دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Study on the helminth parasites in some species of the Persian Gulf fishesمطالعه ی انگل های کرمی در چند گونه از ماهیان خلیج فارس5127464FAحسینعلی ابراهیم زاده موسویگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.مهدی سلطانیگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.پولین شهرهگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.ایرج موبدیگروه انگل شناسی، دانشکده بهداشت دانشگاه تهران، تهران ـ ایرانکاظم عبدیگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، سازمان دامپزشکی تهران، تهران ـ ایران.علی طاهری میرقائدبهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.سید سعید میرزرگربهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.معصومه قدمگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.سیدحسین حسینیانگل شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.اعظم بنی طالبیگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، اداره کل دامپزشکی استان هرمزگان ـ بندرعباس، ایران.محمد باقر آهوگروه انگل شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.هومن رحمتی هولاسوگروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ـ ایران.Journal Article20131106 Despite the importantance of fish helminthic infestation due to economic losses and public health threats, our knowledge is limited in its extent. The present study was conducted to identify helminth parasites and carried out on 100 specimens belonging to four species of the Persian Gulf fishes including <em>Scomberomorus commerson,</em> <em>Nemipterus japonicus, Trichiurus lepturus</em> and<em> Pomadasys kaakan</em>, which were sampled from Bandar Abbas port in summer 2012. The worms were fixed in 70% ethanol, stained and identified. The species which have been identified were as follows: 1 digenetic Trematode (<em>Dinosoma rubrum</em>) with the frequency of 3% from the stomach of<em> T. lepturus</em>, 2 species of nematoda <em>(Anisakis sp.</em> and <em>Spirocamallanus sp.</em>)., <em>Anisakis sp. </em>with the frequency of 4 % from the intestine and stomach of <em>S. commerson</em> and the body cavity of <em>N. japonicus </em>and <em>Spirocamallanus sp</em> with the frequency of 2% from the intestine of <em>T. lepturus</em>, 1 species of cestoda (<em>Grillotia sp.</em>) with the frequency of 5% and several larval trypanorhynch cestodes with frequency of the 3 % from the stomach wall of <em>S. commerson</em>. According to the results, the overall frequency of helminthic infestation was 17%, the highest frequency was due to cestodaand the most identified species was<em> Grillotia sp.</em> In this study, <em>Pomadasys kaakan</em> had no helminthic infestation. Based on the results, there was no helminthic infestation in the flesh of fish. More studies should be done to determinate the helminthic infestation and hazards of zoonotic diseases. با وجود اهمیت آلودگی کرمی در ماهیان به لحاظ ایجاد خسارات اقتصادی و تهدید بهداشت عمومی، دانش ما در خصوص آنها کم است. مطالعهی حاضر در تابستان سال 1391، جهت بررسی فراوانی انگلهای کرمی روی تعداد 100 قطعه ماهی متعلق به 4 گونه از ماهیان خلیج فارس شامل ماهی شیر، گوازیم دم رشتهای، ریبون و سنگسر اخذ شده از اسکلههای صیادی و بازار ماهی فروشان شهرستان بندر عباس انجام گرفته است. انگلهای کرمی جدا شده در اتانول 70 درصد ثابت، رنگآمیزی و شناسایی شدند. بر اساس نتایج این مقاله، انگلهای کرمی شناسایی شده شامل ترماتود <em>دینوزوما روبروم </em>(<em>Dinosoma rubrum</em>) (3 درصد) از معدهی ماهی ریبون، نماتود <em>آنیزاکیس</em> (<em>Anisakis sp</em>.) (4 درصد) از معده و رودهی ماهی شیر و محوطهی بطنی گوازیم دم رشتهای، نماتود<em> اسپیروکامالانوس</em> (<em>Spirocamallanus sp.</em>) (2 درصد) از رودهی ماهی ریبون و سستود <em>گریلوشیا </em>(<em>Grillotia sp.</em><em>) </em>(5 درصد) و همچنین <em>تریپانورنکا</em> (<em>Trypanornka</em>) (3 درصد) از دیوارهی معدهی ماهی شیر بود. در این مطالعه میزان فراوانی کل آلودگی به انگلهای کرمی 17 درصد بود که بیشترین درصد آلودگی متعلق به سستودها و بیشترین جنس شناسایی شده مربوط به جنس <em>گریلوشیا</em> بود. در این مطالعه ماهی سنگسر فاقد آلودگی کرمی بود. بر اساس نتایج به دست آمده، آلودگی به انگلهای کرمی در عضلات ماهیان مورد مطالعه دیده نشد. پیشنهاد میگردد، مطالعات بیشتری برای شناسایی آلودگیهای انگلی ماهیان منابع آبی ایران و خطرات انتقال آنها به انسان صورت گیرد.https://www.ivj.ir/article_7464_90d6eecd531e595ff7f1720b3ad7259a.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Determination of FecB and FecGH mutations in Lory goats of Lorestan provinceبررسی وجود جهش های FecB و FecGH در بزهای لری استان لرستان13197466FAسارا امیریدانشگاه شهید چمرانقدرت الله محمدیدانشگاه شهید چمرانعباس جلوداردانشگاه شهید چمرانسعد گورانی نژاددانشگاه شهید چمرانزینب شفیعیاندانشگاه شهید چمرانJournal Article20130930 Determination of related genes to prolificacy is very important for animal improvement. <em>FecB, FecG</em> and <em>FecX</em> are the important genes on the fecundity. The aim of this study was the determination of <em>FecB</em> and <em>FecG<sup>H</sup></em> mutations in Lory goats of Lorestan Province. For this study 50 blood samples were collected from Lory goats. DNA was extracted by modified salting out method. Site of the mutations were amplified using specific primers and PCR products (190 bp and 139 bp bands) were determined by agarose gel electrophoresis, and then the PCR products were digested with A<em>va</em>II and D<em>de</em>I enzymes. Results show no mutations of <em>FecB</em> and <em>FecG<sup>H</sup></em>in the Lory goats. The genotype of all goats were wild type. In conclusion, the mutations of <em>FecB</em> and <em>FecG<sup>H</sup></em> are not cause of prolificacy in Lory goats. So, further study is required to determine the fecundity genes and genotyping of Lory goats. شناسایی ژنهای مؤثر بر چندقلوزایی اهمیت به سزایی در شناخت ذخایر ژنتیکی و برنامهی اصلاح ژنتیکی دارد. از جمله مهمترین ژنهایی که بر میزان چند قلوزایی مؤثر هستند میتوان به ژنهای <em>FecB</em>، <em>FecG</em> و <em>FecX</em> اشاره کرد. هدف از این مطالعه، بررسی وجود جهشهای <em>FecB</em> و <em>FecG<sup>H</sup></em> در بزهای نژاد لری استان لرستان میباشد. بدین منظور از 50 رأس بز لری (با سابقهی چند قلوزایی) خونگیری به عمل آمد و DNA آنها با روش اصلاح شدهی نمکی استخراج گردید. جایگاه جهش ژنهای <em>FecB</em> و <em>FecG<sup>H</sup></em> با استفاده از پرایمرهای اختصاصی تکثیر و محصولات پس از تایید به وسیلهی ژل آگارز، در مجاورت آنزیمهای A<em>va</em>II و D<em>de</em>I به مدت یک شب تیمار شدند. بر اساس نتایج به دست آمده جهشهای <em>FecB</em> و <em>FecG<sup>H</sup></em> در بزهای نژاد لری استان لرستان مشاهده نگردید و همهی نمونهها دارای ژنوتیپ وحشی بودند. بنابراین، عامل چندقلوزایی در بزهای لری استان لرستان نمیتواند جهشهای <em>FecB</em> و <em>FecG<sup>H</sup></em> باشد و مطالعات گستردهتری برای ارزیابی ژنهای مؤثر بر چندقلوزایی و تعیین ژنوتیپ آنها نیاز میباشد. https://www.ivj.ir/article_7466_f1f166bf02d5319787c1c2254edb452d.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Molecular identification of phoshphoglyceate kinase gene from the secretory-excretory antigens of Toxocara canisشناسایی مولکولی ژن فسفوگلیسرات کیناز از مواد دفعی- ترشحی انگل توکسوکارا کنیس20327467FAعباس جلودار0000-0001-99942281Journal Article20131117<em> Toxocara canis </em>has a worldwide distribution and is regarded as the main cause of human toxocariasis. Infection in humans, particularly children, is frequently caused by accidental ingestion of embryonated <em>Toxocara </em>eggs present in soil, water, food, dirty hands. In this study, C-terminus part of an expressed sequence tag (EST) encoded phoshphoglycerate kinase gene was selected from the NCBI Genbank (accession number HO348231) and amplified using semi-nested RT-PCR. CDNA was synthesized with the extracted total RNA as template and the modified oligo (dT) as primer. The product of RT-PCR and pMalc2x expression vector both were digested by <em>BamHI</em> and <em>HindIII</em> restriction enzymes and ligated. This construct was eventually transferred to bacterium <em>E.</em><em>coli</em>, strain TG1. After plasmid purification, the insert was sequenced and characterized. Sequence comparisons with GenBank database were done using the BLAST software. Based on the sequence data, the complete sequence contained 304 nucleotides encoding an open reading frame of 101 amino acid residues with a predicted molecular mass of 10.497 kDa and theoretical pI of 5. The results of this study indicated that the C-terminus part of phosphoglycerate kinase was successfully cloned and expressed in <em>E. coli</em>. Analysis of recombinant protein showed that part of this protein belongs to "phosphoglycerate kinase superfamily". Multiple aligenment shows that TcPGK had 95% and 85% similarity with phosphoglycerate kinase from <em>Ascaris suum </em>and also<em> Loa loa </em>and<em> Burigia malayi, </em>respectively. انگل <em>توکسوکارا</em> کنیس گسترش جهانی دارد و علت اصلی بیماری مشترکی بین انسان و دام است که توکسوکاریوز نامیده میشود. عفونت در انسان عمدتاً در اطفال متعاقب بلع تصادفی تخم انگل جنیندار که در خاک وجود دارد و یا از طریق غذا و دستهای آلوده اتفاق میافتد. در این پژوهش، آغازگرهای اختصاصی برای ژن کد کننده فسفوگلیسرات کیناز از انگل توکسوکارا کنیس با استفاده از (Expressed sequence tag) EST موجود در بانک ژن (با شماره دسترسی HO348231)، طراحی گردید و سپس با استفاده از تکنیک Semi-Nested RT-PCR آن قطعات ژنی تکثیر گردیدند. قطعهی ژن کد کنندهی فسفوگلیسرات کیناز با موفقیت تکثیر و به منظور شناسایی ملکولی در پلاسمید pMALc2x همسانهسازی گردید. مجموع کل RNA از نمونهها استخراج و سپس به منظور ساخت cDNA، از آن به عنوان رونوشت و از الیگو (dT) به عنوان آغازگر استفاده گردید. در ادامه پس از بهینهسازی شرایط PCR، قطعه ژنی به طول 304 نوکلئوتید تکثیر گردید و به منظور تسهیل در امر همسانهسازی محصول RT-PCR و وکتور pMAL، به وسیلهی آنزیمهای محدودالاثر <em>Bam</em>HI و <em>Hind</em>III هضم شده و سپس توسط آنزیم لیگاز به یکدیگر متصل شدند. پلاسمید نوترکیب به دست آمده جهت تکثیر به باکتری <em>E.coli</em> سوش BL21 منتقل و توالی آن بررسی گردید. توالی 304 نوکلئوتیدی به دست آمده قطعهی پروتئینی حاوی 101 اسید آمینه با وزن ملکولی 497/10 کیلو دالتون و نقطهی ایزو الکتریک 5 را کد میکند. مقایسهی این ژن با ژنهای مشابه از دیگر نماتودها، دامینی به نام "Phosphoglycerate kinase superfamily" را نشان داد. همترازی توالی به دست آمده نشان داد که این ژن با ژن فسفوگلیسرات کیناز از انگل <em>Ascaris suum</em>، 95 درصد مشابهت دارد. مشابه این ژن با نماتودی دیگر به نام<em>Brugia malayi</em> و همچنین فیلاریایی به نام <em>loa loa</em> 85 درصد همخوانی دارد. https://www.ivj.ir/article_7467_8c5a380a9b8c41e722075975783c6754.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Comparison of some blood serum biochemical compositions and ovarian follicular fluid among different-sized follicles in Arab sheepمقایسه ی برخی از ترکیبات بیوشیمیایی سرم خون و مایع فولیکولی تخمدان در فولیکولها با اندازههای متفاوت در گوسفند نژاد عربی33387468FAکمال حسن پوردانشگاهیمحمد تقی بیگی نصیریدانشگاهیمرتضی مموییدانشگاهیJournal Article20131120 Folliculogenesis serves as maturation of the ovarian follicle, a densely packed shell of somatic cells that contains an immature oocyte. During folliculogenesis, follicular fluids containing growth factors, hormones and nutrients pave the way for oocyte growth and development. The present study was aimed to compare glucose, urea, cholesterol and triglyceride levels of follicular fluids in different sized follicles and serum of Arab sheep. The blood and ovaries samples of 30 slaughtered sheep were taken to be studied. Follicular fluid was taken in three set of small (less than 2mm), medium (2 to 4 mm) and large (up to 4mm) sizes. Concentrations of glucose, urea, cholesterol and triglyceride levels of ovary fluids in different sized follicles and serum were measured. Results showed that serum glucose and urea was more than three follicular classes significantly; however, glucose concentration among three classes did not significantly different. As follicle gets larger, urea and triglyceride levels were reduced. Serums cholesterol concentration was significantly more than small and medium sized follicles but there was no significant difference between large follicle and serum among others. Generally, results showed that ovaries follicles size associate with changes in serum glucose and cholesterol concentrations. Identification of essential biochemical substances for follicle growth and development is promising to improve developing oocyte quality and finally reproduction. فولیکولزایی یکی از مراحل فعالیتهای تولیدمثلی در دامهای ماده میباشد. طی مراحل رشد فولیکولی، مایع فولیکولی، که ترکیبات آن شامل فاکتورهای رشد، هورمونها و مواد مغذی مختلف میباشد، وضعیت لازم برای رشد و بلوغ اووسیت را فراهم میکند. مطالعهی حاضر به منظور مقایسهی غلظت گلوکز، اوره، کلسترول و تریگلیسرید مایع فولیکولی تخمدان در فولیکولهایی با اندازهی متفاوت و سرم خون در گوسفند عربی انجام شد. نمونههای خون و تخمدانهای 30 رأس از گوسفندان کشتار شده مورد بررسی قرار گرفتند. مایع فولیکولی از سه گروه فولیکولی کوچک (کمتر از 2 میلیمتر)، متوسط (2 تا 4 میلیمتر) و بزرگ (بیش از 4 میلیمتر) اخذ گردید. غلظت گلوکز، اوره، کلسترول و تریگلیسرید مایع فولیکولی تخمدان و نیز سرم خون تعیین گردید. برای مقایسهی غلظت متابولیتهای سرم خون و مایع فولیکولی از نرمافزار SAS استفاده شد. نتایج نشان داد، غلظت گلوکز و اوره سرم خون به طور معنیداری بیشتر از 3 گروه فولیکولی بود، اما غلظت گلوکز بین 3 گروه فولیکولی تفاوت معنیداری را نشان نداد. با افزایش اندازهی فولیکول، میزان اوره و تریگلیسرید کاهش یافت. غلظت کلسترول سرم خون به طور معنیداری بیشتر از فولیکولهای متوسط و کوچک بود، اما تفاوت معنیداری بین فولیکول بزرگ و سرم خون مشاهده نشد. به طور کلی نتایج نشان داد، اندازهی فولیکولهای تخمدان با تغییرات سطح گلوکز و کلسترول خون در ارتباط است و با افزایش اندازهی فولیکول میزان اوره و تریگلیسرید کاهش مییابد. بر این اساس شناسایی ترکیبات بیوشیمیایی ضروری برای رشد و بلوغ فولیکول، زمینه را برای بهبود کیفیت اووسیت در حال رشد و در نهایت تولید مثل بهینه فراهم میسازد.https://www.ivj.ir/article_7468_33f491ab562c4fce098de36548872c2b.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201The effect of probiotic primalac, prebiotic fermact and antibiotic virginiamycin on reduction colonization Clostridium perfringens in necrotic enteritis challenge model of broilersمقایسه اثر پروبیوتیک پریمالاک، پریبیوتیک فرماکتو و آنتیبیوتیک ویرجینیامایسین بر کاهش کلنیزه شدن باکتری کلستریدیوم پرفرنژنس در یک مدل آزمایشی از بیماری تورم نکروتیک روده در جوجههای گوشتی39467478FAسید حسن حسینیان بیلندیدانشگاه بیرجندشعبان رحیمیدانشگاه تربیت مدرسجواد دباغ کاخکیاحمدرضا جباریعلی حق روستاJournal Article20131117 This work was conducted to study the effect of probiotic, prebiotic and antibiotic on reducing colonization of <em>C. perfringens</em>, associated necrotic enteritis in broilers. In this experiment, 225 day-old male chicks (Cobb-500) were randomly distributed in 5 dietary groups of 3 replicates with 15 chicks/pen as follow: (i) negative control group; (ii) positive control group; (iii) probiotic primalac<sup>®</sup>; (iv) prebiotic fermacto<sup>®</sup>; (v) antibiotic virginiamycin<sup>®</sup>. On day 14, all birds were inoculated by 10 times the standard dose of coccidiosis vaccines except the negative control group. On 18, 19 and 20 days of age, the challenged birds were also gavaged by <em>C. perfringens </em>type A. The results of this study indicated significant reduction population of <em>C. perfringens</em> in the intestine of chickens due to the influence of dietary supplementation of prebiotic. Among the infected treatments, the highest OPG was observed in positive control group and prebiotic treatment had the lowest. Antibiotic treatment significantly reduced the population of <em>lactic acid</em> bacteria. این آزمایش به منظور مقایسهی اثر پروبیوتیک، پریبیوتیک و آنتیبیوتیک محرک رشد و ویرجینیامایسین بر کاهش کلنیزه شدن باکتری <em>کلستریدیوم پرفرنژنس</em> در ارتباط با بیماری تورم نکروتیک روده در جوجههای گوشتی، طراحی گردید. تعداد 225 قطعه جوجهی گوشتی نر یک روزه، از سویهی کاب 500، در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار، 3 تکرار و 15 قطعه جوجهی گوشتی در هر واحد آزمایشی، مورد مطالعه قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل: شاهد منفی، شاهد مثبت، پروبیوتیک با نام تجاری پریمالاک، پریبیوتیک با نام تجاری فرماکتو و آنتیبیوتیک با نام تجاری ویرجینیامایسین بودند. جهت ایجاد مدل آزمایشی از بیماری، در سن 14 روزگی به همهی گروهها به جز شاهد منفی، 10 برابر دوز استاندارد واکسن کوکسیدیوز خورانده شد و در سنین 18، 19 و 20 روزگی، با سویهی بیماریزای باکتری <em>کلستریدیوم پرفرنژنس</em> تیپ A، چالش یافتند. بر اساس نتایج به دست آمده، پریبیوتیک فرماکتو به صورت معنیداری جمعیت باکتری <em>کلستریدیوم پرفرنژنس</em> را در رودهی جوجههای گوشتی کاهش داد. در بین تیمارهای آلوده، بیشترین میزان دفع اُاُسیست در تیمار شاهد مثبت و کمترین آن در تیمار پریبیوتیک مشاهده شد. تیمار آنتیبیوتیک به صورت معنیداری جمعیت باکتریهای اسید لاکتیک را کاهش داد.https://www.ivj.ir/article_7478_66e18099cf9f788040f8cc0a0647ff9b.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Effect of Milk thistle seeds on some egg characteristics, egg yolk lipids, serum metabolites, plasma minerals and serum liver enzymes activity in laying hensاثر بذر گیاه ماریتیغال بر برخی خصوصیات تخم مرغ، چربی های زرده ی تخم مرغ، متابولیت های سرم، مینرال های پلاسما و فعالیت آنزیم های کبدی سرم خون در مرغان تخم گذار47577469FAمصیب شلاییدانش آموخته کارشناسی ارشد علوم دامی گرایش پرورش و تولید طیور دانشگاه بیرجندسید محمد حسینیاستادیار گروه علوم دامی دانشگاه بیرجندJournal Article20130930 To study the effects of different levels of<em> Silybum marianum</em> seed on some egg characteristics, blood metabolites, plasma minerals and serum liver enzymes activity in laying hens. The experiment was done on Hy-line strain (w36) from 32 to 42 weeks of age using a completely randomized design with 3 treatments, 4 replicates and 4 hens in each replicate. The experimental diets were: 1- control diet, 2- basal diet +1% powder of <em>Silybum marianum</em> seed and 3- basal diet +2% powder of <em>Silybum marianum</em> seed. The results showed that the average egg weight in treatment having 2% <em>Silybum marianum</em> significantly increased (P<0.05). Albumen percentage significantly was increased in treatment receiving 2% <em>Silybum marianum</em> (P<0.05). Shell strength, yolk percentage and haugh unit was not significantly affected by treatments, however haugh unit improved in treatments receiving <em>Silybum marianum</em>. Blood and egg yolk cholesterol and triglyceride concentration, also blood metabolites such as albumin, globulin, protein, glucose, urea, creatinine, HDL, LDL, calcium, phosphorous, magnesium and iron were not significantly affected by treatments. The activity of serum enzyme AST significantly was decreased using <em>Silybum marianum </em>(P<0.05). It is concluded that milk thistle or <em>Silybum marianum</em> has beneficial effects on egg quality and also decrease the level of liver enzymes activity in laying hens. به منظور مطالعهی اثر سطوح مختلف بذر ماریتیغال بر برخی خصوصیات تخممرغ، متابولیتهای خونی، مواد معدنی پلاسما و فعالیت آنزیمهای کبدی سرم خون در مرغان تخمگذار، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تیمار، 4 تکرار و 4 قطعه مرغ در هر تکرار و روی مرغهای تخمگذار سویههای لاین (W36) از سن 32 تا 42 هفتگی انجام شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- جیرهی شاهد، 2- جیرهی پایه + 1 درصد پودر بذر گیاه ماریتیغال و 3- جیرهی پایه + 2 درصد پودر بذر گیاه ماریتیغال. نتایج نشان داد میانگین وزن تخممرغ در تیمار دریافت کننده 2 درصد بذر ماریتیغال به طور معنیداری افزایش یافته است (05/0P<). درصد سفیدهی تخممرغ نیز تحت تأثیر تیمار دریافت کننده 2 درصد ماریتیغال افزایش معنیداری پیدا کرد (05/0P<). استحکام پوسته، درصد زرده و واحد هاو تحت تأثیر معنیدار تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت با این وجود واحد هاو در تیمارهای دریافت کننده ماریتیغال بهبود پیدا کرد. غلظت کلسترول و تریگلیسرید خون و زردهی تخممرغ همچنین فاکتورهای خونی آلبومین، گلوبولین، پروتئین، گلوکز، اوره، کراتینین، HDL، LDL، کلسیم، فسفر، منیزیم و آهن تحت تأثیر معنیدار تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. فعالیت آنزیم AST سرم خون در اثر مصرف ماریتیغال به طور معنیداری کاهش پیدا کرد (05/0P<). براساس یافتههای این مطالعه میتوان این احتمال را داد که گیاه مارتیغال میتواند موجب بهبودی خصوصیات کیفی تخممرغ گردیده و کاهش فعالیت آنزیمهای کبدی را در مرغان به دنبال داشته باشد.https://www.ivj.ir/article_7469_5bc6f61e95dcce7f6f3b402bf0d43a8a.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Blood level of lead in Ahvaz cattleسطح خونی سرب در گاوهای شهر اهواز58647470FAعلیرضا قدردان مشهدیدانشگاه شهید چمرانغلامحسین خواجهدانشگاه شهید چمران اهواززهرا اسدی کرددانشگاه شهید چمرانJournal Article20130923 Lead poisoning is one of the most important metal toxicity in domestic animals. In cattle, at intake levels below those which are associated with clinical signs, there are metabolic changes accompanied with a decreased rate of growth. In this study, blood lead concentration of cattle has been measured in Ahvaz. Sampling was done on 100 cattles in the village of Great Jasanyeh, Sheiban Village, Albajy Village, Kampolow, Large Gambue village, Goldasht, Damghe village, Bohor village and the place of Veterinary Medicine School at the Shahid Chamran University between April to June 2012. The heparinized blood samples were stored in freezer (-20<sup>oC</sup>), and transferred to Qazvin Piraye Zist lab as soon as possible. The measuring of lead was done using atomic absorption with graphite furnace in this lab. The results were analyzed statistically with Mann-Vaitny and Kruskal-Wallis test. The results showed that the value of mean ± SD of lead of blood is 39.93 ± 2.46 ppb. There were no significant re lationship between the lead values in blood with age, sex and breed. The level of blood lead in the animals receiving filtrated water was significantly more than those had access to unfiltrated water. Also, blood lead levels of cattle in the School of Veterinary Medicine were more than those located in other areas (With the exception of Kampolow). The results of this investigation show, the blood levels of lead in studied animals is in the acceptable range. Also, proximity to urban areas is more important factor for increasing blood lead levels than age, sex, breed, and drinking water sources. مسمومیت با سرب یکی از مهمترین علل مسمومیت با فلزات در بین دامهای اهلی است. در گاو دریافت مقادیری از سرب، کمتر از آنچه منجر به نشانههای بالینی میگردد، میتواند با تغییرات متابولیکی و کاهش وزن همراه شود. در این مطالعه غلظت خونی سرب در دو گروه سنی و دو نژاد در گاوهای شهرستان اهواز مورد ارزیابی قرار گرفته است. نمونهگیری در حد فاصل فروردین تا خرداد 1391 و روی 100 رأس گاو موجود در مناطق روستای جسانیه بزرگ، روستای شیبان، روستای الباجی، سه راه سوسنگرد، روستای گمبوعه بزرگ، کوی گلدشت، روستای دامغه، روستای بهر و بیمارستان دانشکدهی دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز انجام گرفت. نمونههای خون هپارینه در فریزر (20- درجهی سانتیگراد) نگهداری و در کوتاهترین زمان ممکن به آزمایشگاه پیرایه زیست قزوین منتقل شدند. اندازهگیری سرب در این محل با بهره بردن از دستگاه جذب اتمی دارای کورهی گرافیتی صورت پذیرفت. نتایج با استفاده از آزمون من- وایتنی و آزمون کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل آماری واقع شد. نتایج نشان داد که مقادیر میانگین و خطای معیار از میانگین سرب خون دامهای مورد مطالعه 46/2±93/39 قسمت در بیلیون میباشد. اختلاف بین مقادیر سرب خون دو گروه سنی (واجد دندان شیری و حداقل یک دندان بالغ)، دو جنس و دو نژاد (بومی و دو رگ) معنیدار نبود. میزان سرب خون دامهای دریافت کنندهی آب تصفیه به طرز معنیداری بیشتر ازگروهی بود که به آب غیرتصفیه دسترسی داشتند. همچنین میزان سرب خون دامهای نگهداری شده در دانشکدهی دامپزشکی بیشتر از سایر مناطق (به استثنای دامهای منطقهی سه راه سوسنگرد) بود. نتایج این تحقیق نشان میدهد که سطوح خونی سرب دامهای مورد مطالعه در محدودهی قابل قبول میباشد. ضمن این که نزدیکی به مناطق شهری در مقایسه با سن، جنس، نژاد و منبع آب شرب عاملی با اهمیتتر در افزایش سرب خون به حساب میآید.https://www.ivj.ir/article_7470_87c67772076c3fecc4e896ed77201bf4.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Ultrasonographic findings of the thyroid gland in native dogs of Ahvaz districtاولتراسونوگرافی غده ی تیروئید در سگ های بومی منطقه ی اهواز65717471FAعلیرضا غدیریدانشگاه شهید چمران اهوازبهمن مصلی نژاددانشگاه شهید چمران اهوازرضا آویزهدانشگاه شهید چمرانمرضیه رجبعلیپوردانش آموخته دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20131007 Ultrasonography is an imaging method which provides high resolution images for thyroid gland. It has a prominent role in evaluating morphologic changes of thyroid gland in small animal and humans. Based on our knowledge, there is no study in the Iran relating to ultrasonography of dog thyroid gland in literature. The aim of this study was finding of normal ultrasonographic images from thyroid gland in dog in July (warm), October (between warm and cold) and February (cold) months. The study was conducted on 12 native, adult healthy dogs (mean weight 18.5 kg). T3 and T4 hormones were measured by radioimmuno-assay before ultrasonography in all dogs. Thyroid was scanned from caudal of larynx and in both sides of trachea. The total means (of both lobes in three months) length, width, height (mm) and volume (mm3) of both lobes were 24.2, 6.1, 4.2, 334.35, respectively. Dimensions of the each lob were slightly larger in February month. Although, the differences between dimensions and volume were not significant (p>0.05) during different months. In conclusion, the findings of this survey showed that the mean length, width, depth and volume of the left and right lobe of thyroid gland were in normal range in native dogs in Ahvaz district. Also, the temperature had not a significant influence on the size of thyroid gland between warm and cold months. اولتراسونوگرافی یک روش تصویربرداری تشخیصی است که تصاویر با وضوح بالا از غدهی تیروئید ارائه میکند. اولتراسونوگرافی نقش برجستهای برای تغییرات مورفولوژی غدهی تیروئید در حیوانات کوچک و انسان ایفا مینماید. چون در خصوص اولتراسونوگرافی تیروئید سگ، در ایران گزارشی وجود نداشت، هدف از این تحقیق ارائهی یافتههای طبیعی اولتراسونوگرافی تیروئید این حیوان در ماههای تیر (گرم) مهر (بین سرد و گرم) و بهمن (سرد) بود. تحقیق حاضر روی 12 قلاده سگ بومی بالغ سالم (با میانگین وزنی 5/18 کیلوگرم) انجام گرفت. هورمونهای T<sub>3</sub> و T<sub>4</sub> قبل از انجام اولتراسونوگرافی در هر سگ به روش رادیوایمونواسی اندازهگیری شد. محل اسکن کردن غدهی تیروئید در دو طرف خط فرضی وسط از قسمت خلفی حنجره و در دو طرف نای بود. میانگین کل (هر دو لوب در سه ماه) طول، عرض، ارتفاع (میلیمتر) و حجم (میلیمتر مکعب) به ترتیب 2/24، 1/6، 2/4 و 35/334 بودند. اندازهی هر لوب اندکی در ماه سرد بزرگتر بود، با این وجود، تفاوت بین اندازهها و حجم بین ماهها معنیدار نبود. یافتههای این تحقیق نشان داد که میانگین طول، عرض، عمق و حجم لوبهای راست و چپ غدهی تیروئید در سگهای بومی منطقهی اهواز در محدودهی طبیعی قرار دارند. همچنین تغییرات دما، تأثیر معنیداری بر ابعاد غدهی تیروئید در بین ماههای سرد و گرم ندارند.https://www.ivj.ir/article_7471_327dd95fb6ae6d81c3d0ab485075484e.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Evaluation of electrocardiographic changes following nano magnesium oxide and magnesium oxide administration in dogبررسی تغییرات الکتروکاردیوگرافی متعاقب تجویز نانواکسید منیزیم و اکسید منیزیم در سگ72827473FAحسین نجف زاده ورزیبهمن مصلی نژادسیدرضا فاطمی طباطباییپردیس قنبری بیرگانیJournal Article20140122 One of the most important features of nano drugs is higher surface ratio than volume compared to conventional drugs that helps to increase its solubility in blood. In the present study, the effects of nano magnesium oxide and magnesium oxide were studied and compared on electrocardiographic indices in dog. For this purpose, one group of dogs (5 cases) was as control and groups 2 and 3 received nano magnesium oxide at 5 and 10mg/kg, respectively and group 4 received magnesium oxide at 10mg/kg. Cardiac function including heart rate, heart rhythm and P-QRS-T waves were evaluated by electrocardiogram standard leads before and after 1, 3 and 24 hours of drug administration. The amount of magnesium, potassium, sodium and calcium were measured in serum at above noted. Electrocardiogram parameters such as cardiac axis, duration and amplitude of P wave, QRS complex duration, Q-T and P-R interval were not significantly changed. Nevertheless, T wave amplitude was significantly decreased in group 2, after 3 hours of drug administration (p<0.01). R wave amplitude was significantly increased in group 3, after 3 hours (p<0.05). Heart rate was significantly decreased in all trial groups, after 3 hours (p<0.05). Serum magnesium level was significantly increased in all trial groups after 1 hour (p<0.001). There were not any significant differences in the amount of serum potassium, sodium and calcium. So, usage of magnesium nano-oxide and magnesium oxide can induce some effects on cardiovascular system including heart rate and some of the electrocardiographic indices. The incidence of some cardiac arrhythmias by magnesium oxide is greater than nano magnesium oxide. In conclusion, it can be stated that the exit of nano particles with the smaller molecular size from the blood is occurred more quickly, and therefore its serum concentration is lower than normal form. یکی از مهمترین خصوصیت نانوداروها، بالاتر بودن نسبت سطح به حجم آنها، در مقایسه با داروهای معمولی است که به افزایش حلالیت در خون کمک میکند. در مطالعهی حاضر اثرات نانواکسید منیزیم و اکسید منیزیم بر شاخصهای الکتروکاردیوگرام سگ بررسی و مقایسه گردید. بدین منظور یک گروه از سگها (5 قلاده) به عنوان شاهد و گروههای دوم و سوم، نانواکسید منیزیم را به میزان 5 و 10 میلیگرم/کیلوگرم و گروه چهارم اکسید منیزیم را به مقدار 10 میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن دریافت کردند. ارزیابی عملکرد قلب شامل تعداد ضربان قلب، ریتم قلب و ارزیابی امواج P-QRS-T با استفاده از اشتقاقهای استاندارد الکتروکاردیوگرام در زمانهای قبل، یک، سه و بیست و چهار ساعت بعد از تزریق داروها انجام شد. مقادیر منیزیم، پتاسیم، سدیم و کلسیم سرم در زمانهای فوق اندازهگیری شدند. شاخصهای الکتروکاردیوگرام از قبیل محور الکتریکی قلب، دامنه و ارتفاع موج P، دامنهی کمپلکس QRS و فواصل Q-T و P-R تغییرات معنیداری نداشتند، با این وجود، دامنهی موج T در گروه 2، سه ساعت بعد از تزریق دارو کاهش معنیداری داشت (01/0p<). ارتفاع موج R در گروه 3، سه ساعت بعد از تزریق دارو افزایش معنیداری داشت (05/0p<). میانگین تعداد ضربان قلب به وسیلهی هر سه گروه دریافت کنندهی دارو، در ساعت سوم بعد از تزریق دارو کاهش معنیداری داشت (05/0p<). مقدار منیزیم سرم، یک ساعت بعد از تزریق به وسیلهی همهی داروها، افزایش معنیداری یافت (001/0p<). در مقادیر پتاسیم، سدیم و کلسیم سرم، تفاوت معنیداری دیده نشد، بنابراین، مصرف نانواکسید منیزیم و اکسیدمنیزیم، میتوانند روی سیستم قلب و عروق از جمله ضربان قلب و برخی از شاخصهای الکتروکاردیوگرام اثراتی داشته باشند، ضمن این که، وقوع برخی آریتمیهای قلبی در مصرف اکسید منیزیم بیشتر از شکل نانواکسید منیزیم میباشد. بر این اساس، میتوان چنین بیان کرد که با کوچکتر شدن اندازهی مولکولی ذرات، خروج نانوذرات از خون سریعتر صورت میگیرد و در نتیجه غلظت سرمی آن کمتر از شکل معمولی خواهد شد. https://www.ivj.ir/article_7473_641ee7371929aba7cbc70c8b8f46748b.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Investigation on the effects of a new cardboard nucleus on survival, fertility and onset of oviposition of honey bee queensبررسی تاثیر یک کندوچه ی جفتگیری مقوایی ابداعی بر میزان زنده مانی و باروری و شروع تخمریزی ملکه های زنبورعسل83917474FAسید حسام الدین نقیبی رکنیکارشناس آموزشیمرتضی مموییعضو هیئت علمیصالح طباطباییعضو هیئت علمیخلیل عالمی سعیدعضو هیئت علمیJournal Article20131001 The aim of the present study was to compare the functionality of an invented cardboard nucleus with the other usable nuclei in beekeeping industry. In order to investigate the relation ship between the minimum number of nurse bees and its effect on the rate of fertility of mated honey bees queens in nuclei, the index value of survival rate during mating, the onset of oviposition and the number of reserved spermatozoa into the spermatica sac of queens were compared. For this purpose, during two respective years, in spring 2012 and 2013, based on complete random arrangement forms, the nest test, including cardboard nucleus, Hungarian pattern nucleus and Langstroth hive (each in two stages which these stages Contain ten times replication) were performed. The given data were analyzed with software SAS 9.1 static software. Following treatments no significant differences on the survival rate and successful mating of virgin honey bee queens was observed (P<0.05). It is recommended that the innovated nucleus should be used more in the tropical and temperate regions, because in such regions the colony of nurse bees which controls the temperature of the nucleus inside, can be economized. این پژوهش با هدف بررسی عملکرد کندوچهی مقوایی ابداعی در مقایسه با دیگر کندوچههای قابل استفاده در صنعت زنبورداری انجام پذیرفت. به منظور مقایسهی شاخص میزان زندهمانی در طی جفتگیری، زمان شروع تخمریزی و شمارش اسپرماتوزوئیدهای ذخیره شده در کیسهی ذخیرهی اسپرم ملکهها مطالعه حاضر صورت پذیرفت. به مدت دو سال متمادی، در بهار سالهای 1391 و 1392، آزمایش آشیانهای بر پایهی طرح کاملاً تصادفی در پنج تیمار شامل کندوچهی مقوایی با 1500 زنبور پرستار، کندوچهی طرح مجارستانی در دو سطح 1500 و 2500 و کندوی استاندارد لانگستروت در دو سطح 1500 و 5000 زنبور پرستار با ده تکرار در هر تیمار انجام پذیرفت و دادههای به دست آمده با نرمافزار آماری 9.1 SAS تجزیه شدند. نتایج نشان داد که تیمارها در میزان زندهمانی و موفقیت جفتگیری ملکههای باکره و همچنین در میزان باروری آنها تأثیری نداشته و اختلاف معنیداری مشاهده نگردید (05/0P>). مزیت واقعی کندوچهی مقوایی ابداعی به دلیل مدیریت بهتر، قابلیت تولید آن راحتتر و هزینهی آن کمتر میباشد. توصیه میگردد از این کندوچه بیشتر در مناطق گرم و معتدل استفاده شود، زیرا بخشی از جمعیت را که وظیفهی کنترل و بهینهسازی درجهی حرارت فضای درونی کندو را به عهده دارند، میتوان کاهش داد. https://www.ivj.ir/article_7474_d0fc3826d98853c0e70624c4d6b1bc05.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Trace and macro element evaluation in blood, diet and milk and their interrelationships in Holstein dairy cowsارزیابی مقادیر و ارتباط بین میکرو و ماکرومینرالها در خون، غذا و شیر گاوهای هلشتاین921027475FAناصر نوروزیآزادعلی قلی رامیندانشیار دانشگاهسیامک عصری رضائیدانشیار دانشگاهلیلا کلانتریJournal Article20130713 Micro and macro-mineral concentrations in serum, milk and diet were investigated in 70 dairy cows, calved up to 4 calving and pregnant less than 7 months to determine the mineral status, their interrelationships and the main indices used in prediction of necessary minerals. Five ml of Jugular blood, 10 ml of milk and 25 gr from each alfalfa and concentrate were prepared and analysed for trace and macro elements in clinical pathology and food analysis laboratories. Mean serum Mn and Fe were low while others in serum, milk and diet were in normal range. With the exception of serum Fe, milk Mn and Cu, mean serum, milk and dietary elements were significantly different among herds. Various relationships were observed among elements with the greatest in serum Mo, Mn, Fe, P, milk Mn, Ca, Na and Ca, P in diet. Correlations among serum elements were greater than in milk and diet. The relationships among serum trace elements were higher than macro-minerals, whereas correlations among macro-minerals were higher in milk than in serum and diet. There were correlations between DMg/SFe, DMg/SP, DMg/MCu, DFe/MCa, DCu/MCu, DK/MMn. Dietary Mg and milk Cu showed the greatest correlations with others in diet and milk. The regression equations were found between serum Mn and Mo with serum Fe, Cu, Ca and P while not be seen in milk and dietary elements. In conclusion, serum Mn, Fe and Cu in Urmia cows were partially low whereas others not. Serum Mn, Mo, Ca and P are more reliable elements due to their relationships with minerals in serum. Serum Mn and Mo showed the equations with the minerals in serum, and are used as indices in prediction of the elements necessary in cows. To increase milk production and avoid any mineral deficiencies, supplementation of Mn and Fe are recommended in cows’ nutrition. مقادیر میکرو و ماکرومینرالهای خون، شیر و غذا و ارتباط بین آنها در 70 رأس گاو هلشتاین شیروار تا 4 شکم زاییده و آبستنی زیر 7 ماه جهت تعیین نشانگرهای برتر مطالعه شد. مقدار 5 میلیلیتر خون وداجی، 10 میلیلیتر شیر و 25 گرم یونجه و کنسانتره به طور جداگانه تهیه شد و به آزمایشگاههای کلینیکال پاتولوژی و کنترل کیفی ارسال شدند. میزان منگنز و آهن خون گاوها پایین و مقادیر، مس، مولیبدن و ماکرومینرالها در خون، غذا و شیر طبیعی بودند. مقادیر میکرو و ماکرومینرالها در نمونههای سرم، شیر و غذا در بین گلههای گاو به جز منگنز شیر، آهن سرم و مس شیر متفاوت بودند. بین میکرو و ماکرومینرالهای سرم، شیر و غذا ارتباط معنیداری وجود داشت به طوری که مولیبدن، منگنز، آهن و فسفر سرم، منگنز، کلسیم، سدیم شیر و کلسیم و فسفر غذا بیشترین همبستگی را نشان دادند. ارتباط بین میکرو و ماکرومینرالهای خون بیشتر از شیر و غذا بود. روابط بین میکرومینرالها در خون بیشتر و شیر و غذا کمتر از ماکرومینرالها بودند. این همبستگیها شامل منیزیم غذا/آهن سرم، منیزیم غذا/فسفر سرم، منگنز غذا/مس شیر، آهن غذا/کلسیم شیر، مس غذا/مس شیر و پتاسیم غذا/منگنز شیر بودند. منیزیم غذا و مس شیر بیشترین ارتباط را با میکرو و ماکرومینرالها نشان دادند. مناسبترین رگراسیون بین منگنز و مولیبدن سرم با آهن، مس، کلسیم و فسفر سرم مشاهده شد. نتیجه این که، کمبود منگنز در سرم گاوها ثانویه است. منگنز، مولیبدن، کلسیم و فسفر خون در مقایسه با ماکرومینرالهای شیر و غذا با دارا بودن بیشترین ارتباط از نمادهای مطمئن در تعیین چهرهی معدنی گاوها هستند. منگنز و مولیبدن سرم با تشکیل معادلهی رگراسیون با ماکرومینرالهای خون قابل ردیابی و پیشبینی میباشند. در راستای افزایش تولید و پیشگیری از بروز کمبودهای معدنی در گاوهای مورد مطالعه، غنیسازی کنسانتره از منگنز و آهن ضروری است. https://www.ivj.ir/article_7475_3c4311a2b72d609035af9c6ff604f9fe.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687310420141201Case report of systemic Cryptobiosis in zebra tilapia, Tilapia buttikoferiگزارش درمانگاهی وقوع بیماری کریپتوبیوزیس سیستمیک در ماهی تیلاپیای گورخری، Tilapia buttikoferi1031077477FAرحیم پیغاندانشگاه شهید چمرانزهرا طولابی دزفولیدانشکده دامپزشکی دارنشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20131207 Cryptobiosis is an important parasitic disease in fish worldwide, especially in salmon and sea fishes. The disease causes by <em>Cryptobia spp.</em> In most cases, the parasite can pass through the intestine, and infect the internal organs, such as: liver, gall bladder and spleen, especially in Cichlid fishes. This rear report, presents the evidences about the occurrence of Cryptobiosis in an ornamental tilapia (<em>Zebra tilapia</em>). The fish that were referred to the teaching hospital, of Veterinary Medicine School at the Shahid Chamran University of Ahvaz with the signs of a rare systemic disease, i.e.: anorexia, lethargy, abnormal swimming and darkening of body color. The main autopsy findings were pale liver and anemic gills. Histological examination revealed parasite infestation in the gill epithelium. Also, the large number of these flagellate parasites was found in the intestinal lumen as well as on the epithelium. Based on clinical signs, macroscopic and particularly histomorphological findings, the disease was diagnosed as systemic cryptobiosis. کریپتوبیوزیس یکی از بیماریهای مهم انگلی ماهی خصوصاً در آزاد ماهیان و ماهیان دریایی است. این بیماری توسط گونههای مختلف انگل <em>کریپتوبیا</em> ایجاد میشود. این انگل میتواند از طریق دیوارهی روده به اندامهای داخلی از جمله کبد، کیسهی صفرا و طحال هجوم ببرد و اغلب ماهیان آکواریومی خانوادهی سیکلیده را مبتلا کند. در این مطالعهی موردی، تعدادی ماهی زینتی تیلاپیای گورخری مبتلا به فرم عفونت نادر سیستمیک که به بیمارستان دانشکدهی دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز ارجاع داده شده بودند، به روش متداول و روشهای تکمیلی بررسی گردیدند. ماهیان مذکور دارای علائمی همچون بیحالی، عدم تعادل، بیاشتهایی، تیره و کدر شدن رنگ بدن بودند. در کالبدگشایی مهمترین یافته، رنگپریدگی آبشش و کبد بود. در بررسی مقاطع نیز خود انگل در بافت پوششی و همچنین تعداد زیادی تکیاختهی تاژکدار در فضای لومن روده و نیز روی اپیتلیوم مشاهده گردید. بر اساس علائم بالینی، نشانههای ماکروسکوپیک و به ویژه یافتههای هیستومورفولوژیک انگل، بیماری ماهیان مورد مطالعهی کریپتوبیوزیس سیستمیک تشخیص داده شد.https://www.ivj.ir/article_7477_dff0b30d49754acc8e3ea1322dd937ef.pdf