دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Comparison of serological methods for the diagnosis of brucellosis in water buffaloمقایسه روش های سرولوژیک تشخیص بروسلوز در گاومیش5124598610.22055/ivj.2017.36718.1612FAبهزاد آذرکمنددانش آموخته دکتری حرفه ای، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمهدی پورمهدی بروجنیدانشیار گروه بهداشت و مواد غذایی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازداریوش غریبیدانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمسعود قربانپوراستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20151006Brucellosis is zoonotic and contagious disease caused by the genus Brucella. In buffalo, the disease mainly occurred by Brucella abortus and Brucella melitensis and causes significant economic losses including abortion, loss in milk production and low fertility rates in animals. In this study, serum samples from 320 slaughtered water buffaloes were collected from Ahvaz abattoir during 2014-2015. The collected sera were analyzed for the presence of antibody against brucella by two commercial ELISA kits (IDEXX and ID vet), Wright and Rose Bengal methods and the results were analyzed by Cochran and Mc Nemar test. The results showed that the seroprevalence of brucellosis with Wright method was 1.56%. Significant difference was seen between IDEXX (P<0.001) and ID vet (P<0.01) ELISA kits with Wright and Rose Bengal methods, but there was no significant difference between two ELISA kits (P>0.05). Agreement between Rose Bengal and Wright methods with IDEXX and ID vet ELISA kits was moderate and Kappa statistic for these associations were 0.43 and 0.48 respectively, but agreement between Rose Bengal method with Wright method was very good and Kappa statistic for these association was 1. Agreement between IDEXX and ID vet ELISA kits was very good and Kappa statistic for this association was 0.86. This research showed that the sensitivity of ELISA is more than Rose Bengal and Wright methods, but according to the strategy of disease control in Iran, it is recommended that this method is designed for practical use by determining the cut-off point of the test.بروسلوز بیماری مسری و مشترک بین انسان و دام است که توسط باکتریهای جنس بروسلا ایجاد می-شود. این بیماری در گاومیش عمدتا توسط بروسلا ابورتوس و بروسلا ملیتنسیس ایجاد میشود و سبب خسارتهای اقتصادی مانند سقط، کاهش تولید شیر و کاهش باروری در حیوانات میشود. در این تحقیق، با مراجعه تدریجی به کشتارگاه اهواز طی سالهای 1394-1393 نمونهی سرم 320 رأس گاومیش کشتار شده در کشتارگاه اهواز جمعآوری گردید. حضور آنتیبادیهای ضد بروسلا در نمونههای سرمی جمعآوری شده به وسیله دو کیت الیزای تجاری ( IDEXX و ID vet) و روشهای رایت و رزبنگال مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاصل با استفاده از آزمون کوکران و مکنمار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که شیوع سرمی بروسلوز در روش رایت 56/1 درصد است. تفاوت معنی-داری بین کیت الیزای IDEXX (001/0>P) و ID vet (01/0>P) با روش رزبنگال و رایت وجود داشت، اما دو کیت الیزا تفاوتی نداشتند (05/0<P). توافق بین روش رزبنگال و رایت با کیتهای الیزای IDEXX و ID vet متوسط بود و مقدار آماره کاپا به ترتیب 43/0 و 48/0 محاسبه شد، اما توافق بین روش رزبنگال و رایت خیلی خوب و مقدار آماره کاپا یک بود. توافق بین کیتهای الیزای IDEXX و ID vet خیلی خوب بود و مقدار آماره کاپا 86/0 برآورد گردید. این بررسی نشان داد که حساسیت الیزا نسبت به روش رزبنگال و رایت بیشتر است، اما با توجه به نحوه کنترل بیماری در ایران توصیه میشود که این روش با تعیین نقطه برش مخصوص به ایران طراحی و کاربردی شود.https://www.ivj.ir/article_45986_16c1a9e91415d661f2864641e59dfa4b.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421The effects of fig leaf extract on the matrix metalloproteinases (MMPs) activities in the Fibroblast (HEP2) cell cultureبررسی اثر عصاره گیاهی برگ انجیر برفعالیت ماتریکس متالوپروتئینازهای (MMPs) در کشت سلول های فیبروبلاست (HEP2)13254598710.22055/ivj.2017.47110.1682FAناهید اطیابیاستاد گروه بیماریهای داخلی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه تهرانگلشاد نیکنامدانش آموخته ی دکترای حرفه ای، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه تهرانسید مهدی نصیریدانشیار گروه بیماریهای داخلی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه تهرانمحمد طاهریکارشناس آزمایشگاه/ دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران.Journal Article20151220Matrix metalloproteinases (MMPs) are zinc-dependent cellular proteases. These enzymes act on cell behavior, and are capable of degrading of extracellular matrix proteins. So they play a significant role in the proliferation and metastasis of malignant tumor cells. Nowadays, there has been interests towards the use of natural phytochemicals, present in natural plants such as fruits, leaves, latex and extracts of fig (Ficus carina) which were widely used, in traditional medicine, as an antibacterial, antifungal and or ointment products for treatment of skin inflammation and tumors. The aim of this study was to evaluate the effects of fig leaf extract on the activity of MMPs, in Fibroblast (HEP2) cell culture. For this purpose, fig leaf extract was prepared in three forms: 1) aqueous, 2) hydro-alcoholic and 3) alcoholic extracts. The 24 wells cell culture plates, containing HEP2 cells, were filled with different concentration of these extracts as tests. It was considered control wells, with the same content as tests, without the extracts. The plates were incubated at 37° C and 5%CO2. The effects of different extracts, were investigated after 24, 48 and 72 hours, by determination of cell viability and cytotoxicity by trypan blue staining and Zymography test, for MMPs Activities. The result showed, the alcoholic extract caused cell death, completely, at concentration of 0.5% (5 l) and 0.1% (1 l), after 24 and 48 hours, respectively. Hydro_ alcoholic extract caused cell death, at concentration of 1% (10 l), after 72 hours. Zymography test showed the inhibitory effect of fig leaf extract on the MMPs activities, in all tested doses. All control tests showed enzyme activities with the same molecular weight bands, 92KD, as were seen in standard Marker belonged to MMP9. The present study, confirmed the inhibitory effect of fig leaf extract on the activity of MMPs in cell cultures. هدف از این مطالعه، بررسی اثر مهاری عصارهی برگ انجیر (<em>Ficus Carica</em>) بر فعالیت ماتریکس متالوپروتئینازها و در نتیجه ممانعت از تکثیر و متاستاز سلولهای توموری، در کشت سلول فیبروبلاست (HEP2) است. به این منظور، عصارهی برگ انجیر به سه شکل آبی، آبی - الکلی و الکلی تهیه شد. با استفاده از پلیتهای 24 خانهای کشت سلول حاوی ردهی سلولی فوق، به ترتیب مقادیر µl 5 عصارهی آبی (غلظت نهایی 5/0 درصد)، µl 10 عصارهی آبی (غلظت نهایی 1 درصد)، µl 5 عصارهی آبی – الکلی (غلظت نهایی 5/0 درصد)، µl 10 عصارهی آبی – الکلی (غلظت نهایی 1 درصد)، µl 1 عصارهی الکلی (غلظت نهایی 1/0 درصد) و µl 5 عصارهی الکلی (غلظت نهایی 5/0 درصد) اضافه شد. برای هر گوده، یک گوده کنترل، با محتویات مشابه گوده تست اما فاقد عصاره، در نظر گرفته شد. سپس پلیتها در گرمخانه کشت سلول گذاشته شدند و اثرات عصاره پس از گذشت 24، 48 و 72 ساعت، با استفاده از روش رنگآمیزی تریپان بلو برای مشاهده سیتوتوکسیسیتی و روش زایموگرافی ژلاتین برای دیدن باندهای هضمی، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده در بررسی با میکروسکوپ معکوس، نشان داد، عصارهی الکلی به میزان 5 و 1 میکرولیتر به ترتیب پس از 24 و 48 ساعت به طور کامل موجب مرگ سلولی گردید. پس از گذشت 72 ساعت، مقدار µl 10 از عصارهی آبی- الکلی برگ انجیر نیز، باعث مرگ سلولها شد. در بررسی فعالیت آنزیمها به روش زایموگرافی، در تمامی گودههای تست، اثر مهاری عصارهی برگ انجیر بر فعالیت ماتریکس متالوپروتئینازها مشاهده شد. از طرفی در تمامی گودههای کنترل باند هضمی ایجاد شده با مقایسه با مارکر استاندارد مورد استفاده، وزن مولکولی MMP9 را نشان میداد. این بررسی اثر مهاری عصارهی برگ انجیر بر فعالیت ماتریکس متالوپروتئینازها را تأیید میکند. از این رو، توصیه میشود با استفاده از روشهای مولکولی در کنار زایموگرافی و انجام مطالعات بالینی، به بررسی بیشتر اثر عصارهی این گیاه بر انواع متالوپروتئینازها به طور جداگانه پرداخته شود.https://www.ivj.ir/article_45987_7a00eef12eb3a41c4c395a72448bd052.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Evaluation of Prolactin gene (PRL) polymorphism in some masses Khouzestan native chickens using PCR-RFLPبررسی چندشکلی ژن پرولاکتین در برخی توده های مرغان بومی خوزستان با روش PCR-RFLP26324598810.22055/ivj.2017.30944.1568FAصدیقه ایسوندیدانشآموخته ی کارشناسی ارشد ژنتیک و اصلاح نژاد دام، دانشکده ی علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحمد تقی بیگی نصیریاستاد گروه علوم دامی، دانشکده ی علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانهدایت اله روشنفکردانشیار گروه علوم دامی، دانشکده ی علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانجمال فیاضیدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده ی علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانJournal Article20151117 Prolactin is a hormone which has an important role in the behavior of bird's broodiness. Several studies have shown that prolactin gene could be a candidate gene for broodiness. The variations in the different parts of this gene, have potential usefulness as genetic markers and could help in the genetic improvement of populations. The aim of this research was to investigate the prolactin gene polymorphism using PCR-RFLP method on some masses Khouzestan native chicken. Therefore, random blood sampling from 100 chickens of native chickens in Khuzestan province breeding and Jihad livestock inputs (Bavi city) was performed. Genomic DNA was extracted from these samples, using modified salting out method. Polymerase chain reaction was used to amplification of 439 bp fragments of prolactin gene promoter by specific primers. Allele frequency for C and T, 0.655 and 0.345 and genotype frequencies of CC, CT and TT 0.41, 0.49 and 0.10 were estimated respectively. Using the chi-square (X<sup>2</sup>) showed that the locus allele frequencies is not in Hardy-Weinberg equilibrium. The results showed that prolactin gene is polymorphic in the studied area and PCR-RFLP method is proper for genotype determination of prolactin gene chicken studies. پرولاکتین هورمونی است که نقش مهمی در رفتار کرچی پرندگان دارد. بسیاری از مطالعات نشان دادهاند که ژن پرولاکتین میتواند ژن کاندیدا برای کرچی باشد و تنوع موجود در بخشهای مختلف این ژن، پتانسیل ویژهای برای استفاده به عنوان نشانگرهای ژنتیکی از خود نشان داده و میتواند به بهبود ژنتیکی جمعیتها کمک کند. هدف از این مطالعه، بررسی چندشکلی ژن پرولاکتین در برخی تودههای مرغان بومی خوزستان با روش PCR-RFLP بود. برای این منظور از تعداد 100 قطعه مرغ بومی ایستگاه تکثیر و اصلاح نژاد مرغ بومی نهادههای دامی جهاد استان خوزستان (شهرستان باوی)، به صورت تصادفی خونگیری انجام شد. با استفاده از روش تغییر یافته استخراج نمکی، DNA نمونهها استخراج شد. واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) جهت تکثیر قطعه 439 جفت بازی ژن پرولاکتین توسط آغازگرهای اختصاصی صورت گرفت. قطعه تکثیر شده به وسیلهی آنزیم برشی <em>Alu</em>I هضم شد. فراوانی آللهای C و T به ترتیب 655/0 و 345/0 و فراوانی ژنوتیپهای TT، CT و CC به ترتیب 10/0، 49/0 و 41/0 برآورد شدند. با استفاده از آزمون کای مربع (X<sup>2</sup>) مشخص شد که فراوانی آللها در این جایگاه ژنی در حالت تعادل هاردی - وینبرگ نمیباشد. نتایج نشان داد که ژن پرولاکتین در منطقهی مورد بررسی دارای چندشکلی میباشد و روش PCR-RFLP برای تعیین ژنوتیپهای ژن پرولاکتین مرغان مورد مطالعه، مناسب میباشد.https://www.ivj.ir/article_45988_e38e193ff725e448794cea0016a72286.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Evaluation of a part of the dietary methionine substitution by betaine on fatty acid synthase gene expression in laying hens under heat stressبررسی اثرجایگزینی بخشی از متیونین جیره با بتائین بر بیان ژن اسید چرب سنتاز در مرغهای تخمگذار تحت تنش حرارتی33404598910.22055/ivj.2017.45989FAسوسن رادپوردانشجوی دکتری اصلاح نژاد دام، دانشکده ی علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحمد تقی بیگی نصیریاستاد گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانهدایت اله روشنفکردانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحمود نظریاستادیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان0000-0003-4417-4654Journal Article20151018 Current study was performed to evaluate a part of the dietary methionine substitution by betaine on fatty acid synthase gene expression in laying hens under heat stress. Present study was conducted in a completely randomized design (CRD) with a 2 ×2 factorial experiment using 96 (65-week) hens in Line strains W36. First factor was done with 2 dietary treatments with 2 levels; 100% methionine, 87% methionine and 13% betaine and second factor with 1 level without heat stress and 1 with (salon with 35 <sup>o</sup>C); (Salon with 23 <sup>o</sup>C) with 4 treatments and 3 repetition (8 birds in each repetition). To achieve appropriate stress, the hens were daily exposed under 35 <sup>o</sup>C for 6 hours. After 2 month of feeding, 4 birds were eventually slaughtered and fatty acid synthase gene expression was assessed by means of specific primer and real time PCR analysis. The results indicated that addition of betaine to died and exposure heat stress caused a significant decline in fatty acid synthase gene expression being 1.98 and 2.15 fold in liver tissue, respectively (P<0.01). Hence, addition of betaine and heat stress exposure might inhibit fatty acid synthase gene expression in mRNA state and reduce fat synthesis in the body by reducing the expression of fatty acid synthase. There for, betaine may adverse the effects of heat stress in poultry. تحقیق حاضر به منظور ارزیابی اثر جایگزینی بخشی از متیونین جیره با بتائین بر بیان ژن اسید چرب سنتاز در مرغهای تخمگذار تحت تنش حرارتی اجرا شد. این مطالعه در قالب طرح کاملاً تصادفی با یک آزمایش فاکتوریل 2×2 با استفاده از 96 قطعه مرغ تخمگذار سویهی هایلاین W36، در سن 65 هفتگی انجام شد. فاکتور اول با دو جیره (دارای دو سطح: 100 درصد متیونین، سطح 87 درصد متیونین +13 درصد بتائین) و فاکتور دوم دارای دو سطح بدون تنش حرارتی (سالن با دمای 23 درجهی سانتیگراد) و دارای تنش حرارتی (سالن با دمای 35 درجهی سانتیگراد) با چهار تیمار و سه تکرار (8 پرنده در هر تکرار) انجام شد. جهت اعمال تنش حرارتی، مرغهای یک سالن روزانه شش ساعت در معرض دمای 35 درجهی سانتیگراد قرار گرفتند. پس از دو ماه تغذیه، در انتهای آزمایش چهار پرنده از هر تکرار کشتار شد و نهایتاً بیان ژن اسید چرب سنتاز با استفاده از آغازگرهای اختصاصی و دستگاه Real time PCR مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که افزودن بتائین به جیره و اعمال تنش حرارتی به ترتیب سبب کاهش معنیدار بیان ژن اسید چرب سنتاز به میزان 98/1 و 15/2 واحد در بافت کبد شد (01/0P<). بنابراین افزودن بتائین و اعمال تنش حرارتی سبب مهار بیان ژن اسید چرب سنتاز در سطح mRNA میشود. کاهش سنتز چربی در بدن به واسطهی کاهش بیان ژن اسید چرب سنتاز به علت مصرف بتائین ممکن است عوارض جانبی ناشی از تنش حرارتی در طیور را بهبود بخشد.https://www.ivj.ir/article_45989_2a5bdb39dacd3b75e4eaed945f51f4e9.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Effects of Hemiscorpius lepturus scorpion venom on hemogram and erythrocyte osmotic fragility and study the role of polyvalent antivenom in ratاثرات سم عقرب همی اسکورپیوس لپتوروس بر تغییرات هموگرام و شکنندگی گلبول های قرمز و مطالعه نقش آنتی ونوم پلی والان در موش صحرایی41514599010.22055/ivj.2017.48677.1700FAمحمد راضی جلالیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0003-2092-5652رضا فاطمی طباطبائیدانشیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمعصومه احمدی زادهاستاد گروه سم شناسی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازحمیده محسنیدانش آموخته دکترای حرفه ای دامپزشکی،دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20160216 Scorpion stings are responsible for a number of deaths in infants, children and adults in developing countries all over the world. This study was carried out in order to study the pathogenesis of <em>Hemiscorpius lepturus</em> as the most dangerous scorpions of Khuzestan province, its effects on hemogram and erythrocyte osmotic fragility, and the role of polyvalent antivenom on these changes in rats. For those aims 90 male Wistar rats were divided into 5 equal groups randomly (group A, B, C, D and E). Group A were injected with normal saline as control group. Group B were injected with 1 mg/kg of venom ipIP. Group C, D and E were injected with the same amount of the venom and polyvalent antivenom 0.5ml/rat im. The antivenom were injected 20 minutes after venom in group C, 20 and 60 minutes after venom in group D and along with the venom in group E. Blood samples were collected from all groups (6 rats at each time) in 1, 3 and 24 hours after venom injection. Blood samples were used for complete blood count (CBC) and assessment of the erythrocyte osmotic fragility. There were significant changes in the hemogram (RBC count, PCV, Hb, WBC, neutrophil and lymphocyte) and the erythrocyte osmotic fragility after venom injection in group B compared to the control group. The results showed that administration of polyvalent antivenom in different methods can reduce the changes of hemogram and osmotic fragility in antivenom treated groups. عقربگزیدگی به عنوان یکی از عوامل مهم مرگ نوزادان، کودکان و بزرگسالان در کشورهای در حال توسعه قلمداد شده و سالانه عوارض و صدمات قابل توجهی را در قربانیان خود ایجاد میکند. این بررسی به منظور مطالعهی عوارض خونشناختی ناشی از سم عقرب <em>همیاسکورپیوس لپتوروس</em> به عنوان خطرناکترین عقرب استان خوزستان صورت گرفته است. در این تحقیق اثرات سم عقرب بر هموگرام و میزان شکنندگی گلبولهای قرمز و همچنین نحوهی اثر آنتیونوم بر تغییرات حاصله، مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور تعداد 90 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به 5 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه A به عنوان شاهد، فقط سرم فیزیولوژی دریافت نمود. گروه B سم عقرب <em>همیاسکورپیوس لپتوروس</em> را به میزان mg/kg 1 از طریق داخل صفاقی دریافت نمود. موشهای صحرایی گروه C، D و E علاوه بر دریافت سم عقرب مانند گروه B، آنتیونوم پلیوالان به میزان ml/kg 5/2 به ازای هر حیوان از طریق داخل عضلانی دریافت نمودند. موشهای صحرایی گروه C، آنتیونوم پلیوالان را 20 دقیقه پس از تزریق سم، موشهای صحرایی گروه D، 20 و 60 دقیقه پس از تزریق سم و موشهای صحرایی گروه E آنتیونوم را به همراه سم دریافت نمودند. سپس در زمانهای 1، 3 و 24 ساعت پس از تزریق سم از کلیه گروهها (هر بار از 6 سر موش صحرایی) خونگیری جهت آزمایش CBC و مطالعهی میزان شکنندگی اریتروسیتها صورت پذیرفت. نتایج حاصله نشان داد در گروه دریافت کنندهی سم به تنهایی تغییرات آشکاری در شاخصهای هموگرام از جمله کاهش معنیدار شمارش گلبولهای قرمز، هماتوکریت، هموگلوبین و افزایش معنیدار شمارش گلبولهای سفید، نوتروفیلها و لنفوسیتها ایجاد شده است. در سایر گروههای درمان شده با آنتیونوم این تغییرات در مقایسه با گروه شاهد معنیدار نبوده است. در خصوص شکنندگی گلبولهای قرمز تزریق سم به تنهایی میزان مقاومت اریتروسیتها را نسبت به غلظتهای هیپوتونیک کاهش داده و منحنی لیز اریتروسیتها دستخوش تغییر میشود، بنابراین در غلظتهایی که غشای گلبولهای قرمز به راحتی در گروه شاهد تحمل نمودهاند، در گروه B به طور معنیداری لیز اریتروسیتها مشاهده گردید، این در حالی بود که تجویز آنتیونوم به هر یک از اشکال مورد استفاده توانست علاوه بر تعدیل هموگرام، از تغییرات منحنی شکنندگی اسمزی گلبولهای قرمز به طور معنیداری جلوگیری نماید.https://www.ivj.ir/article_45990_4fca2cfc483bc3c69000802bb773ed90.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421MESNA Protective Effect against Cyclophosphamide Toxicity on Histomorphometry of Rat Placentaاثر حفاظتی مسنا در برابر سمیت ناشی از سیکلوفسفامید روی هیستومورفومتری جفت موش صحرایی52604599110.22055/ivj.2017.36103.1604FAزهرا رضاییدانشجوی کارشناسی ارشد بافت شناسی و جنین شناسی، دانشکده ی علوم،دانشگاه شهید چمران اهوازطیبه محمدیاستادیار گروه زیست شناسی، دانشکده ی علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0002-8460-8261محمود خاکساری مهابادیدانشیار گروه علوم پایه، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازحسین نجف زاده ورزیاستاد گروه علوم پایه، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازبابک محمدیاندانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0002-6981-9028Journal Article20160424 Cyclophosphamide is a common chemotherapic medicine but it has toxic side effects. Different medicines are used to prevent its side effects. The aim of this study is evaluation of the protective effects of Mesna against cyclophosphamide toxicity in rat placenta tissue. <br />Fifteen pregnant rats were randomly divided into 3 groups (1) control (normal saline), (2) cyclophosphamide (15 mg/kg), (3) cyclophosphamide (15mg/kg) and Mesna (100mg/kg). Medicines were administered intraperitoneally on the 13<sup>th</sup> day of pregnancy. Rats were sacrificed on the 20<sup>th</sup> day. The placentae were separated and floated in fixative solution. Five µm placental tissue sections were prepared and after staining generally and specially they were studied by light microscopy. Cyclophosphamide decreased placental weight and diameters (P<0.05). Histologically, it induced labyrinth and basal layers thickness reduction (P<0.05) their necrosis and congestion, giant cell number reduction (P<0.05) and their nuclear shrinkage. Mesna has no effect on placental morphometry rather than cyclophosphamide (P>0.05) but histologically, increased labyrinth and basal layers thickness and giant cells number (P<0.05). It also prevented nuclear shrinkage and necrosis in giant cells and spongiotrophoblasts in the basal layer and reduce congestion in the labyrinth layer (P<0.05). Mesna sulfhydryl groups possibly react with acrolein, the major factor of cyclophosphamide toxicity, and change it to nontoxic compounds. Mesna may protect rat placental tissue against cyclophosphamide toxic effects by this mechanism. سیکلوفسفامید دارویی رایج در شیمی درمانی است اما عوارض جانبی سمی داشته و از داروهای مختلف برای جلوگیری این اثرات جانبی استفاده میشود. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات محافظتی مسنا در برابر سمیت ناشی از سیکلوفسفامید در بافت جفت موش صحرایی میباشد. 15 سر موش صحرایی آبستن به طور تصادفی در 3 گروه قرار گرفتند: 1) کنترل (سرم فیزیولوژی)، 2) سیکلوفسفامید (mg/kg15)، 3) سیکلوفسفامید (mg/kg15) و مسنا (mg/kg100). داروها روز سیزدهم آبستنی تجویز و موشها در روز بیستم آبستنی آسانکشی شدند. جفتها جدا و در محلول فیکساتیو غوطهور شدند. از جفتها مقاطع 5 میکرومتری تهیه و پس از رنگآمیزی عمومی و اختصاصی با میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفتند. سیکلوفسفامید وزن و طول قطرهای جفت را کاهش داد. در سطح بافتی، موجب کاهش ضخامت لایههای لابیرنت و بازال، نکروز و پرخونی آنها، کاهش تعداد سلولهای غولپیکر و جمعشدگی هستهی آنها شد (05/0P<). مسنا روی مورفومتری جفت نسبت به گروه سیکلوفسفامید اثر معنیدار نداشت (05/0P>) اما در سطح بافتی به طور معنیداری توانست ضخامت نواحی لابیرنت و بازال و تعداد سلولهای غولپیکر را افزایش دهد (05/0P<). همچنین توانست مانع از جمع شدگی هسته و نکروز سلولهای غولپیکر و اسپانژیوتروفوبلاست در لایهی بازال شود و پرخونی در ناحیهی لابیرنت را کاهش دهد (05/0P<). گروههای سولفیدریل مسنا احتمالاً با آکرولئین (عامل اصلی سمیت سیکلوفسفامید) واکنش داده و آن را به ترکیبات غیرسمی تبدیل میکنند. مسنا بدین طریق ممکن است بافت جفت موش صحرایی را در برابر اثرات سمی سیکلوفسفامید محافظت کند.https://www.ivj.ir/article_45991_885e0131ffb5878f0a3df600368010d8.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Histomorphological study of the muscle content of esophagus in Persian leopard (Panthera pardus saxicolor)مطالعه هیستومورفولوژی محتوای عضلانی مری در پلنگ ایرانی (Panthera pardus saxicolor)61674599210.22055/ivj.2017.44297.1646FAجواد صادقی نژاداستادیار گروه علوم پایه، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه تهرانحسن مروتیاستاد گروه علوم پایه، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه تهران0000-0003-0275-1636Journal Article20151128 The esophagus is a part of the digestive tube which has role in transferring of food from oral cavity to stomach. The musculature of the esophagus causes its movement. The muscle content of the esophagus has been studied in different species and showed notable differences. The information about muscle content in wild species is scant. Therefore, two Persian leopards were used in this investigation. After euthanizing, esophagus of each animal was removed. The samples were fixed in 10 % neutral buffered formalin. The tissues were routinely processed for light microscopy and embedded in paraffin. The paraffin blocks were cut into 5-7 µm sections and stained by hematoxylin-eosin and masson’s trichrome. The results showed that muscularis mucosa which made up of a smooth muscle was appeared from the caudal half of the esophagus as scattered fibers and became gradually thicken toward the caudal part of the esophagus. Tunica muscularis with internal circular and external longitudinal muscle layers which were separated with connective tissue have been seen in the beginning of esophagus. From the beginning of the second half of the esophagus, smooth muscle fibers were observed between the internal circular striated muscles and then gradually increased to be completely substituted with smooth muscle in caudal fourth part of the esophagus. Finally, in gastroesophageal junction, the longitudinal muscle was also substituted with smooth muscle and the smooth muscle of the esophagus continued to the stomach. This study is the first description of the histomorphological features of the esophagus of the leopard showed noticeable differences in type and arrangement of muscles within esophageal wall of this species in comparison with that of other mammals. مری بخشی از لولهی گوارشی است که در انتقال مواد غذایی از حفرهی دهانی به معده نقش دارد. عضلات مری منجر به حرکات دودی آن میشود. محتوای عضلانی مری در گونههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته و تفاوتهای قابل ملاحظهای را نشان داده است. اطلاعات در مورد محتوای عضلانی مری در حیوانات وحشی اندک است. در این تحقیق از دو پلنگ ایرانی استفاده شد. پس از آسانکشی حیوانات، جداسازی مری صورت گرفت. نمونهها در فرمالین بافر 10 درصد ثابتسازی شدند و پس از انجام مراحل آمادهسازی بافت برای مطالعهی میکروسکوپ نوری قالبهای پارافینی تهیه شد. برشهای بافتی به ضخامت 7-5 میکرومتر تهیه و با استفاده از هماتوکسیلین-ائوزین و تریکروم ماسون رنگآمیزی شدند. نتایج نشان داد که لایهی عضلهی مخاطی از نیمهی دوم مری به صورت رشتههای عضلانی صاف پراکنده نمایان و به تدریج به طرف انتهای مری به صورت نوار کامل عضلانی درمیآید. طبقهی عضلانی به صورت دو لایهی عضلانی حلقوی داخلی و طولی خارجی دیده میشود که به وسیلهی بافت همبندی از هم جدا شدهاند و از ابتدای مری قابل مشاهده هستند. از شروع نیمهی دوم مری، رشتههای عضلهی صاف در بین رشتههای عضلانی لایهی عضلانی حلقوی داخلی مشاهده و به تدریج بر تعداد رشتههای عضلانی صاف افزوده میشود. نهایتاً در ناحیهی یک چهارم انتهایی مری، عضلهی حلقوی داخلی کاملاً از رشتههای عضلانی صاف تشکیل میشود. عضلهی طولی خارجی در محل اتصال مری-معدی به صورت عضلهی صاف دیده شده و به داخل عضلهی صاف جدار معده ادامه مییابد. این مطالعه اولین مطالعهی هیستومورفولوژی مری در پلنگ میباشد و تفاوتهای قابل ملاحظهای در نوع و نحوهی آرایش عضلات جدار مری این گونه و سایر پستانداران مشاهده شد.https://www.ivj.ir/article_45992_f396ea2a7bf10d93755ae8a284e634ca.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Effect of feeding diets containing ethanol extract of algae, Sargassum angustifolium on some blood and immune factors in Macro (Labidochromis caeruleus)تأثیر مصرف خوراکی عصارهی الکلی جلبک سارگاسوم،Sargassum angustifolium، بر برخی فاکتورهای خونی و ایمنی ماهی ماکرو (Labidochromis caeruleus)68774599310.22055/ivj.2017.31555.1570FAزهرا طولابی دزفولیدانشجوی دکترای بهداشت آبزیان، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمهرزاد مصباحدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازرحیم پیغاناستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازتکاور محمدیاناستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازسراج بیتادانش آموخته ی دکترای بهداشت آبزیان، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20150906 It seems that the natural immune stimulants such as herbal extracts containing carotenoids, especially algae, is the most practical method to prevent fish disease. <br />Immune stimulants by enhancing the innate immune system can prevent the occurrence of infectious diseases. Dietary with carotenoids, has improved the immune system in many laboratory animals. In order to investigate the effect of alcoholic extract of <em>Sorgassum</em> <em>angustifolium</em>, 120 pieces of fish were randomly divided into four groups (each aquarium containing 30 piece fish, 6.5<strong> ±</strong>0.65gr) and for 60 days for doing the experiment were maintenanced and fed. The fourth treatment was the control group that only received commercial food (Biomar) was coated with olive oil. First, second and third groups were fed with of 5, 10 and 15 g/kg ethanol extract <em>S. angustifolium</em> for two months. After 60 days, the fish were anesthetized and blood samples were taken for hematological and immunological studies. Among the different treatments, the highest rate of PCV, Hb and MCHC was observed in treatment that fed 5g/ kg algae (p<0.05). <br />The number of white blood cells in all treatments were fed with algae was more than the control group, but this difference was not significant (p>0.05). NBT activity in the serum of treatment fed with 15g/kg <em>S. angustifolium</em> algae was more than the other treatments and the control group (p<0.05). Complement activity in groups that fed with 10 and 15g/ kg alcoholic extract of algae in day 60, was significantly higher than the control group (p<0.05). Serum bactericidal power in treatments that fed with alcoholic extract of algae, compared to other treatments and control group showed no significant difference (p>0.05). According to the results of the present study, oral administration of ethanol extract of <em>S. angustifolium</em> stimulate some nonspecific immune factors in Macro fish. استفاده از محرکهای ایمنی طبیعی مانند عصارههای گیاهی و جلبکی حاوی کاروتنوئیدها، یکی از کاربردیترین روشهای تقویت ایمنی و پیشگیری از بیماریها در ماهیان میباشد. محرکهای ایمنی با ارتقای سیستم ایمنی ذاتی میتوانند از وقوع بیماریهای عفونی جلوگیری کنند و رژیم غذایی حاوی کاروتنوئیدها، عملکرد سیستم ایمنی در بسیاری از حیوانات آزمایشگاهی را بهبود بخشیده است. به منظور بررسی تأثیر عصارهی الکلی جلبک سارگاسوم، 120 قطعه ماهی به طور تصادفی به چهار گروه (4 تیمار) تقسیم شده (هر آکواریوم حاوی 30 قطعه ماهی با وزن 65/0±5/6 گرم) و به مدت 60 روز برای انجام آزمایش، نگهداری و غذادهی گردیدند. تیمار اول، دوم و سوم به ترتیب با مقادیر 5، 10 و 15 گرم عصارهی اتانولی جلبک سارگاسوم به ازاء هر کیلوگرم غذا به مدت دو ماه تغذیه شدند. تیمار چهارم گروه شاهد بود که فقط غذای تجاری (بیومار) دریافت مینمود. پس از پایان دورهی 60 روزهی آزمایش، خونگیری انجام شد و برخی فاکتورهای خونی و ایمنی بررسی گردید. در بین تیمارهای مختلف، بیشترین میزان PCV، Hb و MCHC در تیمار تغذیه شده با 5 گرم در کیلوگرم جلبک مشاهده گردید (05/0p<). تعداد گلبولهای سفید در تیمارهای تغذیه شده با جلبک بیشتر از گروه کنترل بود ولی این اختلاف معنیدار نبود (05/0p>). فعالیت احیاء NBT سرم در تیمار تغذیه شده با 15 گرم در کیلوگرم عصارهی جلبک سارگاسوم، بیشتر از سایر تیمارها و نیز گروه شاهد بود (05/0p<). میزان فعالیت کمپلمان در تیمار تغذیه شده با 10 و 15 گرم در کیلوگرم عصارهی الکلی جلبک در روز 60، به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0p<). قدرت باکتریکشی سرم تیمارهایی که عصارهی الکلی جلبک را دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معنیداری نداشتند (05/0p>). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، تجویز عصارهی الکلی جلبک سارگاسوم به صورت خوراکی باعث تحریک برخی فاکتورهای ایمنی غیراختصاصی ماهی ماکرو میگردد.https://www.ivj.ir/article_45993_b9177964ad2b35e46938a2de951d8bf1.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Effect of edible chitosan-rosemary coating on quality and shelf life of refrigerated chicken filletsتأثیر پوشش خوراکی کیتوزان - رزماری بر کیفیت و ماندگاری(shelf life) فیله تازه ماکیان در دمای یخچال78904599410.22055/ivj.2017.17675.1453FAعلی فضل آرااستاد گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمهدی پورمهدی بروجنیدانشیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمهدی زارعیدانشیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازطاهره کریمیدانش آموخته دکترای حرفه ای دامپزشکی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20140906 Chicken breast meat (fillet) is favored by consumers worldwide but it is prone to rapid spoilage, therefore, food industries are nowadays seeking technologies to increase its shelf-life. Spoilage of fresh poultry products is an economic burden to the producer. Furthermore, as consumer's demand for more “healthier” meals (free of conventional chemical preservatives) has increased in the last decade. Chitosan, a deacetylated form of chitin, is a polysaccharide found in the shells of crab and shrimps and the cell walls of fungi. Chitosan has been proved to be non-toxic, biodegradable and biocompatible. Essential oils derived from plants have been recognized for decades to exhibit biological activities, including antioxidant, anticancer and antimicrobial attributes. The present study was conducted to evaluate the effect of chitosan edible coating (2%) containing rosemary essential oil (1%) on the shelf life and keeping quality of chicken breast meat at refrigerated storage temperature. Samples were separated into three groups; uncoated (control), treated with acetic acid 1% and coated with chitosan containing rosemary essential oil. Samples were stored at 4±1°C up to 15 days and evaluated periodically (on days 0, 3, 6, 9, 12 and 15) for microbiological (mesophilic and psychrotrophic bacterial counts), chemical (pH, TBA, TVN) and sensory (external aspect, muscular elasticity, odor and color) characteristics. Microbial analysis indicated that coating had significant effects (P<0.05) in reducing the mesophilic and psychrophilic bacterial counts with at least a 15days extension of shelf life. Also, the samples coated with chitosan containing rosemary essential oil were showed lower TVN ,TBA and pH than other groups during the storage time and about of the sensorial factors. The samples coated with chitosan containing rosemary essential oil can keep on the sensorial attributes acceptably during 15 days storage time. گوشت سینهی ماکیان (فیله) در سرتاسر جهان مورد استقبال مصرف کنندگان بوده اما مستعد فساد سریع میباشد. از این رو، صنایع امروزه درصدد یافتن فناوری جدید برای افزایش مدت ماندگاری آن هستند. به علاوه، تقاضای مشتریان برای مواد غذایی سالمتر (فاقد نگهدارندههای شیمیایی مرسوم) در دههی اخیر افزایش پیدا کرده است. کیتوزان یا فرم داستیله کیتین، پلی ساکاریدی است که در پوشش خارجی خرچنگها و میگوها و دیوارهی سلولی قارچها یافت میشود و ویژگی غیرسمی، زیست فروپاشی و زیست سازگاری آن به اثبات رسیده است. اسانسها از گیاهان استخراج شده و طی دههها به خاطر داشتن فعالیتهای بیولوژیکی شامل خواص آنتیاکسیدانی، ضد سرطانی و ضد میکروبی شناخته شده هستند. مطالعهی حاضر جهت ارزیابی تأثیر پوشش خوراکی کیتوزان 2 درصد حاوی اسانس 1 درصد رزماری روی ماندگاری و حفظ کیفیت گوشت سینهی مرغ در دمای یخچال انجام گرفته است. نمونهها به 3 گروه بدون پوشش (کنترل)، تیمار شده با اسید استیک 1 درصد و غوطهور شده در محلول کیتوزان حاوی اسانس رزماری تقسیم شدند. نمونهها سپس در دمای یخچال (1±4 درجهی سانتیگراد) به مدت 15 روز نگهداری شدند و در فواصل معین زمانی (روزهای 0، 3، 6، 9، 12 و 15) جهت آزمایشهای میکروبیولوژیکی (شمارش باکتریهای مزوفیل و سایکروفیل)، شیمیایی (TVN, TBA, pH) و حسی (شکل ظاهری، میزان الاستیسیته عضلات، بو و رنگ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بررسی باکتریایی دلالت بر این داشت که پوششدهی اثر معنیداری (05/0p<) بر کاهش شمارش باکتریهای مزوفیل و سایکروفیل با حداقل 15 روز نگهداری را داشته است. همچنین نمونههای غوطهور شده در کیتوزان حاوی اسانس رزماری میزان TVN, TBA و pH کمتری از دو گروه دیگر در طول نگهداری نشان دادند و از نظر فاکتورهای حسی نیز نسبت به دو گروه دیگر باعث حفظ فاکتورهای حسی در سطح قابل قبول به مدت 15 روز گردید.https://www.ivj.ir/article_45994_be81c5f234918cdb87d1a0e7be84dca9.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Survey on Frequency of Various Forms of QRS Complex in Khuzestan River Buffaloبررسی فراوانی الگوهای متفاوت کمپلکس QRS در گاومیش رودخانهای خوزستان91974599510.22055/ivj.2017.18627.1494FAسجده کمالیدانش آموخته ی دکترای تخصصی بیماریهای داخلی دامهای بزرگ، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چهران اهوازعلی رضا قدردان مشهدیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمحمدرحیم حاجی حاجیکلائیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0001-8964-8820سید رضا فاطمی طباطباییدانشیار گروه علوم پایه، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازعلی رضاخانیاستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه شیرازJournal Article20151018 One of the major issue in the interpretation of electrocardiograms is consideration to variation in the shape of ECG waves that can be different at different times not only among members of a species, different ages or sexes, but also in one animal. In this study, variable forms of QRS complexes of Khuzestan buffaloes, was determined. One hundred buffaloes were divided into two age and two sex groups. In this study a base apex lead was used to record ECG for studying prevalence of different forms of QRS complexes and data analyzed using chi- square method. Complete QRS complex was seen only in one case and in all other cases this complex were identified as QS or RS that maximum frequency was belong to QS form (73%). Differences of various forms of QRS complexes with or without concomitant presence in sex group were not significant. The only difference between the frequency of RS among the younger age groups and more than 2.5 years was significant. Simultaneous presence of these figures show that the frequency difference of QS and QS with RS was significant in the two age groups (P<0.05). The findings of this study showed that on base- apex lead, the QRS complex will be more in QS form. یکی از مسائل عمده در تفسیر هر الکتروکاردیوگرام، توجه به تنوع مشاهده شده در شکل امواج قلبی است که نه تنها در بین اعضای مختلف یک گونه، سنین مختلف یا دو جنس، بلکه در یک دام مشخص نیز در زمانهای گوناگون میتواند متفاوت باشد. در تحقیق حاضر فراوانی الگوهای متفاوت مجموعه QRS در گاومیشهای رودخانهای خوزستان تعیین گردیده است. یک صد رأس گاومیش به دو گروه جنسی و نیز دو گروه سنی تقسیم شدند. از اشتقاق قاعدهای- رأسی جهت ثبت نوار قلب استفاده گردید و دادهها با استفاده از آزمون مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مجموعه QRS به شکل کامل تنها در یک مورد ثبت گردید و در سایر موارد به صورت QS و یا RS جلوهگر گشت که در این بین، بیشترین فراوانی نسبی و مطلق متعلق به مجموعه QS (73 درصد) بود. اختلاف بین فراوانی اشکال مختلف کمپلکس QRS با و یا بدون حضور همزمان آنها در دو جنس از نظر آماری معنیدار نبود. همچنین تنها اختلاف بین فراوانی مجموعه RS در بین دو گروه سنی کمتر و مساوی 5/2 سال و بیشتر از 5/2 سال معنیدار بود. حضور همزمان این اشکال نشان داد که اختلاف فراوانی مجموعه QS و QS همراه با RS در بین دو گروه سنی معنیدار بود (05/0p<). یافتههای بررسی حاضر نشان داد، در صورت استفاده از اشتقاق قاعدهای- رأسی، مجموعه QRS بیشتر به شکل QS خواهد بود.https://www.ivj.ir/article_45995_7e642ef77d7494779aad40f51ac84818.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Histopathologic evaluation of Typha angustifolia pollen extract on experimental full thickness wound healing in miceارزیابی هیستوپاتولوژی عصار ه ی گرده ی گیاه لوئی بر التیام زخم تجربی تمام ضخامت در موش سوری981084599610.22055/ivj.2017.33014.1582FAهادی ندافدانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازصالح اسماعیل زادهدانشیار، گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمهدی پورمهدی بروجنیدانشیار، گروه بهداشت و مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازسروش سابیزادانش آموخته دکترای تخصصی جراحی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20150901 Thousands of years before the plants have been used as a wound healing material. <em>Typha angustifolia</em> is native plant in wetland environments such as Khuzestan, Iran. It is available in abundance and extraction. The aim of this study was to evaluate the effect of <em>Typha angustifolia</em> pollen extract on experimental full thickness wound healing in mice. Thirty six mice were equally divided into 3 groups: the control group of saline, control group of eucerin and the treatment group (eucerin containing pollen extract), respectively. After anesthesia, a piece of 0.5 * 0.5 cm in size of skin was removed from the back of the neck and between the shoulders. The surgical site was treated with topical saline sterile. This treatment procedure was done for all 12 mice in each group and after each group received its specific treatment. Each of the groups was also divided into 3 subgroups (group 7, 14 and 21 days). At the end of each period in each group and after euthanasia of each mouse, wounded skin removed with 0.5 cm of surrounding skin and sent to histopathology laboratory. At the end of the study, mononuclear cells, polymorphonuclear, fibroblasts and angiogenesis was lower than other groups in the treatment group (p<0.001). Despite being less wound contraction in the treatment group, the process was more than other groups in day 14 (p<0.001). While in the treatment group, the process of wound contraction was less severe at the beginning, it was more strongly than the other groups in the following (p<0.001). Complete wound healing was observed in all groups at day 21. In this study, the application of <em>Typha angustifolia</em> pollen extract had a positive effect on wound healing process in mice and therefore it might be effective in wound healing. از هزاران سال پیش از گیاهان به عنوان مادهی ترمیم دهندهی زخمها استفاده شده است. گیاه لوئی، بومی محیطهای تالابی همچون خوزستان است و به وفور قابل دسترس و استحصال میباشد. هدف این مطالعه بررسی اثر التیامی عصارهی گردهی گیاه لوئی بر التیام زخم تمام ضخامت موش سوری است. تعداد 36 سر موش سوری به 3 گروه 12 تایی شامل گروه کنترل سالین، گروه کنترل اسرین و گروه آزمایش (اسرین محتوی عصارهی گرده) تقسیم شدند. پس از بیهوشی، برداشت یک قطعه پوست به ابعاد 5/0×5/0 سانتیمتر از ناحیهی پشت گردن و بین دو کتف انجام شد. موضع عمل با سرم فیزیولوژی استریل تحت درمان قرار گرفت. این پروسه درمانی برای کلیه 12 سر موش پس از اجرای عملیات جراحی صورت گرفت و هر گروه به صورت روزانه یک بار درمان اختصاصی خود را دریافت کرد. به منظور تعیین مدت زمان درمان، هر یک از گروهها نیز به 3 گروه تقسیم شدند (گروه 7 و 14 و 21 روز). پس از خاتمه هر دورهی زمانی در هر گروه، پوست موضع زخم پس از آسانکشی هر موش، به همراه 5/0 سانتیمتر از پوست اطراف برداشته شد و به آزمایشگاه هیستوپاتولوژی ارسال شد. در پایان مطالعه میزان سلولهای تک هستهای، چند هستهای، فیبروبلاست و عروقزایی در گروه درمان کمتر از سایر گروهها بود (001/0P<). علیرغم کمتر بودن انقباض زخم در گروه درمان، این روند در روز 14 نسبت به سایر گروهها بیشتر بود (001/0P<). علیرغم این که در گروه درمان روند انقباض زخم با شدت کمتری آغاز شد ولی در ادامه شدت بیشتری نسبت به سایر گروهها داشت (001/0P<). بهبودی کامل زخم در روز 21 در تمامی گروهها مشاهده شد. در این مطالعه، کاربرد موضعی عصارهی دانهی گردهی لوئی تأثیر مثبتی بر مراحل ترمیم زخم در موش داشت و بنابراین شاید نقش سودمندی بر ترمیم زخم داشته باشد.https://www.ivj.ir/article_45996_9c16f63586110dae5a0acced4a33114f.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687313120170421Occurrence of Aflatoxicosis in a dairy herd of East Azerbaijanمسمومیت با آفلاتوکسین در یکی از گاوداری های صنعتی استان آذربایجان شرقی1091174599710.22055/ivj.2017.37395.1620FAبابک قاسمی پناهیاستادیار گروه علوم دامی، دانشکده ی کشاورزی، دانشگاه تبریزاکبر ارفعی آخولهاستادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده ی دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریزغلامعلی مقدماستاد گروه علوم دامی، دانشکدهی کشاورزی، دانشگاه تبریزایرج لطفیدانش آموخته ی دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریزحسن ارجمنددانش آموخته ی دکترای حرفه ای، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریزJournal Article20151119 Aflatoxicosis is a syndrome occurring in result of ingestion of aflatoxin. This toxin is produced by Aspergillus flavus and Aspergillus parasiticus. Aflatoxicosis is an important toxicity that can impose economic losses to producers. In January of 2013, in the one of the east Azerbaijan dairy farms, housing 2165 cattle, symptoms of diarrhea, braxism, lethargy, anorexia, tenesmus, watery diarrhea with blood clots in some cases, and finally, palsy and no response to treatment had seen in 12 cattle. For diagnosis, the disease history was obtained and clinical examination was done. Furthermore, the autopsy of slaghterd cattle was done and specimens were obtained for serologic, toxicological and hematological examination. At necropsy, Hepatomegaly and liver paleness, intestinal congestion, Petechial Hemorrhage of the abomasum, and gastrointestinal bloody content were seen. Additionally, elevation of liver enzymes and bilirubin levels and decreasment in blood proteins was seen. Aflatoxin B1 was explored in Apple cheese, the content of Rumen, abomasum and intestine. In conclusion, autopsy, toxicological findings and a blood chemical analysis confirmed the aflatoxin B1 toxicity.مسمومیت با آفلاتوکسینها (آفلاتوکسیکوزیس) سندرمی است که با مصرف مواد غذایی آلوده به آفلاتوکسین ایجاد میشود. آفلاتوکسین توسط قارچهای آسپرژیلوسفلاووس و آسپرژیلوس پارازیتیکوس تولید میشود. آفلاتوکسیکوزیس یکی از مهمترین مسمومیتهای ناشی از مایکوتوکسین ها به شمار میرود که میتواند خسارات اقتصادی قابل توجهی به صنعت دامپروری وارد نماید. در یکی از گاوداریهای شیری صنعتی با جمعیت دامی 2165 رأسی استان آذربایجان شرقی در دی ماه 1391، 12 رأس گاو شیری خشک آبستن با نشانههایی از قبیل بیحالی، بی اشتهایی، دندان قروچه، زور زدن، اسهال آبکی همراه با لختههای خون در برخی از بیماران و نهایتاً زمینگیری و عدم پاسخ به درمان گزارش گردید. برای تشخیص بیماری ضمن اخذ تاریخچه، معاینه بالینی، کالبدگشایی گاوهای تلف شده ،آزمایشات سرولوژیکی، سم شناسی و هماتولوژی انجام گرفت. در کالبدگشایی، کبد بزرگ و رنگ پریده، رودهها پرخون، شیردان دارای نقاط خونریزی و محتویات روده و شیردان خون آلود بودند. همچنین در برخی از بیماران، مخاطات دارای خونریزیهای سرسنجاقی بودند. در بررسیهای پاراکلینیکی، میزان آنزیمهای کبدی و بیلیروبین افزایش شدیدی داشته و میزان پروتئین بدن کاهش یافته بود. در بررسی سمشناسی تفاله سیب و محتویات شکمبه، شیردان و رودهها، آفلاتوکسین B1 تشخیص داده شد که مقدار آن در تفاله سیب چندین برابر بیشتر از حد نرمال بود. ضایعات کالبدگشایی، یافتههای سمشناسی و آنالیز شیمیایی خون، تأیید کننده مسمومیت با آفلاتوکسین B1 بود.https://www.ivj.ir/article_45997_e469b7a4c557ca978aa4da2aa429c16f.pdf