنها داشت. آکانتوسفال <em>Serrasentis sp.</em> و سستود <em>Trypanorhyncha sp.</em> نیز در این ماهی مشاهده گردیدند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Anatomy of middle ear ossicles in boar (sus scrofa Atilla)آناتومی استخوانچههای گوش میانی در گراز89968921110.22055/ivj.2018.108145.1988FAمجید مروتی شریف اباداستادیار گروه دامپزشکی، آموزشکده دامپزشکی، دانشگاه اردکان، اردکان، ایرانالهام صالحیاستادیار گروه دامپزشکی، آموزشکده دامپزشکی، دانشگاه اردکان، اردکان، ایرانحسن مروتیاستاد گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، ایران0000-0003-0275-1636Journal Article20180121 The middle ear is an irregular cavity composed of three ossicles, malleus, incus, stape, which transmit sound waves to the inner ear and converted into mechanical energy. Due to the importance of the middle ear in voice transmissions this study was established. In this research, in order to investigate morphologically, the details of sus scrofa Atilla middle ear ossicles, 5 matured male animals skulls were used. After anatomical examination of different parts of the temporal bone and removing the bones, the middle ear bones were exposed, in addition to examine the shape, dimensions and details of each bone were measured using an ocular micrometer. Finally, data were evaluated and analyzed using the Sigma Statt statistics software. In sus scrofa Atilla, temporal bone, similar to other animals, consisted of three parts: squamous, tympanic and petrous part. The length of the outer ear canal to the tympanic membrane is 37±0.14 mm. The tympanic membrane is circular in animal and the diameter of the tympanic membrane is about 12.5±0.21 mm. The tympanic membrane has also Beige color. In the boar, the number of middle ear ossicles was three, including Malleus, Incus and Stapes. Morphometric results showed that the Malleus ossicle had a head, neck, handle and three distinct process including anterior, muscular and lateral process. Incus ossicle consists of a body, two long and short crura and has two articular surfaces. A short or posterior crura attaches to the posterior wall of the body and the long crura are connected to the stape ossicle. The Stape ossicle has a footplate and three anterior, posterior, and muscular process which anterior process is shorter than posterior. In the present study, the components of the middle ear in the boar was investigated. It was determined that the number of middle ear ossicles in the boar was similar to pigs, and the only difference was the size of the ossicles processes. گوش میانی، حفرهی نامنظمی است که از سه استخوانچهی سندانی، رکابی و چکشی تشکیل شده است و کار انتقال امواج صوتی به گوش داخلی و تبدیل آنها به انرژی مکانیکی را عهدهدار است. با توجه به اهمیت گوش میانی در انتقال صوت این تحقیق پایهریزی شد. در این تحقیق به منظور بررسی مورفولوژیکی جزئیات استخوانچههای گوش میانی گراز از پنج استخوان جمجمه گراز بالغ نر استفاده شد. بعد از بررسی آناتومی قسمتهای مختلف استخوان گیجگاهی و برداشتن استخوان، استخوانچههای گوش میانی خارج گردید و علاوه بر بررسی شکل ظاهری، ابعاد و جزئیات هر استخوان با استفاده از میکرومتر چشمی اندازهگیری شد. در انتها اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرمافزار سیگما استات مورد آنالیز قرار گرفت. در گراز استخوان گیجگاهی مشابه سایر حیوانات از سه قسمت مسطح، صماخی و زائدهای تشکیل شده بود. طول مجرای گوش خارجی تا پردهی صماخ در گراز حدود 14/0±37 میلیمتر میباشد. پردهی صماخ در گراز دایرهای شکل است و قطر پردهی صماخ در گراز حدود 21/0±5/12 میلیمتر اندازهگیری شد. همچنین پردهی صماخ در گراز به رنگ کرمی مشاهده شد. در گراز تعداد استخوانچههای گوش میانی سه عدد و شامل استخوانچههای چکشی، سندانی و رکابی بود. نتایج مورفومتری نشان داد که استخوانچهی چکشی دارای سر، گردن، دسته و سه زائدهی مشخص جانبی، قدامی و عضلانی است. استخوانچه سندانی شامل بدنه و دو زائدهی بلند و کوتاه است و دو سطح مفصلی دارد. زائدهی کوتاه یا خلفی به جدار خلفی بدنه متصل میشود و زائدهی بلند با استخوانچهی رکابی مفصل میشود. استخوانچه رکابی، دارای صفحه قاعدهای و سه زائده قدامی، خلفی و عضلانی بود که طول زائدهی قدامی کوتاهتر از خلفی بود. در تحقیق حاضر که به بررسی اجزا گوش میانی در گراز پرداخته شد مشخص گردید تعداد استخوانچههای گوش میانی در گراز با خوک مشابه میباشد و تنها اختلاف حاصله در اندازهی زوائد استخوانچهها میباشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622Radiographic evaluation of Chlorpromazine and Cisapride effects on gastro-intestinal transit time of contrast media in cats.ارزیابی رادیوگرافی اثر کلرپرومازین و سیزاپراید بر زمان عبور ماده حاجب از دستگاه گوارش گربه971058921310.22055/ivj.2018.72593.1860FAعبدالواحد معربیدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانبهمن مصلی نژاداستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانعلیرضا غدیریاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمحسن بازداردانش آموخته دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20170926 Radiography of contrast media is an imaging method which provides high-resolution images for Gastro-intestinal. It has a prominent role in the evaluation of gastro-intestinal transit time of contrast media in small animal and humans. The aim of the present survey was a radiographic evaluation of chlorperomazine and cisapride effects on gastro-intestinal transit time of contrast media in cats. This study was performed on eighteen clinically healthy adult native cats. For this purpose, the cats were divided into three groups. The control group was received only ketamine (20 mg/kg), before administration of contrast media. The chlorpromazine group was received a combination of chlorpromazine (0.5 mg/kg, IM) and ketamine and cisapride group was received cisapride (2.5 mg/cat BW, PO) and ketamine, before administration of contrast media. There were six cats (three males and three females) in each group and survey radiographs were taken at zero, 20, 40 and 60 minutes after administration of contrast media and followed each hour until arriving contrast media to the colon. It was shown that was not a significant difference in contrast media emptying time between control and chlorpromazine groups, but was noted a significant difference between cisapride with control and chlorpromazine groups. The averages of complete evacuation time of contrast media from stomach were 70, 43.3 and 30 minutes for the control, chlorpromazine and cisapride groups respectively. A significant difference was detected between the control and two other groups, but not between chlorpromazine and cisapride groups. Gastro-intestinal transit time of contrast media was not affected by gender. The results showed that there was a significant difference between different treatment groups in the start time of contrast media evacuation from the stomach, but the difference was not significant for complete evacuation time of contrast media from the digestive system. رادیوگرافی با مادهی حاجب، یک روش تصویربرداری تشخیصی است که تصاویر با وضوح بالا را از دستگاه گوارش ارائه میکند و نقش برجستهای را در نشان دادن زمان عبور مواد از دستگاه گوارش در حیوانات کوچک و انسان ایفا مینماید. هدف از انجام تحقیق حاضر، ارزیابی رادیوگرافی اثر داروهای کلرپرومازین و سیزاپراید بر زمان عبور مادهی حاجب از دستگاه گوارش گربه بود. تحقیق بر روی 18 قلاده گربهی بومی بالغ و سالم از نظر بالینی، انجام گرفت. بدین منظور، گربهها به 3 گروه تقسیم شدند. گروه شاهد، که قبل از تجویز مادهی حاجب، تنها کتامین (20 میلیگرم/کیلوگرم) دریافت کرده بودند. گروه کلرپرومازین، که داروی کلروپرومازین (5/0 میلیگرم/ کیلوگرم و به شکل داخل عضلانی) و کتامین دریافت کرده بودند و گروه سیزاپراید، که داروی سیزاپراید (5/2 میلیگرم/ گربه بر حسب وزن بدن و به شکل خوراکی) و کتامین را قبل از تجویز مادهی حاجب دریافت کردند. در هر گروه، 6 قلاده گربه وجود داشت که 3 قلاده از آنها نر و 3 قلاده دیگر ماده بودند. رادیوگرافهای متعدد در زمانهای صفر، 20، 40 و 60 دقیقه، بعد از تجویز مادهی حاجب تهیه و هر یک ساعت تا رسیدن مادهی حاجب به قولون دنبال شد. بررسی زمان شروع تخلیهی مادهی حاجب از معده، نشان داد که گروه شاهد با گروه کلرپرومازین تفاوتی نداشت، ولی گروه سیزاپراید با گروههای شاهد و کلرپرومازین، اختلاف معنیداری داشتند. میانگین زمان تخلیهی کامل مادهی حاجب از معده برای گروه شاهد، 70 دقیقه، گروه کلرپرومازین 3/43 و گروه سیزاپراید 30 دقیقه بود و اختلاف معنیدار، بین گروه شاهد با دو گروه دیگر مشاهده گردید و بین گروههای دریافت کننده سیزاپراید و کلرپرومازین اختلاف معنیداری وجود نداشت. جنسیت، تأثیری بر زمان تخلیهی مادهی حاجب از دستگاه گوارش نداشت. نتایج نشان داد که گروههای مختلف درمانی، در زمان شروع تخلیهی معده از مادهی حاجب، تفاوت معنیدار دارند، اما بر دفع کلی مادهی حاجب از دستگاه گوارش تفاوت معنیداری دیده نشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622A survey of digestive system'sparasites of the Klunzinger's Mullet (Liza klunzingri) in coastal waters of BandarAbbassبررسی آلودگی انگلی دستگاه گوارش ماهی گاریز (liza klunzingri) در آبهای سواحل بندرعباس1061158921510.22055/ivj.2018.59479.1786FAفاطمه نظریدانش آموخته کارشناسی ارشد زیست دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایراناحسان کامرانیدانشیار گروه شیلات، دانشکده دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایرانایرج موبدیاستاد گروه انگل شناسی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایرانایوب سلیمانیدانشجوی دکتری تخصصی شیلات، تولید و بهره برداری آبزیان، دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایرانJournal Article20171215 The present study was to investigate the ecology of fish parasites <em>Liza klunzingeri</em> (Day, 1888) for a period of 9 months from may to jaunary 2013 in the coastal of bandarabbass was performed. During the study period, 51 fish samples were analyzed in the laboratory and then isolated parasites in 4% formalin and 70% ethanol and kept. Finally, parasites <em>neoechinorhynchus zabensis</em> (<em>Acanthocephala</em>) and (<em>Trematoda</em>) <em>Haploporinae</em> and parasite larvae <em>Contracaecumsp</em> (<em>Nematoda</em>) were isolated from the digestive tract. From the total samples, 46 samples were infected by one or more species of parasites (prevalence of 90%) and the mean frequency of moderate parasite for <em>Liza klunzingeri</em> equal to 22.72 and 25.19 against the parasite. Analysis of the data showed that the prevalence of parasites in different months is significant. The most common parasites parasite abundance <em>n.zabensis</em> in January and <em>Haploporinae</em> in October, respectively. The analysis of the results showed that season changes are major factors affecting the frequency and severity of gastrointestinal parasites. تحقیق حاضر به منظور بررسی انگلهای دستگاه گوارش ماهی گاریز (<em>Liza klunzingri</em>) به صورت فصلی در مدت نه ماه (از اردیبهشت 1392 تا دی 1392) در سواحل بندرعباس انجام شد. در طول دورهی تحقیق 51 نمونه ماهی صید و در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت و انگلها پس از جداسازی ابتدا در فرمالین 4 درصد و سپس اتانول 70 درصد نگهداری شدند. در پایان تحقیق انگلهای، گونهی <em>Neoechinorhynchus zabensis</em>(Acanthocephala) و خانوادهی (Trematoda) <em>Haploporinae</em> <em>و</em> همچنین لاروانگل <em>Contracaecum sp.</em>(Nematoda) از دستگاه گوارش (قسمت روده و معده) میزبان جداسازی شد. از کل نمونههای بررسی شده 46 نمونه حداقل به وسیلهی یک گونه انگلی یا بیشتر آلوده شده بودند (شیوع 90 درصد) و فراوانی متوسط انگلی برای ماهی گاریز برابر با 72/22 و شدت متوسط انگلی برابر 19/25 بود. تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که میزان فراوانی انگل در ماههای مختلف اختلاف معنیداری دارد. به طوری که بیشترین فراوانی انگل <em>Haploporinae</em>در مهرماه و بیشترین فراوانی انگل <em>N.zabensis</em> در دی ماه بود. تجزیه و تحلیل نتایج نشان میدهد که تغییرات فصل یکی از فاکتورهای مؤثر روی فراوانی و شدت انگلهای دستگاه گوارش میباشد.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687315220190622The evaluation of chicory (Cichorium intybus L.) effect on growth performance in chickens under heat stressارزیابی اثر کاسنی (Cichorium intybus L) بر عملکرد رشد در جوجههای گوشتی تحت استرس گرمایی1161248921710.22055/ivj.2018.84051.1909FAمعین یزدخواستیدانش آموخته دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایرانمجید غلامی آهنگراندانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایراننوشا ضیا جهرمیاستادیار گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایرانJournal Article20180304 Heat stress is accounting one of the most important factors of decreasing production and yield of poultry especially broiler chickens in hot areas. Using compounds having antioxidant properties were advised for reducing of the destructive effect of heat stress. Chicory (<em>Cichorium intybus </em>L.) is a source of phelanoeid compounds that has antioxidant property. Therefore, in this study, the effect of chicory on growth in chicken under heat stress was studied. For this, after preparation of hydroalcoholic extract, 270 chicks were divided into 6 groups in two distinct houses and chickens were reared until 22 days old in normal condition. From 22 to 42 days old, chickens in group 1, 2 and 3 (in house 1) were reared in normal condition and chickens in group 4, 5 and 6 (in house 2) were reared in 35 ˚C for 8 hours daily. Chickens in group 1 and 4 received vitamin C (100 mg/lit) and chickens in group 2 and 5 received chicory extract (100 mg/lit) from 22-42 days old. The chickens in group 3 and 6 reared as control. In the final of growing period, the cumulative weight gain, feed intake and feed conversion ratio were determined. The results showed although heat stress had a negative effect on growth indices but chicory extract as well as vitamin C (as standard control), can improve weight gain, feed intake and feed conversion ratio in chickens under heat stress. استرس گرمایی، از مهمترین عوامل کاهشدهندهی تولید و بازدهی غذایی طیور به خصوص در جوجههای گوشتی در مناطق گرم و خشک محسوب میشود. استفاده از ترکیباتی با خواص آنتیاکسیدان، جهت کاهش آثار مخرب ناشی از استرس گرمایی توصیه میگردد. گیاه کاسنی نیز دارای ترکیبات فلاونوئیدی میباشد که از خاصیت آنتیاکسیدانی بالایی برخوردار است. بر همین اساس، به بررسی اثر گیاه کاسنی بر شاخصهای رشد جوجههای گوشتی تحت استرس گرمایی پرداخته شد. بدین منظور، پس از تهیهی عصارهی هیدروالکلی کاسنی، 270 قطعه جوجهی یک روزه گوشتی در 6 گروه، در دو سالن جداگانه تقسیم شدند و تا 22 روزگی به شکل عادی پرورش یافتند. از 22 تا 42 روزگی گروه اول، دوم و سوم (در سالن 1)، در شرایط عادی و گروه چهارم، پنجم و ششم (در سالن 2)، روزانه به مدت 8 ساعت در دمای 35 درجهی سانتیگراد نگهداری شدند. جوجههای گروه اول و چهارم، ویتامین C را (100 میلیگرم در لیتر) و جوجههای گروه دوم و پنجم، عصارهی کاسنی (100 میلیگرم در لیتر) از 22 تا 42 روزگی دریافت کردند. جوجههای گروه سوم و ششم به عنوان کنترل پرورش داده شدند. در پایان دورهی پرورش، شاخصهای تجمعی اضافه وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی محاسبه شد. نتایج نشان داد اگر چه استرس گرمایی اثر منفی بر شاخصهای رشد دارد اما اضافه سازی عصارهی یک درصدی برگ و ریشهی کاسنی در بسیاری از شاخصهای مورد بررسی همانند ویتامین C (به عنوان کنترل استاندارد) میتواند باعث بهبود شاخصهای رشد در جوجههای تحت استرس گرمایی گردد.