دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Infection of broiler chickens to Ornithobacterium rhinotracheale
In Urmia cityآلودگی ماکیان گوشتی شهرستان ارومیه به اورنیتوباکتریوم رینوتراکئال5101640810.22055/ivj.2016.16408FAیداله اسدپوررئیس بخش تحقیقات دامپزشکی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی گیلانمهدی رضائیاستادیار گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه، ایران0000-0003-1178-0260ابراهیم رحیم آبادیمربی پژوهشی بخش دامپزشکی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی گیلان، رشت، ایرانJournal Article20150506<em> Ornithobacterium rhinotracheale</em> (ORT) a bacterium is known to be associated with respiratory disease, growth retardation, mortality and decrease egg production. The aim of the present study was conducted seroprevalence, isolation, and molecular diagnosis of <em>O. rhinotracheale</em> by PCR method. In this study, 355 serum samples were collected from 20 broiler flocks. Serological results showed that 15 flocks (75%) were positive to <em>O. rhinotracheale</em> infection by ELISA. Total of 200 tracheal swabs (20 samples) were collected. The <em>O. rhinotracheale</em> was isolated from tracheal swabs of 5 flocks (25%) by culture and but with using specific primers of ORT in PCR method was detected A 784 bp fragment of the 16SrRNA gene from 8 flocks (40%). By statistical, there was no significantly different between correlation of the isolates and flocks ORT titers (P>0.05). The results of this study indicated that the prevalence of <em>Ornithobacterium rhinotracheale</em> antibodies is high in the broiler flocks in Urmia city and PCR is a suitable method for diagnosis of the <em>O. rhinotracheale</em> باکتری<em> اورنیتو باکتریوم رینوتراکئال</em> با بیماری تنفسی، کاهش رشد، تلفات و کاهش تولید تخم مرغ مرتبط است. هدف از مطالعهی حاضر تعیین میزان شیوع، جداسازی و تشخیص مولکولی <em>اورنیتوباکتریوم رینوتراکئال</em> به روش واکنش زنجیره پلیمراز بود. در این مطالعه تعداد 355 نمونه سرم و 200 سوآب نایی از 20 گلهی گوشتی جمعآوری شد. نتایج جستجوی پادتن اختصاصی به روش الایزا نشان داد که تعداد 15 گله (75 درصد) نسبت به <em>اورنیتوباکتریوم</em> <em>رینوتراکئال</em> مثبت میباشند. <em>اورنیتو باکتریوم رینوتراکئال</em> از سوآب نای 5 گله (25 درصد) به وسیلهی کشت جدا شد و با استفاده از پرایمرهای اختصاصی در واکنش زنجیرهی پلیمراز از 8 گله (40 درصد)، قطعه 784 جفت باز که بر روی ژن srRNA16 قرار داشت، تکثیر یافت. اختلاف معنیدار آماری بین میزان عیار گله و جداسازی باکتری وجود نداشت (05/0P>). نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع عفونت <em>اورنیتوباکتریوم رینوتراکئال</em> در گلههای گوشتی شهرستان ارومیه بالا بوده و واکنش زنجیرهی پلیمراز روش مناسبی برای تشخیص <em>اورنیتوباکتریوم رینوتراکئال </em>میباشد.https://www.ivj.ir/article_16408_963e06b8ce27f0aacdcbfeb2653dc538.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Seroprevalence of Linguatula serrata nymph infection in sheep from west of Iranشیوع سرمی آلودگی به نوچه لینگواتولا سراتا درگوسفندان غرب ایران11181640910.22055/ivj.2016.16409FAعلیرضا البرزیگروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایران.مسعود قربانپورگروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانحسین حمیدی نجاتگروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانسمیه چمن آرادانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانسپیده نوریدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانJournal Article20150222Linguatula serrata is one of the parasitic zoonoses. The adults, larval stages of the parasite live in nasal airways of canids and visceral organs of herbivors respectively. The aim of this study was to determine the seroprevalence of L. serrata nymph infection in sheep from west of Iran by indirect enzyme-linked immunosrobent assay (ELISA). Blood samples (n=1048) were taken from sheep of two province (Ilam (n= 598) and Kermanshah (n=450)) in west of Iran ( at least five different cities of each province). The collected sera were tested by ELISA using excretory-secretory antigens of L. serrata nymph and anti IgG sheep conjugate. Data were classified according to sex, ages of the animals (1-<2, 2-<3, 3-≥4 years), area, and sheep herds with or without dogs, analyzed using statistical software (SPSS). Seroprevalence of L. serrata infection in sheep was 30.5% (317 of 1048) from west of Iran, 27.8%(125 of 450 ) from Ilam and 32.1% (192 of 598) from Kermanshah provinces. There was significant difference in prevalence among five different area of two provinces( P<0.001). Of the animal males 31.5% (165 of 523) and females 28.9% (152 of 525) were infected with L. serrata. Infection with the parasite was not significantly associated with gender of the animals (p>0.05). Seroprevalence was significantly increased with the increase of age, lower (12.1%) in 1-<2 years and higher (49.3%) in 3-≥4 years old of the animals( P<0.01). There was significant difference in prevalence among sheep herds with (39.8%) and without (23.4%) dogs (P<0.01). This is the first report in assessment of L. serrata infection in sheep by ELISA. Relatively high prevalence of L. serrata infection in the sheep is reflection of linguatolosis in dogs from the areas, it must be consider to all progamms for control and reduction of the infection in definitive and intermediate hosts.<em> لینگواتولا سراتا،</em> انگل زئونوزی است که بالغ آن در مجاری تنفسی سگسانان و مراحل لاروی در احشاء علفخواران زندگی میکند. این مطالعه برای تعیین میزان شیوع <em>لینگواتولا سراتا </em>در گوسفندان غرب ایران و با روش الایزا انجام گرفت. تعداد 1048 نمونه خون از گوسفندان دو استان غربی ایران، ایلام و کرمانشاه و از هر استان (حداقل از 5 شهر) گرفته شد. سرمها با الایزا و استفاده از آنتیژن دفعی - ترشحی نوچههای<em> لینگواتولا سراتا</em> و کنژوگه ضد IgG گوسفندی آزمایش شد. دادهها با توجه به جنس، مناطق، سن (2>-1، 3>-2 و 4≤-3 سال) و وجود سگ در گله با نرمافزار SPSS مورد آنالیز آماری قرار گرفت. از مجموع 1048 نمونه سرم از گوسفندان غرب ایران 317 نمونه (5/30 درصد) و به تفکیک از 450 نمونه از گوسفندان استان کرمانشاه 125 نمونه (8/27 درصد) و از 598 نمونه از استان ایلام 192 نمونه (1/32 درصد) به <em>لینگواتولاسراتا</em> آلوده بودند. در رابطه با شیوع آلودگی و مناطق تا حدی اختلاف معنیداری مشاهده شد (01/0P<). از کل تعداد 523 نمونه از جنس نر، 165 نمونه (5/31 درصد) و از 525 نمونه از جنس ماده، 152 نمونه (9/28 درصد) آلوده بودند. بین میزان آلودگی و جنسیت اختلاف معنیداری مشاهده نگردید (05/0P>). کمترین میزان شیوع در گروه سنی 2>-1 سال با 1/12 درصد و بیشترین میزان در گروه سنی 4≤-3 سال با 3/49 درصد مشاهده شد. در گروههای سنی اختلاف معنیداری در میزان آلودگی با افزایش سن مشاهده گردید (01/0P<). در گلههای دارا و فاقد سگ به ترتیب میزان آلودگی 8/39 درصد و 4/23 درصد نشان داده شد. بین میزان آلودگی و بودن سگ در گله اختلاف معنیداری مشاهده گردید (01/0P<). این اولین گزارش در بررسی آلودگی گوسفند به روش الایزا است. با توجه به شیوع نسبتاً بالای آلودگی <em>لینگواتولا سراتا</em> در بین گوسفندان که به طور غیرمستقیم نشان دهندهی آلودگی سگهای منطقه به این انگل میباشد، اجرای برنامههای کنترلی در میزبانان واسط و اصلی ضروری به نظر میرسد.https://www.ivj.ir/article_16409_7adabe8db65d2884816d9d3b4f491253.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Comparison of effects of castor oil and senna for bowel preparation before abdominal radiography in dogsمقایسه تأثیر روغن کرچک و سنا برای آماده سازی روده قبل از رادیوگرافی از محوطه شکمی سگ19261641010.22055/ivj.2016.16410FAرضا آویزهعضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهوازعلیرضا غدیریدانشگاه شهید چمران اهوازبهمن مصلی نژاددانشگاه شهید چمران اهوازمهدی پورمهدیدانشگاه شهید چمران اهوازنیلوفر احمدیاندانش آموخته دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20150409A clean bowel preparation prior to X-ray examination is essential to obtain an accurate diagnosis. This study was performed to compare the effect of senna and castor oil on the bowel preparation of dogs for abdominal radiography. Twenty adult healthy mongrel dogs from each sex ranging in age from 18 to 30 months received either a senna (20mg/kg) or a castor oil (4ml/kg) regimen through an orogastric tube the day before abdominal radiography. Only water was given ad libitum to animals during the day before radiography. Radiologist unaware of the method of bowel preparation, reviewed the standard radiographs and graded the feces and gas in the colon and rectum, fecal radio-opacity and quality of radiographs on a scale of 0 to 3 (0=inadequate to 3=excellent). The cleanliness scores of colon for the senna and castor oil groups were 2.5±0.53 and 2.3±0.48, respectively. Also the cleanliness scores of rectum for the senna and castor oil groups were 2.5±0.53 and 2.4±0.52, respectively. Both senna and castor oil significantly improves bowel cleansing score in dogs (p < 0.05). There were no significant differences between the groups with respect to colon and rectum cleansing score, fecal radio-opacity and quality of radiographs (p ≥0.05).There were no clinically differences between the two groups for any of the side effects. It is concluded that senna and castor oil are safe and effective methods of colon cleansing, well tolerated by dogs.آماده سازی روده ها پیش از انجام تصویربرداری با اشعه ایکس برای نیل به یک تشخیص صحیح الزامی است. به این دلیل این مطالعه به منظور مقایسه اثرات سنا و روغن کرچک در آماده سازی روده سگ ها پیش از رادیوگرافی از محوطه شکمی صورت گرفت. بیست قلاده سگ بالغ سالم از نژاد مخلوط، از هر دو جنس و با سن 18 تا 30 ماه یکی از دو رژیم آماده سازی سنا (20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم) یا روغن کرچک (چهار میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم) را یک روز قبل از رادیوگرافی از طریق لوله معدی دریافت کردند. در روز قبل از رادیوگرافی فقط آب در اختیار حیوانات گذاشته شد. رادیوگراف های استاندارد توسط رادیولوژیست غیر مطلع از نوع رژیم آماده سازی، بررسی و وجود مدفوع و گاز در کولون و راست روده، رادیواپسیته مدفوع و کیفیت رادیوگراف ها جهت تشخیص، با یک معیار از صفر تا سه (صفر = نامناسب تا سه = عالی) امتیازبندی شد. میانگین امتیاز آماده سازی کولون برای رژیم سنا و روغن کرچک به ترتیب برابر 53/0±5/2 و 48/0±3/2 بود. هم چنین میانگین امتیاز آماده سازی راست روده برای رژیم سنا و روغن کرچک به ترتیب برابر 53/0±5/2 و 52/0±4/2 بود. هر دو داروی سنا و روغن کرچک امتیاز آماده سازی روده در سگ ها را به شکل معنی داری بهبود بخشیدند (05/ 0 <p). هیچ گونه اختلاف معنی داری بین دو گروه از نظر امتیاز آماده سازی کولون و راست روده، رادیواپسیته مدفوع و کیفیت رادیوگراف ها وجود نداشت (05/ 0 ≥p). هم چنین از نظر بالینی و عوارض جانبی داروها، سگ های دو گروه تفاوتی نداشتند. چنین می توان نتیجه گرفت که استفاده از سنا و روغن کرچک برای آماده سازی روده در سگ ها بی خطر و مؤثر بوده و به خوبی توسط سگ ها تحمل می شود.https://www.ivj.ir/article_16410_a411a36e5c13ee11b7b6177b5ee0f615.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701The effects of dietary 1, 25-Dihydroxycholecalciferol (Calcitriol) and root hydroalcoholic extract of Withania Coagulans on immune response and small intestinal morphology of broiler chickensاثرات 1 و 25 دی هیدروکسی کوله کلسیفرول (کلسیتریول) و عصاره هیدروالکلی ریشه گیاه دارویی پنیر باد (Withania coagulans) بر پاسخ ایمنی و ریخت شناسی روده جوجه های گوشتی27421641110.22055/ivj.2016.16411FAسید جواد حسینیدانشجوی دوره دکتری گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، صندوق پستی: 1163-91775 مشهد، ایرانمحمد طاهر میرکزهیگروه علوم دامی مجتمع آموزش عالی سراوان، صندوق پستی: 9951634145، سراوان، سیستان و بلوچستان، ایران. * نویسنده مسئول: mt_mirakzehi@yahoo.comحسن صالحگروه علوم دامی مجتمع آموزش عالی سراوان، صندوق پستی: 9951634145، سراوان، سیستان و بلوچستان، ایرانJournal Article20150513This study was carried out to investigate the effects of 1, 25-Dihydroxycholecalciferol (1, 25 (OH)2 D3) (calcitriol) and root hydroalcoholic extract of Withania coagulans (WC) root on immune response and small intestinal morphology of broiler chickens. Treatments were arranged factorially (2×3×2) consisted of a positive control with adequate Ca and a negative control diet (Ca level reduced by 30%), three levels of WC (0, 100 and 200 mg/kg diet), and two levels of 1, 25 (OH)2 D3 (0 and 0.5 g/kg diet). Six hundred male day old Ross 308 broiler chicks were randomly distributed into 60 floor pens, 10 birds each. Each treatment was replicated 5 times (50 birds). Each diet was fed ad libitum to chicks from day one to 42 d of age. Sheep red blood cells (SRBC) test was used as measure of humoral immunity. So, at 25 and 32 days of age chicks were injected to evaluate the primary and secondary antibody response. At 37 days of age, the cutaneous basophil hypersensitivity (CBH) test was used to evaluate cell-mediated immune response. On d 21 and 42, one bird per replicate was killed to determine small intestinal morphology and lymphoid organ weights. The results of humoral immune response showed that reduction of dietary Ca level by 30% and supplementation of WC did not significantly influence total antibody levels. The CBH response showed that supplementation of WC and calcitriol had no significant effect on interdigital skin thickness. At 42 d of age, the weight of spleen significantly reduced by feeding of negative control diet. Also, supplementation of WC at 200 mg/kg significantly increased the weight of thymus at this age. It was found that supplementation of WC at 200 mg/kg resulted in shorter villus length at 42 d of age. این آزمایش به منظور بررسی اثرات 1 و 25 دی هیدروکسی کوله کلسیفرول [1, 25 (OH)<sub>2</sub> D<sub>3</sub>] (کلسیتریول) و عصارهی هیدروالکلی میوه گیاه دارویی پنیر باد (<em>Withania coagulans</em><em>) </em>بر پاسخ ایمنی و ریختشناسی رودهی کوچک جوجههای گوشتی طراحی گردید. تیمارها در قالب فاکتوریل (2<strong>×</strong>3<strong>×</strong>2) شامل جیرهی کنترل مثبت با سطح کافی کلسیم و کنترل منفی (کاهش 30 درصدی سطح کلسیم)، 3 سطح عصارهی پنیرباد (صفر، 100 و 200 میلیگرم در کیلوگرم جیره) و 2 سطح 1 و 25 دی هیدروکسی کوله کلسیفرول (صفر و 5/0 میکروگرم در کیلوگرم جیره) بود. تعداد 600 قطعه جوجهی گوشتی یک روزه راس 308 به صورت تصادفی در 60 تکرار و 10 پرنده در هر کدام توزیع گردید. هر تیمار دارای 5 تکرار (50 پرنده در هر تیمار) بود. جیرههای آزمایشی به طور نامحدود در اختیار جوجهها از 1 تا 42 روزگی قرار گرفت. برای بررسی ایمنی هومورال، از ارزیابی پاسخ نسبت به SRBC استفاده گردید. برای این منظور دو تزریق در روزهای 25 و 32 دورهی آزمایش برای تعیین پاسخ آنتیبادی اولیه و ثانویه انجام شد. برای بررسی ایمنی سلولی ازدیاد حساسیت تأخیری نسبت به فیتوهماگلوتینین در سن 37 روزگی ارزیابی گردید. در سنین 21 و 42 روزگی یک پرنده از هر تکرار کشتار و وزن اندامهای لنفاوی اندازهگیری و 5/1 سانتیمتر از بافت ژژونوم به منظور تعیین خصوصیات ریختشناسی جدا گردید. نتایج آزمایش پاسخ ایمنی هومورال نشان داد کاهش سطح کلسیم جیره و مکمل سازی پنیرباد و کلسیتریول اثر قابل ملاحظهای بر عیار آنتیبادی ضد SRBC ندارد. ارزیابی ایمنی سلولی نشان داد که مکمل سازی پنیر باد و کلسیتریول تأثیری بر ضخامت پوست محل تزریق (پردهی بین انگشتان) ندارد. در 42 روزگی تغذیهی جیرهی کنترل منفی منجر به کاهش معنیدار وزن طحال و مکمل سازی پنیرباد در سطح 200 میلیگرم در کیلوگرم منجر به افزایش معنیدار وزن تیموس گردید. نتایج ریختشناسی روده نشان داد که مکملسازی پنیرباد در سطح 200 میلیگرم در کیلوگرم منجر به کاهش طول پرز در سن 42 روزگی میگردد. به نظر میرسد سطح کلسیتریول مورد استفاده در این آزمایش کمتر از سطوح مورد نیاز آن برای تغییر پارامترهای ریختشناسی روده و پاسخ ایمنی باشد.https://www.ivj.ir/article_16411_f369f33ba216f90fd08727cbcf4d1d43.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Investigating Effect of adding Camelia siensies powder to diet of Cyprinus carpio and its effect on immune factorsتأثیر افزودن پودر چای سبز Camellia sinensis به جیرهی غذایی بر برخی فاکتورهای ایمنی و پروتئینهای سرم در ماهی کپور معمولی Cyprinus carpio43541641210.22055/ivj.2016.16412FAمژگان خدادادیعضو هیات علمیشکوفه رنجبردانشجوJournal Article20150613 In this experiment the effects of<em> Camellia sinensis</em> as a phytobiotic on the immunity factors of the <em>Cyprinus</em> <em>carpio</em> was examined. For this purpose 360 juvenile <em>Cyprinus</em> <em>carpio</em> with the average weight of 22± 1g were selected and after being adapted to the environment the fish were stored in 12 tanks (30 fish in each tank). The <em>Camellia sinensis</em> was added to the diet in three levels 1.5% (treatment 2) 3% (treatment 3) and 5% (treatment 4) and the diet without <em>Camellia sinensis</em> was used for the control group (treatment 1). Each treatment was recurred 3 times a day. The fish were fed 3% of their weight. At the end of the 45 day treatment period, 15 fish were randomly selected from each treatment and their blood sample was taken from the caudal vein. The immunity factors including differential white blood cell count, total protein, immunoglobulin M (IgM) serum, albumin and lysozyme were analyzed and the results showed that the lysozyme activity had Significantly difference in compared with control treatment (P<0.05) and maximum amount of it was observed in 1.5 % treatment that was equal to 135.67±15.33 . Also, maximum of total Protein 4.89±0.48 and maximum of immunoglubin M 3.35±0.52 were in 1.5 % treatment (P<0.05), but albumin amount was alfected by none of measured factors in exprement (P>0.05). In general that prescribing <em>Camellia sinensis</em> at 1.5% level orally stimulates some non-specific blood and immune factors and it can be used as the immunity stimulant for the juvenile <em>Cyprinus</em> <em>carpio</em>. در این بررسی تأثیر عملکرد گیاه چای سبز <em>Camellia</em> <em>sinensis</em> به عنوان یک فیتوبیوتیک بر فاکتورهای ایمنی ماهی کپور معمولی <em>Cyprinus carpio</em> مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 360 قطعه بچه ماهی کپور معمولی با میانگین وزن اولیه 1±22 گرم انتخاب و پس از سازگاری با محیط به صورت انتخابی در 12 مخزن و در هر مخزن 30 قطعه بچه ماهی ذخیره شد. گیاه چای سبز در 3 سطح 5/1 درصد (تیمار 2)، 3 درصد (تیمار 3) و 5 درصد (تیمار 4) به جیرهی غذایی اضافه گردید و جیره فاقد چای سبز برای تغذیه گروه شاهد (تیمار 1) مورد استفاده قرار گرفت. هر تیمار در 3 تکرار انجام گرفت. ماهیان روزانه به میزان 3 درصد از وزن بدن مورد تغذیه قرار گرفتند. در پایان دوره 45 روزه تعداد 15 قطعه ماهی از هر تیمار به صورت تصادفی انتخاب شده و خونگیری از آنها از محل قطع ساقهی دمی انجام گرفت. فاکتورهای ایمنی شامل شمارش تفریقی گلبولهای سفید، ایمنوگلوبولین M (IgM) سرم و لایزوزیم و پروتئینهای سرم شامل پروتئین تام و آلبومین مورد بررسی قرار گرفتند، نتایج نشان داد که میزان فعالیت لایزوزیم اختلاف معنیداری را با تیمار شاهد داشته است (05/0P<) و بیشترین میزان آن 33/15±67/135 (واحد در میلیلیتر در دقیقه) در تیمار 5/1 درصد بوده است. در فاکتور پروتئین تام و ایمنوگلوبولین نیز بیشترین میزان آنها به ترتیب 48/0±89/4 (گرم در دسیلیتر) و 52/0±35/3 (گرم در دسیلیتر) در تیمار 5/1 درصد مشاهده شد (05/0P<). ولی میزان آلبومین تحت تأثیر هیچ کدام از موارد آزمایشی قرار نگرفت (05/0P>). به طور کلی تجویز پودر چای سبز در سطح 5/1 درصد به صورت خوراکی باعث تحریک برخی فاکتورهای ایمنی غیراختصاصی میگردد و این ماده به عنوان محرک ایمنی در بچه ماهی کپور معمولی قابل استفاده است.https://www.ivj.ir/article_16412_97200f59e081629c32c068809ce5288d.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Comparison of hatching, deformity, survival rates, growth indicators and body composition between all-female rainbow trout’s (Oncorhynchus mykiss) through Gynogenesis by use of gamma irradiationمقایسه میزان تخم گشایی، بد شکلی، بازماندگی، شاخص های رشد و ترکیب شیمیایی لاشه ماهیان تمام ماده قزلآلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) حاصل از ماده زایی با استفاده از پرتو گاما55631641310.22055/ivj.2016.16413FAمهدی سلطانیعضو هیأت علمی دانشگاه تهرانغلامرضا شاه حسینیعضو هیأت علمیمرضیه حیدریهعضو هیأت علمیعلی طاهری میر قائدعضو هیأت علمیاشکان زرگرعضو هیأت علمیJournal Article20150815 Gamma radiation at doses 450, 600, 750, 900 and 1050 Gry were used. Also, early thermal shock to induce diploid was used at 28°C. Hatching, deformity and survival rates were measured after developing period in different groups. Growth performance and chemical body analysis in fish were measured at the end of trail. Histological studies on the gonads were undertaken to demonstrate the success of gynogenesis induction. The highest and the lowest hatching and survival were obtained in the triploid group (p<0.05). No significant difference was observed in survival and deformity among irradiated treatments. Treatment irradiated with 450 gray showed the highest percentage of hatching (p<0.05). Growth indices showed a significance increase in gynogen groups compared to control and triploid groups (p<0.05). There was no significant difference between chemical compositions (protein, fat, ash and dry matter) among different treatments. The gonads histology demonstrated a successful in gynogenesis using gamma radiation. According to these findings it can be concluded that the use of gynogenesis by gamma ray in rainbow trout is a suitable method for increasing the production. در این تحقیق از پرتو گاما با دوزهای 450، 600، 750، 900 و 1050 گری به منظور مادهزایی و جهت القای دیپلوئیدی از شوک دمایی زود هنگام در 28 درجهی سانتیگراد استفاده شد. پس از طی دورهی تکاملی درصد تخمگشایی، بدشکلی و بازماندگی ماهیان گروههای مختلف اندازهگیری شد. شاخصهای رشدی و آنالیز تقریبی لاشهی ماهیان نیز در پایان دورهی پرورشی مورد بررسی قرار گرفت. نمونهبرداری از گناد ماهیان انجام و از روش بافتشناسی برای اثبات میزان موفقیت القای مادهزایی استفاده گردید. این نتایج بیشترین میزان بدشکلی و کمترین میزان تخمگشایی و بازماندگی را در گروه تریپلوئیدی در مقایسه با گروههای مختلف نشان داد (05/0p<) و در سایر تیمارهای پرتودهی شده تفاوت معنیداری بین بازماندگی و درصد بدشکلی ملاحظه نشد. در بین گروههای پرتوتابی شده بیشترین درصد تخمگشایی مربوط به گروه 450 گری است (05/0p<). شاخصهای رشدی در تیمارهای مادهزایی شده نسبت به گروه شاهد و تریپلوئید افزایش معنیداری یافته است (05/0p<). نتایج حاصله اختلاف معنیداری را در پروتئین، چربی، خاکستر و مادهی خشک لاشه در بین گروههای مختلف نشان نداد. تهیهی مقطع بافتشناسی گناد ماهیان ثابت کرد که استفاده از روش پرتوتابی گاما در مادهزایی این گونه ماهی موفقیتآمیز بوده است. با توجه به نتایج فوق میتوان نتیجه گرفت که مادهزایی قزل آلای رنگین کمان با استفاده از پرتو گاما در کلیهی دوزها به خوبی صورت گرفته است و در مقایسه با روش تریپلوئیدی روشی مناسب برای افزایش بازده میباشد.https://www.ivj.ir/article_16413_3c700e56bc7ce37b72cd72a57a8cf213.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Ultrasonographic estimation of intraperitoneal fluid volume in dogsتخمین حجم مایع داخل صفاقی به روش اولتراسونوگرافی در سگ64711641410.22055/ivj.2016.16414FAعلیرضا غدیریدانشگاه شهید چمران اهوازرضا آویزهدانشگاه شهید چمران اهوازمهدی پورمهدی بروجنیدانشگاه شهید چمران اهوازحدیث میرزابیگیدانش آموخته دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20150501 The ability of accurately determine intraperitoneal fluid volume would be useful in both research and clinical practice. The purpose of this study was to develop a method by which intraperitoneal fluid volume in dog can be estimated, using ultrasonography. In this survey volume of intraperitoneal fluid in six adult healthy female dogs (mean weight 16.3 kg) were determined after injection of 1000 and 2000 ml of saline 0.9% solution, in their abdominal cavities. Depth of peritoneal fluid was measured in three regions, ultrasonographically. In each region of abdomen, volume was estimated based on geometric formula, using a segment of a sphere volume. In order to generalize the results of ultrasonography, point and interval estimations with 95% confidence interval and calculation error<sup>'</sup>s percent were also calculated using SPSS software. Interval estimation showed each millimeter of ascitic fluid in ultrasonography is equal to 11 to 15 ml fluid in cranial abdomen, 14 to 20 ml in mid-abdomen and 16 to 28 ml in caudal abdomen. The volume estimation with ultrasonography in caudal to the sternum, umbilical area and cranial to the pelvis were 50.9 higher, 10.4 lower and 12.8 lower than actual volumes of 1000 ml, respectively and were 56.9 higher, 5.3 lower and 50.3 lower than actual volumes of 2000 ml, respectively. In conclusion, calculation error percentage was much more in caudal to the sternum and cranial to the pelvis than in umbilical area. As a result, the best location for volume estimation of intraperitoneal fluid was in around the umbilicus. توانایی تعیین حجم دقیق مایع داخل صفاقی در موارد بالینی و تحقیقات سودمند است. هدف از انجام این تحقیق ایجاد روشی برای تخمین حجم مایع داخل صفاقی با اولتراسونوگرافی در سگ بود. در شش قلاده سگ مادهی بالغ سالم (میانگین وزن 3/16 کیلوگرم)، 1000 و 2000 میلیلیتر محلول سرم نمکی 9/0 درصد درون حفرهی صفاقی تزریق شد. عمق مایع درون صفاق با اولتراسونوگرافی از سطح شکم، در سه محل اندازهگیری شد. با اندازهگیری عمق مایع تجمع یافته در هر ناحیه و با استفاده از فرمول هندسی حجم بخشی از یک کره، حجم مایع تخمین زده شد. به منظور تعمیم نتایج حاصل از اولتراسونوگرافی به کمک نرمافزار SPSS، برآورد نقطهای و فاصلهای با 95 درصد اطمینان و درصد خطای محاسبه، تعیین شد. محاسبهی برآورد فاصلهای نشان داد که به ازای هر میلیلیتر عمق مایع در اولتراسونوگرافی، در خلف جناغ حدود 11 تا 15 میلیلیتر، در ناحیهی ناف حدود 14 تا 20 میلیلیتر و در ناحیهی قدام لگن حدود 16 تا 28 میلیلیتر مایع تجمع یافته است. حجم مایع تخمین زده شده نسبت به حجم واقعی 1000 میلیلیتر در خلف جناغ، ناحیهی ناف و قدام لگن به ترتیب 2/50 درصد بیشتر، 4/10 درصد کمتر و 8/12 درصد کمتر بود و نسبت به حجم واقعی 2000 میلیلیتر به همان ترتیب 9/56 درصد بیشتر و 31/5 درصد کمتر و 3/50 درصد کمتر تخمین زده شد. در نتیجه درصد خطای محاسبه در نواحی خلف و قدام شکم بسیار بیشتر از ناحیهی ناف بود. بهترین محل برای اندازهگیری حجم مایع در ناحیهی ناف میباشد.https://www.ivj.ir/article_16414_54cb33966d447ce36df3e32b4cc43002.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Investigation of immersion effect of Hypophthalmichthys molitrix fillets in garlic extract on some qualitative parameters during refrigerated storage (4°C)بررسی تاثیر غوطه وری فیلة ماهی فیتوفاگ (Hypophthalmichthys molitrix ) در عصاره سیر، بر برخی فاکتورهای کیفیت گوشت نگهداری شده در یخچال72841641510.22055/ivj.2016.16415FAزهرا غیاثوندعضو هیات علمی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهرراضیه میهندانش آموخته دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهرفریبرز قجقیعضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهررضا چنگیزیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابلJournal Article20150828 In order to determine the effect of garlic extract on some freshness parameters of silver carp filet, twenty numbers of silver carp were bought and after preparation of fillet with average weight (100±10 g) the experiment in laboratory was conducted. The statistical method containing 4 treatments which had various concentration of garlic extract including control (0), 0.5, 1 and 1.5%. Each treatment was performed in tree replications. Garlic extract was dissolved in distilled water then, the prepared fillets were deep bathed and immersed in experimental solutions for 10 minutes. All of the samples (fillets) were packed in polyethylene bags and were stored in refrigerator at 4 ± 1 °C for 21 days. The fillets were measured at every 7 days during storage period in equipped laboratory to determine the overall quality of fish fillets for 21 days. The results of this study clearly confirmed the role of garlic extract to improve the microbial and biochemical characteristics of silver carp fillet during the experiment. Based on analysis of total viable bacteria counts, total psychotropic bacteria counts, peroxide value, thiobarbituric acid reactive substances, total volatile basic nitrogen, pH and free fatty acids, best treatment which improved these parameters was seen in 1.5% garlic extract. Overall it can be proposed that the 1.5% garlic extract can preserve the quality of refrigerated silver carp fillet in a 14 days period.<strong> به منظور مطالعهی اثر عصارهی سیر بر تازهمانی فیلهی ماهی کپور نقرهای، تعداد 20 قطعه ماهی خریداری و پس از تهیهی فیله با وزن متوسط 100 گرم، </strong><strong>آزمایش </strong><strong>انجام شد. طرح آماری شامل سه تیمار آزمایشی هر یک در سه تکرار به ترتیب شامل 5/0، 1 و 5/1 درصد عصارهی سیر و یک تیمار شاهد بدون عصارهی سیر اجرا گردید. عصارهی سیر در آب مقطر حل شده و سپس فیلههای ماهی کپور نقرهای درون حمام محلول تهیه شده به مدت 10 دقیقه غوطهور شدند. سپس همهی نمونهها درون کیسههای پلیاتیلنی قرار داده شده و به یخچال با دمای 1</strong><strong>±</strong><strong>4 درجهی سانتیگراد منتقل شده و به مدت 21 روز نگهداری شدند. در فواصل زمانی هفت روزه از فیلهها نمونهبرداری به عمل آمد. نمونهها برای اندازهگیری شاخصهای کیفی به آزمایشگاه مجهز منتقل شدند. نتایج این مطالعه به وضوح حاکی از تأثیر معنیدار عصارهی سیر بر بهبود تازهمانی فیلهی ماهی بود. بر این اساس بهترین نتایج مربوط به کاربرد عصارهی سیر 5/1 درصد بود. بدین ترتیب شاخص تعداد کل باکتریهای قابل مشاهده، تعداد کل باکتریهای سرمادوست، عدد پراکساید، شاخص تیوباربیتوریک اسید، مقدار مواد ازته فرار، </strong>pH<strong> و مقدار اسیدهای چرب آزاد در تمامی موارد بهبود نشان داد. در نهایت با اندکی محافظهکاری طول دورهی 14 روزه </strong><strong>با</strong><strong> نسبت عصارهی سیر 5/1درصد، طی دورهی نگهداری در یخچال پیشنهاد میگردد.</strong>https://www.ivj.ir/article_16415_cc5ce8e39348e911f408696e800a9322.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Histological and Histometrical Study of Barbus grypus Gillمطالعه هیستولوژی و هیستومتری آبشش ماهی شیربت85931641610.22055/ivj.2016.16416FAحسن مروتیدانشگاه تهران0000-0003-0275-1636محمود خاکسار مهابادعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمرانآمینه عارفیدانشجوی PhD بافت شناسی دانشگاه تهرانJournal Article20150914 In this study, a total number of 10 fish freshly prepared <em>Barbus grypus</em> and samples from proximal, middle and distal portions of gill arches were dissected. The 5-6 µm sections were made using paraffin embedding techniques and stained by haematoxylin & eosin (H&E) and periodic acid shiff (PAS). The results showed<em> Barbus grypus</em> gill has consisted from 4 gill arches. Gills are located in gill compartment on fish head lateral regions and covered by gill operculum. There are gillrakers on the cranial part and there is a holobranch on the caudal part of the each gill arch. A gill arch has consisted from primary lamellae that secondary lamellae diverge from them at one side and gill rakers at other side. Primary lamellae were covered by stratified squamous epithelium. As secondary lamellae are diverged from their axis, the primary lamellae are interrupted. There are undifferentiated cells, squamous to cuboid-shaped epithelial cells, chloride and mucous cells layer in the primary lamellae epithelium. Secondary lamellae have a vascular center containing pillar cells. Secondary lamellae epithelium is very thin and consisted of 1 or 2 cell layer which including undifferentiated and pavement cells. Gill raker has a stratified epithelium which including a lot of mucous cells. Their central part is supported by bone. Histometrical results showed that primary lamellae epithelial thickness is different from secondary lamellae epithelial thickness significantly (P≤0.05). There is a significant difference between primary lamellae in proximal portion with distal and middle portions of the right gill. The middle portions of the right primary lamellae are different with whole parts of right and left sides of the primary lamellae. There was no significant difference between secondary lamellae epithelial thickness. In conclusion, histological structure of <em>Barbus grypus</em> gill is similar to other teleostei and has no difference with Cyprinidea family. در این مطالعه تعداد 10 قطعه ماهی شیربت تازه و سالم تهیه و از بخشهای بالایی، میانی و پایینی کمان آبششی آنها نمونهبرداری شد؛ سپس به روش متداول تهیه مقاطع بافتی، برشهایی به ضخامت 5 تا 6 میکرومتر تهیه و مورد رنگآمیزی معمول هماتوکسیلین- ائوزین(H&E) و اسید پریودیک شیفت (PAS) قرار گرفتند. نتایج نشان داد آبشش ماهی شیربت از 4 جفت کمان آبششی تشکیل شده است. هر کمان آبششی از دو ردیف لاملاهای اولیه (هولوبرانش) که لاملاهای ثانویه از آنها منشعب شدهاند، تشکیل شده است و در طرف مقابل خارهای آبششی وجود دارد. لاملاهای اولیه توسط بافت پوششی سنگفرشی مطبق پوشیده شدهاند. در بافت پوششی لاملاهای اولیه سلولهای تمایز نیافته، سلولهای پوششی کناری مکعبی و سنگفرشی، لایهی سلولهای کلراید و موکوسی وجود دارد. لاملاهای ثانویه دارای یک مرکز عروقی حاوی سلولهای ستونی هستند و بافت پوششی آنها از یک تا دو لایه سلولی شامل سلولهای تمایز نیافته و سلولهای پوششی کناری تشکیل شده است. خار آبششی دارای بافت پوششی مطبق است که حاوی سلولهای موکوسی زیادی میباشد و توسط استخوان حمایت میشود. نتایج هیستومتریک نشان داد که ضخامت بافت پوششی لاملاهای اولیه آبشش راست و چپ با ضخامت بافت پوششی لاملاهای ثانویه آبشش چپ و راست دارای تفاوت معنیدار است (p≤0.05). ضخامت بافت پوششی بخش بالایی لاملاهای اولیهی آبشش سمت راست با ضخامت بافت پوششی لاملاهای اولیهی بخش پایینی و میانی آبشش سمت راست تفاوت معنیدار دارد. ضخامت بافت پوششی بخش میانی لاملای اولیهی آبشش سمت راست با تمام بخشهای بافت پوششی سمت راست و چپ لاملاهای اولیه تفاوت معنیدار دارد. ضخامت بافت پوششی لاملاهای ثانویه با هم تفاوت معنیدار نداشتند. ساختمان بافتی آبشش ماهی شیربت مشابه سایر ماهیان استخوانی است و تفاوتی با سایر ماهیان هم خانوادهی خود ندارد.https://www.ivj.ir/article_16416_3f00758f2b77980a35324a1d0c01d510.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Comparative evaluation of Garlic and Atorvastatin effects on lipid profile changes in dogارزیابی مقایسهای اثر سیر و آتورواستاتین بر تغییرات پروفایلهای لیپیدی در سگ941021641710.22055/ivj.2016.16417FAبهمن مصلی نژاددانشیار گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازرضا آویزهگروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.محمد راضی جلالیگروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.آرشام جهانمردیدانشجوی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.Journal Article20150305 The purpose of the present study was to evaluate the effects of garlic and atorvastatin on lipid profile changes in dogs and the influence of time on treatment process. For this purpose, 15 male dogs, 1- 2 years old were randomly divided into 3 groups with 5 animals in each group. Group A (control) included five dogs were fed with cholesterol powder (4 g/kg for 10 days) to induce hyperlipidemia. Group B was similar to group A, but in addition cholesterol, atorvastatin (5 mg/kg) was administered for 45 days. Group C was similar to group B, with the difference that garlic (100 mg/kg body) was administered instead of atorvastatin. Blood samples were collected four times during zero, 10, 40 and 55 days after start of study. Serum total cholesterol, triglycerides, HDL-C and LDL-C were measured by using commercial kits. Atorvastatin (p<0.001) and garlic (p<0.01) showed an effective hypolipidemic activity in reducing blood triglyceride. In comparison between two drugs and their effects on triglyceride, atorvastatin showed a significant difference with garlic (p<0.01). Concerning the effects of drugs on cholesterol level, a significant lowering was seen in the group receiving atorvastatin than garlic on day 40 (p<0.05). The treated groups (B and C), had good results in reduction of LDL-C, on day 55 (p<0.001). In comparison between two drug and their effects on HDL-C, a significant difference was seen between groups A and B, on day 55 (p<0.01). The present study showed that both atorvastatin and garlic have hypolipidemic activity in dogs, but atorvastatin was more effective than garlic. هدف از انجام تحقیق حاضر، ارزیابی اثر سیر و آتورواستاتین بر تغییرات پروفایلهای لیپیدی سرم سگ و نیز تأثیر زمان بر روند درمان بود. بدین منظور، 15 قلاده سگ نر 2-1 ساله، به صورت تصادفی به 3 گروه 5 تایی تقسیمبندی شدند. گروه A (کنترل) شامل 5 قلاده سگ بود که با پودر کلسترول (4 گرم/کیلوگرم و برای مدت 10 روز جهت القای هیپرلیپیدمی) تغذیه شده بود. گروه B مشابه گروه A بود، اما علاوه بر آن، آتورواستاتین (5 میلیگرم/ کیلوگرم) برای مدت 45 روز تجویز گردید. گروه C مشابه گروه B بود، با این تفاوت که سیر (100 میلیگرم/ کیلوگرم) به جای آتورواستاتین تجویز شده بود. نمونههای خون، 4 بار و در زمانهای صفر، 10، 40 و 55 روز بعد از شروع تحقیق جمعآوری شدند. سپس میزان کلسترول تام، تریگلیسرید، HDL-C و LDL-C سرم با کیتهای تجاری معمول اندازهگیری شدند. آتورواستاتین (001/0p<) و سیر (01/0p<) هر دو، فعالیت هیپولیپیدمی مؤثری را در کاهش تریگلیسرید خون نشان دادند. در مقایسه بین دو دارو و اثر آنها بر تریگلیسرید، آتورواستاتین نسبت به سیر تفاوت معنیداری را نشان داد (01/0p<). در رابطه با اثر داروها بر میزان کلسترول خون، در روز 40 کاهش معنیداری در گروه دریافتکنندهی آتورواستاتین نسبت به گروه سیر دیده شد (05/0p<). گروههای درمان شده (B و C)، نتایج خوبی را در کاهش LDL-C، در روز 55 نشان دادند (001/0p<). در مقایسهی بین دو دارو و اثر آنها بر HDL-C، در روز 55، تنها بین گروه A و B، تفاوت معنیدار مشاهده گردید (01/0p<). مطالعهی حاضر نشان داد که آتورواستاتین و سیر هر دو فعالیت کاهشدهندهی چربی خون در سگها دارند، اما آتورواستاتین مؤثرتر از سیر است.https://www.ivj.ir/article_16417_edbe6379d2c62151ed20b28f27125d11.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Invitro effect of juglans regia li. stem bark hydroalcoholic extract on some bacterial pathogens of fishاثر برونتنی عصاره هیدروالکلی پوست درخت گردو بر برخی پاتوژنهای باکتریایی ماهی1031081641810.22055/ivj.2016.16418FAنغمه موری بختیاریدانشگاه شهید چمرانزهرا طولابی دزفولیدانش آموخته دکترای حرفه ای دامپزشکی دانشکده دامپزشکی اهواز، ایرانبهاره سلیمانی2دانشآموخته دکترای حرفهای دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، ایرانتکاور محمدیانJournal Article20150509 Fish farmers are losing millions of dollars annually due to the large scale mortality of fish due to diseases caused by antibiotic resistance pathogens. Plant secondary metabolites show activity in the micro to submicromolar range to Gram-positive species. Plant extracts decrease the selective pressure for developing antibiotic resistance. Hence, in the present study antibacterial effect of hydroalcoholic extract of <em>Juglans regia</em> <em>Li</em>. compound against <em>Aeromonas hydrophila</em>, <em>Yersinia ruckeri</em>, <em>Streptococcus iniae</em>, <em>Staphylococcus aureus</em> and <em>Salmonella typhimurium</em> were screened. By standard protocol, hydroalcoholic extract of <em>Juglanse regia Li</em>. stem bark in pharmacology department of Shahid Chamran Veterinary School was prepared. To determine the positive control for each bacterial, antibiogram was done. In vitro evaluation of antibacterial effect of extract was done by disc diffusion method (Kirby bauer) and minimum inhibitory concentration was determind by E-test and macrodilution method. According to result in this study, clear inhibition zone compared with the positive control was seen about <em>A.hydrophila </em>and <em>Y.ruckerii</em>. But no strong effect on other studied bacteria was observed. By E-test, minimum inhibitory concentration of extract in <em>Y.ruckerii</em> and<em> A.hydrophila </em>was evaluated,3.9 and 12 mg/ml,respectively. Minimum inhibitory concentration of extract in <em>Y.ruckerii</em> and<em> A.hydrophila</em> by macrodilution was 3.9 and 62.5 mg/ml and minimum bactericidal concentration was 7.81 and 125 mg/ml, respectively.<em> Y.ruckerii</em> and <em>A.hydrophila</em> are important bacteria in the aquaculture industry and hydroalcoholic extract of this plant was effective on them but more work should be done on its safety and toxicity. Other studied bacteria which extract had any effect on them, should be examined with other form (alcoholic or aqueous) of stem bark <em>Juglans regia Li</em>. extract because type of solvent or the method of preparation can affect antibacterial activity of extract. پرورش دهندگان ماهی، سالیانه به دلیل تلفات ناشی از عفونتهای ایجادی توسط باکتریهای مقاوم به آنتیبیوتیک متحمل میلیونها دلار خسارت میشوند. فعالیت متابولیتهای ثانویه گیاهان بر گونههای مختلفی از باکتریهای گرم مثبت در مقیاس میکرومولار و کمتر از آن گزارش شده است و عصارهی گیاهان به عنوان عوامل مهمی در جلوگیری از توسعهی مقاومت آنتیبیوتیکی میباشند. از این جهت در مطالعهی حاضر، اثر ضد باکتریایی عصارهی پوست درخت گردو بر برخی باکتریهای بیماریزای مهم جداسازی شده از ماهی مانند<em>: آئروموناس هیدروفیلا، یرسینیا راکری، استرپتوکوکوس اینیایی، استافیلوکوکوس آرئوس و سالمونلاتایفی موریوم </em>مورد بررسی قرار گرفته است<em>. </em>جهت انجام این تحقیق در ابتدا عصارهی هیدروالکلی پوست درخت گردو در آزمایشگاه فارماکولوژی دانشکدهی دامپزشکی دانشگاه شهید چمران بر اساس دستورالعمل استاندارد، تهیه گردید. سپس جهت تعیین کنترل مثبت برای هر باکتری از روش کربی- باور با دیسکهای آنتیبیوتیکی استاندارد استفاده گردید. ارزیابی برونتنی اثر عصارهی هیدروالکلی پوست درخت گردو نیز با روش کربی-باور انجام و حداقل غلظت مهاری عصاره با روش انتشار دیسک (E-test) و ماکرودایلوشن (رقتسازی در لوله) تعیین گردید. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، منطقهی عدم رشد واضح در مقایسه با کنترل مثبت، تنها در مورد <em>آئروموناس</em> <em>هیدروفیلا </em>و<em> یرسینیا راکری</em> مشاهده گردید. اما واکنش واضحی در خصوص باکتریهای دیگر مشاهده نگردید. حداقل غلظت مهاری با روش انتشار دیسک در خصوص <em>یرسینیا راکری </em>و<em> آئروموناس هیدروفیلا</em> به ترتیب 9/3 و 5/62 میلیگرم بر میلیلیتر و با روش ماکرودایلوشن به ترتیب 9/3 و 5/62 میلیگرم بر میلیلیتر و حداقل غلظت باکتریکشی آن به ترتیب 81/7 و 125 میلیگرم بر میلیلیتر ارزیابی گردید.<em> یرسینیا راکری و آئروموناس هیدروفیلا</em> از باکتریهای مهم در صنعت پرورش آبزیان میباشند و تأثیر عصارهی پوست درخت گردو بر آنها مثبت ارزیابی گردید اما قطعاً کارهای بیشتری در خصوص بررسی ایمنی و سمیت آن مورد نیاز میباشد. در خصوص باکتریهای دیگری که تأثیر مناسبی از این عصاره بر آنها مشاهده نگردید، پیشنهاد میگردد که از عصاره پوست درخت گردو که با روشهای دیگر تهیه شدهاند، استفاده شود زیرا نوع حلال و روش تهیهی عصاره میتواند اثر ضد باکتریایی آن را تحت تأثیر قرار دهد.https://www.ivj.ir/article_16418_aa9d3256d152c437e9cda43be83dedd9.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687312220160701Case report of a dicephalus fetus with ectopic liver in cowگزارش یک مورد جنین دی سفالوس گاو همراه با کبد نابجا1091141641910.22055/ivj.2016.16419FAکاوه خزاییلعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0002-4505-1106یزدان مظاهریعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازرضا رنجبرعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازمحمود خاکساری مهابادیعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازجمال نوری نزادعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازعلی رضا غدیریعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20150405 One apparently female dicephalus fetus of a hybrid Holstein cow have been carried to<em> </em>division of anatomy & embryology, faculty of Veterinary Medicine, Shahid Chamran University from Ahvaz slaughter house. Fetus age was estimated about 5.5 month, based on CRL = 39 cm for left fetus and CRL = 37cm for right ones. Some radiographs were prepared before dissection which revealed separated cervical and thoracic vertebra and a common lumbar vertebra. Two unequal hearts in a common pericardium, one pair lungs, one cranial vena cava, two caudal vena cava, two esophagus and two aorta which were blended each other and were made thoracic aorta, in thorax dissection were seen. Right liver was normal and was located in the abdominal cavity, but left ones was located in the thoracic cavity and were diagnosed ectopic liver. There are several reports about dicephalus fetuses in cows and other domestic animals, but it seems this case is the first report of this kind of malformation with ectopic liver in Iran. در مراجعه به کشتارگاه اهواز جهت جمعآوری نمونههای جنینی، یک مورد جنین گاو مادهی دیسفالوس دو رگهی هلشتاین مشاهده شد. پس از انتقال نمونه به بخش آناتومی و جنینشناسی دانشکدهی دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، سن جنین بر اساس طول فرق سر تا ریشهی دم برای سر چپ 39 و سر راست 37 سانتیمتر، حدوداً 5/5 ماه تخمین زده شد. قبل از شروع تشریح از نمونهی رادیوگراف تهیه شد که نشان دهندهی جدا بودن مهرههای سینهای و گردنی برای هر سر جنین و مشترک بودن مهرههای کمری برای هر دو بود. در تشریح قفسهی سینه، دو قلب با اندازهی نا برابر در یک آبشامهی مشترک، دو ریه، یک سیاهرگ میان خالی پیشین، دو سیاهرگ میان خالی پسین، دو مری، دو آئورت که با هم ادغام شده و یک آئورت سینهای را تشکیل میدادند مشاهده گردید. در حفرهی شکمی کبد راست طبیعی بوده اما کبد چپ به حفرهی سینه وارد شده بود که کبد نابجا تشخیص داده شد. اگر چه موارد دیسفالوس در جنین و نوزاد دامهای اهلی در ایران چندین بار گزارش شده است، اما به نظر میرسد جنین دیسفالوس گاو همراه با کبد نابجا برای اولین بار است که در ایران گزارش میگردد.https://www.ivj.ir/article_16419_f774b5d149945b52579b2e18193c253a.pdf