دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301A study on prevalence of helminths infections in commercially valuable fish of the Persian Gulf, Iranمطالعه ی فراوانی انگل های کرمی در ماهیان با ارزش شیلاتی خلیج فارس514867610.22055/ivj.2015.8676FAحسینعلی ابراهیم زاده موسویاستاد گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.مهدی سلطانیاستاد گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.معصومه قدمگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران.ایرج موبدیگروه انگل شناسی، دانشکده بهداشت دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.کاظم عبدیگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، سازمان دامپزشکی تهران، تهران ـ ایران.علی طاهری میرقائدگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.سید سعید میرزرگرگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.پولین شهرهگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.سید حسین حسینیگروه انگل شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.علیرضا باهنرگروه بهداشت و کنترل مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.Journal Article20131208 Due to importance of the Persian Gulf fishes as main protein sources, study of fish helminth infections are the most indispensible measures. This study was conducted to identify helminthes infection on five fish species (n=100) in the Persian Gulf including, <em>Torpedo sinusperisici, Dasyatis bennetti, Alectis indicus, Rastrelliger kanagurtta, Otolithes ruber</em> from Bandar abbas port in summer 2012. The helminths were fixed in 70% ethanol, stained and identified. The overall prevalence was 16%. The identified helminths were as follow: digenetic trematode (<em>Stephanostomum</em> sp., with a frequency of 1%), cestode (<em>Uncibilocularis</em> sp., 1%; <em>Tetragonocephalum</em> sp., 2%; <em>Grillotia </em>sp., 4%) , and nematode (<em>Raphidascaris</em> sp., 3% and <em>Anisakis </em>sp., 5%) . The highest infection rate was belonging to <em>Anisakis</em> sp. (5%). There were significant differences between prevalence and weight of the infected fish. In the present study, there was low helminths infection in the fish flesh, partcularly in<em> Otolithes ruber</em>. با توجه به اهمیت خلیجفارس و جایگاه ماهیان آن در تأمین پروتئین حیوانی، مطالعه عوامل بیماریزای این ماهیان از جمله عوامل انگلی حائز اهمیت ویژهای است. مطالعهی حاضر در تابستان سال 1391 روی 100 قطعه ماهی متعلق به پنج گونه از ماهیان خلیجفارس شامل سپر ماهی برقی، سپر ماهی گزنده، گیش مقوا گوژپشت، طلال و شوریده، گرفته شده از اسکلههای صیادی و بازار ماهی فروشان شهرستان بندرعباس انجام شد. انگلهای کرمی جدا شده در اتانول 70 درصد ثابت، رنگآمیزی و شناسایی شدند. در این مطالعه، فراوانی کلی آلودگی کرمی 16 درصد بود و شش جنس شامل ترماتود<em>استفانوستوموم </em>(1 درصد)، سستودهای <em>انیسیبیلوکولاریس</em> (1درصد)، <em>تتراگونوسفالوم </em>(2درصد) و <em>گریلوشیا </em>(4 درصد) و نماتودهای <em>رافیداسکاریس</em> (3 درصد)، <em>آنیزاکیس</em> (5 درصد) شناسایی گردیدند. بیشترین فراوانی آلودگی متعلق به جنس <em>آنیزاکیس</em> (5 درصد) بود. اختلاف بین میانگین وزن در ماهیان سالم و آلوده معنیدار بود. در مطالعهی حاضر، درصد آلودگی کرمی در عضلات ماهی شوریده پایین بود.https://www.ivj.ir/article_8676_004b67a3f7eabcde9307945c2806b4e9.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Evaluation of some serum hormones and biochemical parameters of buffalo in hot and cold seasons in Ahvazبررسی تغییرات برخی هورمونها و پارامترهای بیوشیمیایی سرم خون گاومیش در دو فصل سرد و گرم در شهرستان اهواز1523867910.22055/ivj.2015.8679FAاکبر ارفعی آخولهبخش خصوصیمحمدرضا شیرازیبخش خصوصیمهدی رشنوادیاستاد دانشگاهآریا رسولیاستاد دانشگاهمحمد نوریاستاد دانشگاهمحمد راضی جلالی0000-0003-2092-5652Journal Article20131201 Among the environmental factors, “heat stress” is the most important one that can cause a decrease in the reproduction of the herd in dry and hot regions. It can be a challenge for animals to keep energy balance, hormonal and mineral changes. Lack of balance between electrolytes and mineral substances during the heat stress leads to decrease the performance and fertility in animals. Most of these physiologic responses of animals to heat stress are aid strategies used by animals to keep their body temperature. To do this study, initially 200 blood samples were taken from buffalos after they were slaughtered in two seasons of summer and winter. Then, the serum was separated and the serum concentration of glucose, urea, cholesterol, creatinine, albumen, total protein and triglyceride, calcium, phosphorus, sodium, potassium and CK, AST, ALT, LDH, ALP and hormones such as T3, T4 and cortisol were assayed. In this study, there was a significant difference in the serum concentration of glucose, cholesterol, total protein, calcium, phosphorus, sodium, CK, AST, ALT, LDH, ALP, T3, T4 and cortisol between hot and cold seasons of the year (p<0.05). In the winter, the levels of glucose, cholesterol, total protein, calcium, phosphorus, CK, ALT, LDH, ALP, T3, T4 in serum were higher (p<0.05). On the other hand, the Concentration of blood sodium, cortisol, AST werer higher in summer rather than winter (p<0.05) and the rate of urea, creatinine, albumen, triglyceride, potassium had no significant difference. The results of this study show that the environmental heat can have destructive and harmful effects on body elements. Those effects may lead to decreasing in growth, fertility and production. از میان فاکتورهای محیطی، استرس گرمایی مهمترین عاملی است که میتواند باعث کاهش تولید گله در مناطق گرم و خشک گردد و برای حیوانات، چالشی در حفظ تعادل انرژی، تغییرات هورمونی و مواد معدنی از اهمیت ویژهای برخوردار است. عدم تعادل الکترولیتها و مواد معدنی در طول استرس گرمایی، باعث کاهش کارایی و باروری در حیوانات میگردد. بسیاری از این پاسخهای فیزیولوژیک حیوانات به استرس گرمایی، استراتژیهای کمکی در جهت حفظ درجهی حرارت بدن هستند. برای انجام این مطالعه، در دو فصل تابستان و زمستان با مراجعه به کشتارگاه، اقدام به اخذ 200 نمونه خون از گاومیشها، بلافاصله بعد از کشتار گردید و سپس سرم آنها جدا و غلظت سرمی گلوکز، اوره، کلسترول، کراتینین، آلبومین، پروتئین تام، تریگلیسرید، کلسیم، فسفر، سدیم، پتاسیم، میزان فعالیت آنزیمهای CK، AST، ALT، LDH، ALP، هورمونهای T3, T4 و کورتیزول به روشهای رایج آزمایشگاهی مورد سنجش قرار گرفت. در این مطالعه، اختلاف معنیداری در غلظت سرمی گلوکز، کلسترول، کلسیم، فسفر، AST، ALT، ALP، پروتئین تام، CK، LDH، سدیم، کورتیزول، T3 و T4 بین فصول سرد و گرم سال وجود داشت (05/0>p). در فصل زمستان میزان گلوکز، کلسترول، کلسیم، فسفر، ALT، ALP، پروتئین تام، CK، LDH، T3 و T4 سرم، بالا بود (05/0>p) و در عوض، میزان غلظت سدیم، کورتیزول و AST خون در فصل تابستان بالاتر بود (05/0>p) و میزان غلظت سرمی اوره، کراتینین، تریگلیسرید، آلبومین و پتاسیم در بین دو فصل دارای اختلاف معنیدار نبود. نتایج این مطالعه نشان میدهد که تغییرات فصلی میتواند اثرات مهم و معنیداری بر پارامترهای بیوشیمیایی و هورمونی خون بگذارند که برخی از این تغییرات میتوانند برای حیوان مضر بوده و سبب کاهش رشد، کاهش باروری گردد.https://www.ivj.ir/article_8679_05667caddc4314198614991b376b5a18.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Development and evaluation of an indirect ELISA test for serodiagnosis of Linguatula serrata infection in sheepطراحی و ارزیابی الایزای غیر مستقیم برای تشخیص آلودگی به لینگواتولا سراتا در گوسفند2433868010.22055/ivj.2015.8680FAعلیرضا البرزیعضو هیئت علمی/، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانمسعود قربانپورعضو هیئت علمی /دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانحسین حمیدی نجاتعضو هیئت علمی/دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانمهدی پور مهدی بروجنیعضو هیئت علمی/دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانامین مهدی زادهدانش آموخته/دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایرانJournal Article20140406<em> Linguatula serrata</em> as a cosmopolitan parasite is one of the parasitic zoonoses. The adult parasites live in the nasal airways or frontal sinuses of canids as the definitive hosts and larval stages in the liver¸ lung and mesenteric lymph nodes of ruminants as intermediate hosts. Humans may be infected by eating eggs or nymphs of the parasite. All intermediate hosts may be infected without showing any clinical signs. No serological methods presented for detection of the infection in herbivorous animals. In this study, for the first time, an indirect ELISA test was developed for the detection of <em>Linguatula serrata</em> infection in sheep by using somatic and excretory-secretory antigens, isolated from nymphs of the parasite. Nymphs of the parasite were collected from mesenteric lymph nodes of infected sheep and used for preparation of somatic antigens by sonication (250 nymphs/10ml, PBS- RPMI1640). The excretory-secretory antigens were prepared by incubation of the larvae (200 nymphs/10ml) in RPMI-1640 media for 24 h. Appropriate dilutions of sera, anti-Sheep IgG conjugate, somatic and excretory-secretory antigens were determined as 1:100, 1:5000, 1:40 and 1:4 respectively. Evaluation of the ELISA was performed by 121 sera (73 positive and 48 negative). The sensitivity, specificity, positive predictive value (PPV), negative predictive value (NPV) and accuracy of the ELISA for somatic antigen were 90.4%, 75.0%, 84.6%, 83.7%, 84.2% and those for excretory-secretory antigen were 89.0%, 93.8%, 95.6%, 84.9% and 90.9%, respectively. Data analysis of <em>the present study </em>by SPSS software and Mac Nemar Test <em>showed</em> that excretory-secretory antigens are better than somatic antigens for detecting of the infection in sheep. Therefore the ELISA test using excretory-secretory antigen of nymphs of <em>Linguatula serrata</em> can be used for detection of infection in sheep, especially in epidemiologic studies and developed for other hosts. <em>لینگواتولا سراتا</em> انگلی با گسترش جهانی و از بیماریهای زئونوتیک است. انگل بالغ در مجاری بینی سگسانان (میزبان اصلی) و مراحل لاروی آن در کبد، ریه و گرههای لنفی مزانتری نشخوارکنندگان (میزبان واسط) زندگی میکند. انسان با خوردن تخم یا نوچه آن مبتلا میشود. آلودگی آن در میزبان واسط فاقد نشانه بالینی است. تا کنون روش سرولوژیکی برای تشخیص آن در دامها به ویژه علفخواران ارائه نشده است، بنابراین هدف از این مطالعه که برای اولین بار انجام شده است، طراحی و ارزیابی الایزا برای تشخیص آلودگی <em>لینگواتولا سراتا </em>در گوسفند و با استفاده از آنتیژنهای دفعی ترشحی و پیکری نوچهی انگل بود. آنتیژن پیکری از نوچههای جمعآوری شده از گرههای لنفی مزانتر گوسفند و هموژنیزه کردن 250 نوچه در 10 میلیلیتر RPMI-1640 PBS- و آنتیژن دفعی ترشحی نیز با کشت 200 نوچه در 10میلیلیتر RPMI-1640 به دست آمد. رقتهای مناسب سرم، کنژوگه ضد IgG گوسفند، آنتیژنهای پیکری و دفعی ترشحی به ترتیب 100 :1، 5000 :1، 1:40 و 1:4 تعیین شد. برای ارزیابی الایزا، 73 نمونه سرم مثبت از گوسفندان آلوده به نوچهی انگل و 48 نمونهی سرم منفی برههای 3-2 ماهه از گلههای فاقد سگ (در مجموع 121 نمونه) استفاده شد. حساسیت، ویژگی، ارزش پیشگویی مثبت، ارزش پیشگویی منفی و دقت آزمون الایزا با آنتیژن پیکری به ترتیب 4/90 درصد، 75 درصد، 6/84 درصد، 7/83 درصد و 2/84 درصد، با آنتیژن دفعی ترشحی نیز به ترتیب 89 درصد، 8/93 درصد، 6/95 درصد، 9/84 درصد و 9/90 درصد برآورد گردید. آنالیز دادهها با SPSS و آزمون مک نمار نشان داد که آنتیژن دفعی ترشحی انگل برای ردیابی آنتیبادی ضد آن در گوسفند بر آنتیژن پیکری برتری دارد. بنابراین، آزمون الایزا با به کارگیری آنتیژن دفعی ترشحی نوچههای <em>لینگواتولا سراتا</em> میتواند برای پایش آلودگی در گوسفند به ویژه در مطالعات همهگیریشناسی و سایر میزبانان نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.https://www.ivj.ir/article_8680_5edfcbc8b57119bf21fe3fd04531d2c2.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Seroprevalence of Maedi-Visna in sheep in Khuzestan provinceشیوع سرمی مدی- ویزنا در گوسفندان استان خوزستان3442868210.22055/ivj.2015.8682FAنگار بیگی بروجنیدانشگاه شهید چمرانمهدی پورمهدی بروجنیاستاد/دانشگاه شهید چمران اهوازمحمدرحیم حاجی حاجیکلائیدانشگاه شهیدچمران0000-0001-8964-8820مسعودرضا صیفی آباد شاپوریدانشگاه شهید چمرانJournal Article20131006 The aim of this study was to determine the prevalence rate of Meadi-Visna infection and its association with some host determinants and geographical location in sheep in Khuzestan province. Serum samples were randomly collected from 368 sheep in Ahvaz, Hendijan, Baghmalek, Gotvand, Masjed Soleiman and Dezfool cities were examined by ELISA assay. Seroperevalence rate of Meadi-Visna was 30.7 % (95% CI: 26-35.4%). Logistic regression showed that the odds of infection was increased with the increase of age (OR: 1.09 and 95% CI: 0.96-1.23). Relative frequency of infection in male and female animals was 33.3 and 30.5%, respectively (P>0.05) and odds of infection in male sheep increased 1.2 fold (95% CI: 0.25-2.77) than females. Prevalence rate in sheep with and without history of abortion were 38.9% and 30.6%, respectively (P>0.05) and odds of infection in sheep with history of abortion was 1.35 fold (95%CI: 0.51-3.58) than the other. Prevalence rate in Ahvaz, Hendijan, Dezfool, Baghmalek, Masjedsoleiman, Susangerd and Gotvand were 39.5%, 20.5%, 48%, 36%, 35.9%, 8.8% and 21.4%, respectively (P<0.001) and 11.2% of fluctuation of infection was justified by geographical location. This study confirms that Meadi-Visna virus exists in Khuzestan province, so preventive and control programs should be considered by health authorities. هدف از این مطالعه، تعیین میزان شیوع سرمی مدی ویزنا در گوسفندان استان خوزستان و همچنین ارتباط آن با برخی از تعیین کنندههای میزبانی و موقعیت جغرافیایی است. در این تحقیق نمونههای سرمی به طور تصادفی از 368 رأس گوسفند از شهرهای اهواز، هندیجان، باغملک، گتوند، مسجد سلیمان، سوسنگرد و دزفول جمعآوری گردید و با آزمایش الایزا مورد ارزیابی قرار گرفت. شیوع سرمی مدی ویزنا 7/30 درصد (فاصلهی اطمینان 95 درصد 4/35-26) بود. رگرسیون لاجستیک نشان داد شانس آلودگی با افزایش سن بالا میرود (نسبت شانس 09/1 و فاصلهی اطمینان 95 درصد 23/1- 96/0 است). فراوانی نسبی آلودگی در گوسفندان نر و ماده 3/33 و 5/30 بود (05/0<P) و شانس آلودگی جنس نر 2/1 برابر جنس ماده (فاصلهی اطمینان 95 درصد 77/2-52/0) بود. شیوع در گوسفندان دارای سابقهی سقط و بدون آن به ترتیب 9/38 و 6/30 درصد بود (05/0<P). شانس آلودگی گوسفندان دارای سابقهی سقط 35/1 برابر (فاصلهی اطمینان 95 درصد 58/3- 51/0) گوسفندان بدون سابقهی سقط بود. شیوع در شهرهای اهواز، هندیجان، دزفول، باغملک، مسجد سلیمان، سوسنگرد و گتوند به ترتیب 5/39، 5/20، 48، 36، 9/35، 8/8 و 4/21 درصد بود (001/0>P) و موقعیت جغرافیایی 2/11 درصد از نوسانات آلودگی را توجیه میکرد. مطالعهی حاضر نشان داد که ویروس مدی - ویزنا در استان خوزستان وجود دارد. بنابراین، بایستی اقدامات کنترلی و پیشگیرانه مدنظر سیاست گذاران بهداشتی قرار گیرد.https://www.ivj.ir/article_8682_41d0a38ab529180af8b9e10efe6dcb4d.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Effects of feeding various levels of Lavandula stoechas essence on quantitative and qualitative characteristics of egg, some blood parameters, and morphological changes of ovary in laying hensاثر تغذیه سطوح مختلف اسانس گیاه اسطوخودوس بر ویژگی های کمی و کیفی تخم مرغ، برخی فراسنجه های خونی و تغییرات ریخت شناسی تخمدان در مرغان تخم گذار4355871010.22055/ivj.2015.8710FAابوالقاسم تاکیدانش آموخته دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانسمیه سالاریدانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحمد بوجارپورعضو هیات علمی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحسن ساریعضو هیات علمی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستانمحسن تقی زادهعضو هیات علمی گروه بیوشیمی و تغذیه دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کاشان- اصفهانJournal Article20130924 An experiment was conducted to evaluate the effect of <em>Lavander</em> <em>stoechas</em> essence on performance, egg quantity and quality, blood parameters and ovarian morphology of laying hens with one hundred and sixty 30-wk-old Hy-Line (W36) layers with 4 treatments, 5 replicates and 8 birds per each. Treatments included control (without <em>lavander essence</em>), and levels of 200, 400, and 600ppm <em>lavander</em> <em>essence</em>. Performance parameters including egg weight and egg production were recorded daily and feed intake, feed conversion ratio and egg quality were measured weekly. At the end of experiment, 2 birds of each replicate were slaughtered for blood collection and morphological assessments of ovaries. Level of 200ppm of <em>lavander</em> <em>essence</em> showed a significant increase in products percentage and egg weight. Level of 600 ppm <em>lavander</em> <em>essence</em> showed significant decrease in feed intake. Addition of essence to the diet had no effect on FCR but it caused significant increase in yolk color. In the second period of experiment (28-56 d), level of 200ppm essence significantly increased properties of egg shell. Blood triglycerides, glucose and HDL were not affected by the treatment, but by adding <em>lavender</em> <em>essence</em> to diet, cholesterol and LDL decreased significantly in compare with control diet. Also, levels of <em>lavander</em> <em>essence</em> had no effect on the relative weight of the ovary, oviduct and stroma. But, levels of 200 and 400 ppm of lavender caused significant increase in number and weight of large yellow follicles. The results showed that the addition of essences of lavender up to 400 ppm improved egg weight and egg shell quality and yolk color. Moreover, the usage of essence increased weight and numbers of large yellow follicles. آزمایشی به منظور بررسی تأثیر اسانس اسطوخودوس بر عملکرد، خصوصیات کیفی و کمی تخممرغ، فراسنجههای خونی و ریختشناسی تخمدان مرغهای تخمگذار لگهورن به مدت 10 هفته با استفاده از 160 پرنده در سن 30 هفتگی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار و 5 تکرار و 8 قطعه مرغ در هر تکرار انجام شد. تیمارها شامل تیمار شاهد (بدون افزودنی) و سطوح 200، 400 و 600 ppm اسانس اسطوخودوس بود. فاکتورهای عملکردی شامل درصد تولید تخممرغ و میانگین وزن تخممرغ به صورت روزانه و خوراک مصرفی و ضریب تبدیل خوراک به صورت هفتگی و خصوصیات کیفی تخممرغ نیز به صورت هفتگی اندازهگیری شد. در انتهای آزمایش از هر تکرار 2 پرنده برای خونگیری و بررسی ریختشناسی تخمدان به صورت تصادفی کشتار گردید. سطوح مختلف اسانس اسطوخودوس تأثیر معنیداری بر درصد تولید تخممرغ نداشت (05/0<P). سطوح 200 و 400 ppm اسانس افزایش معنیدار وزن تخممرغ را نشان دادند. سطح ppm600 اسانس اسطوخودوس کاهش معنیدار خوراک مصرفی را نشان داد. افزودن اسانس تأثیری بر ضریب تبدیل خوراک نداشت، اما سبب افزایش معنیدار رنگ زردهی تخممرغ شد. در 4 هفتهی آخر نمونهبرداری، سطح ppm200 اسانس اسطوخودوس سبب افزایش معنیدار وزن و ضخامت پوستهی تخممرغ شد. غلظت تریگلیسیرید، گلوکز و HDL خون تحت تأثیر اعمال تیمارها قرار نگرفت؛ اما با افزودن اسانس اسطوخودوس به جیره، غلظت کلسترول و LDL خون نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری را نشان داد. همچنین اعمال تیمارها تأثیر معنیداری بر وزن نسبی تخمدان، اویدوکت و وزن استروما نداشت، اما سطوح ppm200 و 400 اسانس اسطوخودوس سبب افزایش معنیدار وزن و تعداد فولیکولهای زرد بزرگ شدند. نتایج نشان میدهد که افزودن اسانس اسطوخودوس تا سطح ppm400 وزن تخممرغ را افزایش و خصوصیات پوسته تخممرغ و رنگ زرده را بهبود بخشیده و وزن و تعداد فولیکولهای زرد بزرگ را افزایش داده است.https://www.ivj.ir/article_8710_85f39961d3069c1adebe354f85bb91d6.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Effects of nano-ZnO and bulk ZnO on the expression of morphine-induced conditioned place preference in miceاثر اکسید روی نانو و توده ای بر بیان ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مرفین در موش های سوری5664871110.22055/ivj.2015.8711FAمریم خیریکارشناس ارشدگروه زیست شناسی ،دانشکده علوم،دانشگاه شهید چمران اهواز ، ایرانمهناز کسمتیدانشیار گروه زیست شناسی دانشکده علوم دانشگاه شهید چمران اهوازحسین نجف زادهدانشیار گروه فارماکولوژی ،دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایرانسید رضا فاطمی طباطباییاستاد یار گروه فیزیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، ایرانJournal Article20140114 Extracellular zinc ion is an important factor in regulation of opioids activity. However, little research on the effects of nanoscale zinc ion on opioids dependence has been done. So, the aim of this research was to compare the effects of zinc oxide nano particles and the bulk on the expression of morphine conditioned place preference (MCPP). In this study, 112 adult male mice weighing 25 ±3 grams in 16 groups (7 per group) was used. At first, different doses of morphine were given (2.5, 5, 10 mg / kg, SC) to determine the effectiveness of drug-induced conditioned place preference by using the bias method. Secondly, different doses of the nano zinc oxide and bulk zinc oxide (2.5, 5, 10mg /kg, IP) were administered to evaluate the expression of (MCPP). Morphine increased the spent time in place with receiving morphine as a dose dependent manner (CPP). The increases at dosage of 5 and 10 mg/kg morphine was significant (p <0.001). Both nano and bulk zinc oxide could not induce place preference. Nano zinc oxide in all doses (p<0.05, p<0.001) and bulk-ZnO at dosage of 5 and 10 mg/kg (p<0.001) decreased the expression of morphine-induced conditioned place preference, significantly. Therefore, nano zinc oxide is more potent than the bulk from for inhibition. It seems that nano zinc has more efficacy for inhibition of morphine dependence. This effect is probably due to better interaction with neurochemical systems which are involved in the process of opioid dependence. غلظت یون روی (Zn<sup>2+</sup>) خارج سلولی فاکتور مهمی در تنظیم فعالیت اوپیوئیدهاست، اما مطالعهی چندانی در خصوص اثر این یون در مقیاس نانو بر وابستگی به اوپیوئیدها صورت نگرفته است. هدف از این تحقیق، مقایسهی اثر نانوذرات اکسید روی و نوع تودهای آن بر بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مرفین بوده است. در این مطالعه از 112 سر موش سوری نر بالغ با وزن 3±25 گرم در 16 گروه (7 سر در هر گروه) استفاده شد. در مرحلهی اول، مقادیر متفاوت مرفین (mg/kg, SC 10، 5، 5/2) به منظور تعیین مقدار مؤثر دارو برای القاء ترجیح مکان شرطی شده با استفاده از متد طرفدار (Bias) تجویز شد. در مرحلهی دوم اثر مقادیر متفاوت نانواکسید روی (mg/kg, IP10 و 5، 5/2) و اکسید روی تودهای (mg/kg, IP 10 و 5، 5/2) بر بیان ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مرفین ارزیابی گردید. مرفین به صورت وابسته به دوز باعث افزایش زمان سپری شده در مکان دریافت مرفین گردید (ترجیح مکان شرطی شده) (001p</). این افزایش در گروه دریافت کنندهی دوز (mg/kg 10 و 5) مرفین کاملاً معنیدار بود. اکسید روی نانو و تودهای قادر به القاء ترجیح مکانی نشدند. نانواکسید روی در کلیه مقادیر فوق (05/0P<، 001/0P<) و اکسید روی تودهای در مقادیر 5 و 10 میلیگرم (001/0P<) سبب کاهش معنیدار بیان ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مرفین (mg/kg5) گردیدند. نانوذرات اکسید روی اثر مهاری قویتری در مقایسه با نوع تودهای نشان داد. به نظر میرسد، نانوذرات روی قابلیت بیشتری برای مهار وابستگی به مرفین در مقایسه با نوع تودهای دارند و احتمال دارد این اثر به واسطهی تعامل بهتر با سیستمهای نوروشیمیایی درگیر در فرآیند وابستگی به اوپیوئیدها باشد.https://www.ivj.ir/article_8711_8d4fd47248a34106ad442cbc6204c2e7.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Hematological parameters and Clinical signs of piroplasmosis in purebred Arabian horses of Ahvazمطالعه شاخصهای خونشناسی و نشانههای درمانگاهی پیروپلاسموز در اسبهای اصیل عرب اهواز6575871210.22055/ivj.2015.8712FAمحمد راضی جلالیدانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمرانعلیرضا راکیدانشجوی دکتری تخصصی کلینیکال پاتولوژی
دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازعلی شهریاریدانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمرانعلیرضا قدردان مشهدیدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمرانحسین حمیدی نجاتدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمرانعباس جلوداردانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران0000-0001-99942281مهدی پورمهدی بروجنیدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمرانJournal Article20140409 Equine piroplasmosis (EP) is a tick-borne disease caused by two hemoprotozoan parasites, <em>Theileria equi</em> and <em>Babesia caballi</em>, which occurs in pre acute, acute, sub-acute and chronic forms. This disease is one of challenges for international movement of horses. The aim of this study is to evaluate hematological parameters and clinical signs of EP in purebred Arabian horses of Ahvaz. After clinical examination, Jugular blood was collected from 59 purebred Arabian horses (14 diseased and 45 clinically healthy horses) and complete blood count was performed for samples. The disease agents were identified using microscopic examination and multiplex PCR. Only <em>T. equi</em> was identified in the obtained samples. Horses were divided the to three groups (control, infected, diseased) according to PCR and clinical examination results. Clinical signs and hematological changes were discussed for each group. EP caused anemia in diseased group, while the infected group showed no obvious difference from control group. Fever, icterus or pale mucous membranes were the most frequent clinical findings in diseased horses. Stress seems to have special role in intensification of EP signs in purebred Arabian horses of Ahvaz. This is the first PCR confirmation of <em>T. equi</em> in purebred Arabian horses of Ahvaz. Khuzestan province is one of ancient centers for raising horses in Iran, especially for Arabian horses. Today, horse raising has become an industry in this region and according to the importance of EP for horse raising industry and economic losses of this disease, it seems more focus should be made for EP concerning its prevention and treatment in Khuzestan province. پیروپلاسموز اسبها، به بیماری حاصل از دو تکیاخته خونی، <em>تیلریا اکوئی</em> و <em>بابزیا کابالی،</em> اطلاق میشود که با گزش کنههای آلوده منتقل گردیده و به اشکال فوق حاد، حاد، تحت حاد و مزمن بروز میکند. این بیماری به عنوان یکی از عوامل چالشبرانگیز نقل و انتقال بینالمللی اسبها شناخته میشود. هدف از مطالعهی حاضر، بررسی شاخصهای خونشناسی و نشانههای درمانگاهی در پیروپلاسموز اسبهای اصیل عرب منطقهی اهواز است. در این پژوهش، پس از معاینهی بالینی از 59 رأس اسب اصیل عرب (14 اسب بیمار و 45 اسب به ظاهر سالم) نمونه خون وداجی اخذ و شمارش کامل سلولهای خونی روی نمونهها انجام شد. برای تشخیص آلودگی به عوامل بیماری از روشهای بررسی میکروسکوپی و آزمون Multiplex PCR استفاده شد. در نمونههای گرفته شده، تنها <em>تیلریا اکوئی</em> شناسایی شد. اسبها براساس نتایج آزمون PCR و نشانههای درمانگاهی به سه گروه (شاهد، آلوده و بیمار) تقسیم شدند. سپس نشانههای درمانگاهی و تغییرات خونشناسی در گروههای تعریف شده بررسی شدند. نتایج نشان میدهد که پیروپلاسموز اسبها موجب کمخونی در گروه بیمار میگردد، در حالی که در گروه آلوده، تفاوت آشکاری با گروه شاهد مشاهده نمیشود. تب، زردی یا رنگپریدگی مخاطی، فراوانترین یافتههای درمانگاهی در اسبهای بیمار بود. همچنین به نظر میرسد استرس نقش به سزایی در تشدید نشانههای پیروپلاسموز در اسبان اصیل عرب اهواز دارد. در این مطالعه برای نخستین بار آلودگی به <em>تیلریا اکوئی</em> به روش PCR در اسبان اصیل عرب اهواز تأیید شد. از آنجا که استان خوزستان از دیرباز یکی از کانونهای پرورش اسب به ویژه اسب اصیل عرب در ایران بوده و امروزه پرورش اسب در این منطقه به یک صنعت تبدیل شده است و با توجه به اهمیت پیروپلاسموز در صنعت اسبداری و زیان اقتصادی ناشی از آن، به نظر میآید که میبایست توجه بیشتری به این بیماری و تلاش برای پیشگیری و درمان آن در استان خوزستان صورت گیرد.https://www.ivj.ir/article_8712_9b8c61a4057fa5ac0d75b9e36b64d031.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301In vitro evaluation of aquatic garlic (Allium sativum) extract effects on animal nematodes larvaeبررسی تأثیر عصاره آبی سیر (Allium Sativum) بر لارو برخی از نماتودهای حیوانی در محیط کشت7682871310.22055/ivj.2015.8713FAمحمود راهدارعضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اهوازفرزانه میرزابیگیگروه انگل شناسی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازمنصور امینگروه میکروب شناس دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازJournal Article20140523 Herbal therapy using extract or yields plant, has been considered in most countries for many years and the use of herbal has been increased because of resistance and side effects of synthetic chemical drugs in recent years. Garlic is a effective plants for treatment of several diseases and its anti parasitic effects beside of other treatment properties has been studied by many investigators. The goal of this study is conducted to evaluate treatment effects of aquatic garlic extract on larval stage of parasitic nematodes. The several dilutions of aquatic garlic extract from 10 mg/ml to 8 µg/ml was used on Strongylus spp. larvae in vitro. The mortality rate of larvae were count until 7 days. The results were compared with levamizole from 50 µg/ml to 12.5 µg/ml dilutions. In present study, 750 µg/ml dilution and more are effective on second and third larvae stages and the mortality rate was more than 65% on first day. The effect of 2.5 mg/ml of garlic extract is similar to levamizole at 12.5 µg/ml level. Regarding to good effect of garlic extract on larvae stage of nematodes, it can be considered for treatment or control of nematodes infection by using proper formulation of garlic extract or daily consuming in endemic area with parasitic nematodes infection. گیاه درمانی با استفاده از فرآوردههای گیاهی و یا عصارهی آنها از زمانهای قدیم مورد توجه بسیاری از کشورها بوده و در سالهای اخیر نیز به علت وجود عوارض داروهای سنتتیک و مقاومتهای دارویی، رو به افزایش است. سیر یکی از گیاهان مؤثر در درمان بیماریهای مختلف بوده و اثرات ضد انگلی آن علاوه بر سایر خواص درمانی آن مورد مطالعه بسیاری از محققین قرار گرفته است. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات درمانی عصارهی آبی سیر بر مراحل لاروی نماتودهای انگلی میباشد. غلظتهای 750 میکروگرم در میلیلیتر تا 10 میلیگرم در میلیلیتر از عصارهی آبی سیر در محیط آزمایشگاهی بر لاروهای انگلی جنس استرونژیلوس مورد آزمایش قرار داده شد و میزان مرگ و میر لاروها تا 7 روز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از مطالعات عصارهی سیر با داروی لوامیزول در غلظتهای 5/12 تا 50 میکروگرم در میلیلیتر مقایسه گردید. در این مطالعه، تأثیر سیر در غلظتهای 750 میکروگرم به بالا بر لاروهای مرحلهی اول و دوم نماتودها مؤثر بود و در روز اول در غلظت 750 میکروگرم بیش از 65 درصد لاروها از بین رفتند. تأثیر 5/2 میلیگرم به بالای عصارهی سیر مشابه غلظت لوامیزول (5/12 میکروگرم) در میلیلیتر بود. با توجه به تأثیر سیر بر نماتودها میتوان با تهیهی فورمولاسیون مناسب از عصارهی سیر در درمان و یا پیشگیری آلودگیهای کرمی به خصوص در مناطق اندمیک استفاده نمود. https://www.ivj.ir/article_8713_1f10e230eac9f7ce080a7ebfe4249ccb.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301A radiographic survey of mandibular bone defect healing by combination of platelet-rich-plasma (PRP) and nanohydroxyapatite in dogارزیابی رادیوگرافیک روند ترمیم نقایص استخوانی فک پایین با ترکیب ژل غنی پلاکتی و نانو ذرات هیدروکسی آپاتیت در سگ8391871410.22055/ivj.2015.8714FAعلی رونقدانشگاه شهید چمران اهوازهادی ندافدانشگاه شهید چمران اهوازصالح اسماعیل زادهعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازعلیرضا غدیریدانشگاه شهید چمران اهوازحسین نجف زاده ورزیدانشگاه شهید چمران اهوازایرج کاظمی نژاددانشگاه شهید چمران اهوازعبدالرحمن راسخدانشگاه شهید چمرانمحمدعلی جلالی فرمرکز تحقیقات تالاسمی و هموگلوبینوپتی دانشگاه جندیشاپور اهوازJournal Article20131214 Nanohydroxyapatite is an osteoconductive agent which has recently been used in some research as a bone graft. It has been showed that these particles increase the rate of bone repair due to advantages such as high purity, having more connections with surrounding cells, faster absorption and greater number of molecules per unit area than conventional hydroxyapatite. On the other hand, platelet-rich plasma is used as a source of osteoinductive factors for bone repair. Thus, the present study was performed to evaluate the efficacy of nanohydroxyapatite and platelet-rich gel combination on healing bone defects. For this study, 15 male dogs were considered. Six circular defects of 5 mm in diameter was created on both sides of mandible and then each defect was filled with one of the following material: conventional hydroxyapatite, nanohydroxyapatite, platelet-rich gel, hydroxyapatite and platelet-rich gel combination, nanohydroxyapatite and platelet-rich gel combination and finally a defect was excluded as the control group. Evaluation of defect healing was performed with radiographs on days 0, 7, 14, 21, 28, 35, 42, 49 and 56. The results showed that nanohydroxyapatite and platelet-rich gel combination can heal faster than nanohydroxyapatite and especially platelet-rich gel alone, but the differences were not significant. Probably, this combination can be considered as an alternative to fill the bone defect. Further studies are needed to substantiate this claim. نانوهیدروکسی آپاتیت یک مادهی استئوکنداکتیو بوده که اخیراً به عنوان پیوند استخوانی در برخی تحقیقات مورد استفاده قرار گرفته است. این ذرات به دلیل داشتن مزایایی نظیر خلوص بالاتر، داشتن ارتباط بیشتر با سلولهای اطراف خود، بازجذب سریعتر و تعداد بیشتر مولکولها در واحد سطح نسبت به هیدروکسیآپاتیت معمولی، سرعت ترمیم استخوان را افزایش میدهند، از طرف دیگر پلاسمای غنی از پلاکت نیز به عنوان منبع فاکتورهای استئواینداکتیو برای ترمیم استخوان مورد استفاده قرار میگیرد؛ بدین ترتیب مطالعهی حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی ترکیب نانوهیدروکسیآپاتیت و ژل غنی پلاکتی بر روند ترمیم نقایص استخوانی انجام گردید. برای این مطالعه 15 سگ نر در نظر گرفته شد. 6 نقیصه گرد به قطر 5 میلیمتر در هر دو طرف فک پایین ایجاد گردید و سپس در هر نقیصه یکی از مواد زیر کار گذاشته شد: هیدروکسیآپاتیت معمولی، نانوهیدروکسیآپاتیت، ژل پلاکتی، ترکیب ژل پلاکتی و هیدروکسیآپاتیت و ترکیب نانوهیدروکسیآپاتیت و ژل پلاکتی. در نهایت یک نقیصه نیز به عنوان گروه کنترل خالی ماند. ارزیابی ترمیم نقیصهها با اخذ رادیوگراف در روزهای 0، 7، 14، 21، 28، 35، 42، 49 و 56 صورت گرفت. نتایج این مطالعه مشخص کرد که ترکیب نانوهیدروکسیآپاتیت و ژل پلاکتی در روزهای 21 و 49 نسبت به نانوهیدروکسیآپاتیت و در روزهای 28، 35، 42، 49 و 56 نسبت به ژل پلاکتی میانگین امتیازی بیشتر را کسب نموده است. علیرغم این که اختلاف، معنیدار نبوده است (05/0P>) ولی با توجه به کسب میانگین امتیازی بالاتر شاید بتوان گفت که ترکیب نانوهیدروکسیآپاتیت و ژل پلاکتی اثر ترمیمی بهتری از نانوهیدروکسیآپاتیت و به خصوص ژل پلاکتی به تنهایی دارد و احتمالاً این ترکیب بتواند به عنوان انتخابی مناسب برای پر کردن نقیصههای استخوانی مدنظر قرار گیرد، اگر چه برای اثبات این ادعا نیاز به انجام مطالعات بیشتری است.https://www.ivj.ir/article_8714_946e6a07d387eb6d6f0c3616c43b0491.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301purification of epsilon toxin from vaccinal strain of clostridium perfringens type D using ion exchange chromatography and gel filtrationخالص سازی توکسین اپسیلون از سویه واکسینال کلستریدیوم پرفرنژنس تیپ D با استفاده از کروماتوگرافی تبادل یون و ژل فیلتراسیون92102871510.22055/ivj.2015.8715FAاحسان زایرزادهگروه بیولوژی پژوهشکده صنایع غذایی و کشاورزی- پژوهشگاه استاندارد- کرج- ایراناحمد رضا جباریبخش تحقیق و تولید واکسنهای بی هوازی، موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی، کرج–ایرانمحمد کاظم کوهیﺑﺨﺶ ﺳﻢ ﺷﻨﺎﺳﻲ داﻧﺸﻜﺪه داﻣﭙﺰﺷﻜﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮانگودرز صادقی هشجینﺑﺨﺶ فارماکولوژی داﻧﺸﻜﺪه داﻣﭙﺰﺷﻜﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮانزینب قاسم پورآبادیدانش آموخته داﻧﺸﻜﺪه داﻣﭙﺰﺷﻜﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮانآزاده فردی پوربخش کنترل کیفی موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی، کرج-ایرانJournal Article20131221 <em>Clostridium perfringens</em> type ِD strains cause severe enteroxemia in sheep, calves, goats, pigs and chickens. epsilon-toxin is introduced to be the essential virulence factor of this microorganism. In the present study, a new method was established for the purification of epsilon toxin from culture supernatant fluid of <em>Clostridium perfringens</em> type D vaccinal strain. The three steps of the purification scheme involved ammonium sulfate precipitation, cation exchange chromatography (CM- Sepharose) and gel filtration (Sephadex G-100). epsilon toxin was purified about 138.9-fold from the Sephadex G-100 column in terms of the toxin lethality. The molecular weight of the epsilon toxin determined by sodium dodecyl sulfate-polyacrylamide gel electrophoresis was approximately 34kD. MDCK exposed to epsilon toxin showed a cell border retraction, cytoplasmic blebbing, cell shrinkage and cell rounding. In conclusion, this new method for purification of epsilon toxin of clostridium perfringens type D is reliable and the purified epsilon toxin has high activity. باکتری کلستریدیوم پرفرنژنس تیپ D در برهها، گوسالهها، کره اسبها، بچه خوکها و جوجهها باعث ایجاد بیماری انتروتوکسمی یا pulpy kidney میشود. همچنین در انسان، عامل بیماری enteritis necroticans میباشد. مهمترین توکسین تیپ D توکسین اپسیلون است. این توکسین به عنوان مهمترین فاکتور ویرولانس باکتری کلستریدیوم پر فرنژنس تیپ D در بیماریزایی به شمار میرود. در مطالعهی حاضر، عملیات خالصسازی توکسین اپسیلون با استفاده از تکنیکهای مختلف کروماتوگرافی نظیر کروماتوگرافی تعویض کاتیون CM-Sepharose و ژل فیلتراسیون Sephadex-G100 با هدف ابداع روشی جدید و اقتصادی به منظور خالصسازی توکسین اپسیلون انجام شد. پس از کشت باکتریایی، MLD نمونهی حاصل از کشت باعث مرگ موشها تا رقت 8000/1 گردید. همچنین نمونهی کشت اولیه باعث مرگ سلولهای MDCK در کشت سلولی شد. بهترین غلظت نمک سولفات آمونیوم جهت ترسیب و تغلیظ نمونهی کشت باکتریایی 60 درصد تعیین شد. پس از عملیات ترسیب، تغلیظ و دیالیز، نمونهی خام روی کروماتوگرافی تعویض کاتیون CM-Sepharose بارگذاری شد. توکسین اپسیلون در غلظت نمک 100 میلیمولار خارج گردید. توکسین اپسیلون بر اساس فعالیت توکسین در مراحل مختلف خالصسازی حدود 9/138 برابر خالص شد. وزن مولکولی این توکسین حدود 34 کیلو دالتون تعیین گردید. با توجه به یافتههای این تحقیق، روشهای استفاده شده در عملیات خالصسازی این توکسین مناسب میباشد و توکسین به دست آمده دارای میزان فعالیت و درجهی خلوص مناسبی است. https://www.ivj.ir/article_8715_6d7e02fe5f7520f55462b54dd217560e.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301A Study on the Prevalence of Mycobacterium avium paratuberculosis in Three breeds of Sheep at Ahvaz Abattoirبررسی فراوانی آلودگی به مایکوباکتریوم اویوم پاراتوبرکلوزیس در سه نژاد گوسفند در کشتارگاه اهواز103109871610.22055/ivj.2015.8716FAبابک محمدیاندانشگاه شهید چمران اهواز0000-0002-6981-9028محمد عباس نیادانشجوی دکتری تخصصی بهداشت و بیماری های طیورJournal Article20140114 This survey was carried out to determine the prevalence of <em>Mycobacterium avium paratuberculosis</em> in Ahvaz abattoir, khozestan, Iran. From a pathological examination of the intestinal tracts of 1950 sheeps killed at slaughterhouse, 111 cases (5.69%) were suspected on gross examination, for having paratuberculosis. The diagnosis was confirmed by histopathological study and Ziehl-Neelsen staining on direct smears of rectal faeces. High numbers of acid-fast organisms were present in epithelioid macrophages of both intetestine and mesenteric lymph nodes. On microscopic examination, 18.02 % of the suspected animals (111 cases) were found to have paratuberculosis in comparison with 6.3 % by direct faecal smears. In addition, 37.83% and 13.51% and 4.5% of the animals were diagnosed as having eosinophilic enteritis, lymphocytic enteritis and suppurative enteritis, respectively. Infection rate in arabian breed (0.56%) was higher comparing to the rate in Lori (0.21%) and Bakhtiari breed (0.26%), however differences between sheep breeds were not statistically significant (P=0.34). The age specific infection rates among age groups were not significant (P=0.59). Significant association was found between caracass condition and the rate of infection recated to Mycobacterium avium paratuberculosis (P<0.001). According to the histopathology results, the prevalence of Johne's disease in Ahvaz abattoir is 1.03 % which correlates with previously published estimates. این بررسی به منظور شناسایی آلودگی به بیماری یون در کشتارگاه اهواز، استان خوزستان صورت گرفت. در بررسی ماکروسکوپی روده 1950 گوسفند کشتار شده، 111 مورد (69/5 درصد) مشکوک به بیماری یون تشخیص داده شدند. تشخیص نهایی توسط بررسی هیستوپاتولوژی دریچهی ایلئوسکال و رنگآمیزی زیل- نلسون گسترش مستقیم مدفوع و رکتوم صورت گرفت. در بررسی میکروسکوپی بافتی، 02/18 درصد از حیوانات مشکوک به بیماری (111 مورد)، مثبت تشخیص داده شدند در حالی که در گسترش مستقیم مدفوع، 3/6 درصد موارد مثبت بودند. علاوه بر این، در 83/37 درصد، 51/13 درصد و 5/4 درصد نمونهها به ترتیب انتریت ائوزینوفیلیک، انتریت لنفوسیتیک و انتریت چرکی مشاهده شد. میزان موارد مثبت آلودگی در نژاد عربی (56/0 درصد) بیشتر از نژاد لری (21/0 درصد) و نژاد بختیاری (26/0 درصد) بود اما این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود (34/0P=). میزان تفاوت آلودگی بین گروههای سنی معنیدار نبود (59/0P=). بین وضعیت لاشه و میزان فراوانی بیماری یون ارتباط معنیداری مشاهده گردید (001/0P<). بر اساس نتایج هیستوپاتولوژی، میزان فراوانی بیماری یون در کشتارگاه اهواز 03/1 درصد میباشد که مشابه سایر مطالعات است.https://www.ivj.ir/article_8716_f0d896caede562973e5f6b47c5a82dad.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311120150301Cloning and expression of VP28 gene of white spot virus (Iran isolate) in E. coli, TG1کلونینگ و بیان ژن VP28 از یک جدایه ویروس لکه سفید ایران در باکتری E.Coli سویه TG1110119871710.22055/ivj.2015.8717FAحسین هوشمندرئیس بخش بهداشت و بیماریهای آبزیان
پژوهشکده آبزی پروری جنوب کشور0000-0001-8589-7352مسعودرضا صیفی آبادشاپوریاستاد گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهیدچمران اهوازرحیم پیغاناستاد گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهیدچمران اهوازجاسم غفله مرمضیدانشیار پژوهشی مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، پژوهشکده آبزی پروری جنوب کشورمحمد افشارنسبدانشیار پژوهشی مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشورJournal Article20140415 White spot virus is concerned as a major pathogen in shrimp Penaeids family. In recent years, heavy mortalities in cultured shrimps Iran and other countries necessitate doing studies to construct kits for rapid detection and eliciting resistance against the virus by using different membrane proteins. For this purpose, in this study, a piece of VP28 gene of white spot virus with 528 bp length was isolated and amplified by PCR from the infected shrimps in Choebdeh Abadan. After cloning of the gene in the plasmid pMal-c2X, the protein was expressed in <em>E. coli</em> strain TG1. Target protein with a molecular weight of 19.38 kDa was evaluated by SDS-PAGE. Expression of protein with the expected molecular weight in SDS-PAGE accompanied with evaluation of the cloned sequences revealed the successful expression of the protein in <em>Escherichia coli</em> TG1. This study for the first time succeeded in cloning and experssion of VP28 in a prokaryotic organism. ویروس لکهی سفید عامل بیماریزای مهمی در میگوهای خانوادهی پنائیده است که در چند سال گذشته تلفات قابل توجهی را در میگوهای پرورشی ایران ایجاد کرده است. مطالعات لازم در خصوص ساخت کیتهای تشخیص سریع و ایجاد مقاومت در برابر ویروس محلی با استفاده از پروتئینهای مختلف غشاء و کپسید ویروس ضروری به نظر میرسد. در راستای این هدف، در این مطالعه، قطعهای از ژن VP28 ویروس لکه سفید (جدایهی ایرانی) با طول bp 528 از میگوهای پرورشی آلوده به ویروس در چوئبده آبادان جداسازی و با روش PCR تکثیر داده شد، سپس ژن مذکور در پلاسمید pMal-c2X کلون گردید و پروتئین مورد نظر در باکتری <em>اشریشیاکلی سویه </em>TG1 بیان گردید. بررسی نتایج SDS-PAGE وجود پروتئین بیان شده VP28 با وزن KDa 36/19 را تأیید نمود. مشاهدهی پروتئین مذکور با وزن مولکولی قابل انتظار در SDS-PAGE و بررسی توالی ژن کلون شده نشان دهندهی بیان موفق این پروتئین در باکتری <em>اشریشیاکلی</em> TG1 بود. در این تحقیق، ژن VP28 برای اولین بار از یک جدایه ویروس ایرانی جداسازی و پروتئین آن در یک سیستم بیانی پروکاریوتی بیان شده است.https://www.ivj.ir/article_8717_87eee0aecdab20ca1f123307a32d8dad.pdf