2024-03-29T18:21:15Z
https://www.ivj.ir/?_action=export&rf=summon&issue=7666
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
تاثیر پختن دانه جو و ترتیب مصرف کنسانتره و علوفه بر شاخصهای مرتبط با مقاومت به انسولین در مادیانهای بالغ عربی
منا
امیری
علی
کیانی
سعید
محمدزاده
در این پژوهش تاثیر پختن دانه جو و ترتیب مصرف کنسانتره و علوفه بر مقاومت به انسولین در مادیانهای عربی با استفاده از مدل دینامیکیگلوکز-انسولین بررسی شد. تعداد شش رأس مادیان (سن 4 الی 10 سال، میانگین وزن بدن34 ± 409 کیلوگرم) طی چهار دوره دو هفتهای به صورت کراس-اور تغذیه شد. در دو نوع ترتیب خوراکدهی، بخش کنسانتره-ای جیره یا نیم ساعت بعد (علوفه-غلات) و یا نیم ساعت قبل از مصرف علوفه (غلات-علوفه) در اختیار اسبها قرار گرفت. دانه جو یا به صورت خرد شده (خرد شده) و یا به صورت پخته شده (پخته شده) در جیره اسبها استفاده شد. در روز چهاردهم هر دوره، نمونه خون از سیاهرگ وداج گردنی حدود چهار ساعت بعد از وعده خوراک صبحگاهی گرفته شد و غلظت های هورمون انسولین و گلوکزخون تعیین شد. پاسخ انسولین، حساسیت به انسولین، پاسخ سلولهای لوزالمعدهای بتا، گلوکز مصرفی بافت های غیر وابسته به انسولین و نسبت تصحیح شده انسولین به گلوکز با استفاده از مدل دینامیکی گلوکز-انسولین محاسبه شد. نتایج نشان داد که ترتیب خوراکدهی تاثیری بر پاسخ انسولین، پاسخ سلولهای بتای لوزالمعده، نسبت تصحیح شده انسولین به گلوکز نداشت (05/0<P). در مقابل پاسخ سلولهای بتای لوزالمعده (میلی واحد بین المللی برلیتر در دقیقه) در تیمار حاوی جو پخته شده (719) بیشتر از تیمار جو خرد شده (478) بود (05/0 > P). در تیمار حاوی جو خرد شده نسبت گلوکز به انسولین با میزان گلوکز مصرفی بافت های غیروابسته به انسولین همبستگی منفی و با شاخص حساسیت به انسولین همبستگی مثبت داشت در حالیکه این روابط در تیمار حاوی جو پخته شده مشاهده نشد. نتایج نشان داد که پختن دانه جو سبب افزایش نسبت گلوکز به انسولین در حالت پوستپراندیال میشود که ممکن است احتمال بروز عارضه مقاومت به انسولین در مادیانهای نژاد عربی را افزایش دهد.
مقاومت به انسولین
ترتیب خوراکدهی
پختن غلات
اسب
2018
04
21
5
13
https://www.ivj.ir/article_60879_32da51c271d6c70a5a4cf278846ccc4b.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
مقایسه بیحسی اپیدورال خلفی با لیدوکائین، لیدوکائین-وراپامیل و وراپامیل در گوساله گاومیش
هادی
ایمانی راستابی
نرگس
کاووسی
شهرزاد
شعبانی
هدف از مطالعه حاضر ارزیابی بیحسی اپیدورال با لیدوکائین، لیدوکائین-وراپامیل و وراپامیل در گوساله گاومیش است. تعداد 16 رأس گوساله گاومیش از هر دو جنس با سن 7-5 ماه و وزن 90-60 کیلوگرم به سه گروه تقسیم شده و یکی از سه درمان لیدوکائین (mg/kg 0/2، تعداد=6، LID)، لیدوکائین- وراپامیل (mg/kg 0/2- mg 2/5، تعداد=6، LID-VER) و وراپامیل (mg 2/5، تعداد=4، VER) را به صورت اپیدورال دریافت نمودند. زمان شروع و طول دوره فلجی دم و بی حسی پرینه و همچنین تغییرات ضربان قلب، تعداد تنفس و درجه حرارت مقعدی ثبت شد. زمان شروع فلجی دم در گروه LID به صورت معنی داری کمتر از گروه LID-VER و VER بود (0/05>p). زمان شروع بی حسی پرینه تفاوت معنی داری را بین گروه های مورد مطالعه نشان نداد (0/05≤p). همچنین طول دوره فلجی دم و بی حسی پرینه تفاوت معنی داری را بین سه گروه نشان ندادند (0/05≤p). بی حسی کامل ناحیه پرینه در 66% گوساله های گروه LID و LID-VER دیده شد، در صورتی که این عدد برای گروه VER، 25% بود. ضربان قلب در گروه های LID-VER و VER کاهش معنی داری را درچندین نقطه زمانی پس از تزریق دارو نسبت به زمان پایه نشان داد (0/05>p). تعداد تنفس و درجه حرارت مقعدی در سه گروه مورد مطالعه تفاوت معنی داری را با زمان پایه نداشتند (0/05≤p). بر پایه نتایج حاصل از این مطالعه، وراپامیل به تنهایی و در ترکیب با لیدوکائین مزیتی نسبت به لیدوکائین تنها، متعاقب تجویز در فضای اپیدورال در گوساله های گاومیش، نداشت. همچنین تجویز اپیدورال وراپامیل، ضربان قلب را در گوساله های گاومیش کاهش داد.
بی حسی اپیدورال خلفی
لیدوکائین
وراپامیل
گوساله گاومیش
2018
04
21
14
21
https://www.ivj.ir/article_60881_0f95ff08f3c9569d029816efa08a9cff.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
اثر تجویز خوراکی بتائین بر پاسخ ایمنی هومورال موش به بروسلا ابورتوس
محمد
خسروی
مسعود
قربانپور
سیدرضا
فاطمی طباطبائی
یاسمین
محمدعلی پور
در سالهای اخیر استفاده از بتائین در تغذیه انسان و حیوانات افزایش چشمگیری یافته است. تأثیر بتائین بر پاسخهای ایمنی هومورال تا حدودی ناشناخته میباشد؛ در این مطالعه اثر تجویز خوراکی بتائین بر ایجاد پاسخ ایمنی هومورال نسبت به آنتیژن بروسلا ابورتوس در موش بررسی شد. تعداد 12 سر موش بالغ به دو گروه تقسیمبندی شدند. تجویز بتائین در گروه آزمایش با دوز mg/kg/day 500 و به مدت 31 روز صورت گرفت. به همه موشها آنتیژن بروسلا ابورتوس بهصورت داخل صفاقی در روزهای 7 و 21 تزریق و در روزهای 0، 21 و 31 خونگیری انجام شد. پاسخ ایمنی با آزمونهای میکروآگلوتیناسیون، 2ME و الیزا بررسی شد. کاهش غیر معنیدار در پاسخ اولیه و ثانویه ایمنی هومورال در گروه آزمون مشاهده شد. در گروه شاهد نسبت IgG: IgM در پاسخ اولیه و ثانویه به ترتیب 1: 1 و 1: 7/1 بود. در گروه آزمون این نسبتها به ترتیب 7: 1 و 2/3: 1 ثبت شد. همچنین در آزمون الیزا تغییر تیتر معنیدار مشاهده نشد. بر اساس این نتایج، بیشترین تأثیر بتائین در پاسخ ایمنی هومورال بر روی تعویض کلاس آنتیبادی است.
بتائین
پاسخ ایمنی همورال
بروسلا ابورتوس
موش
2018
04
21
22
28
https://www.ivj.ir/article_60883_04818d1cbe2d49d708cd5e27b230ec16.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
اثر زمانهای مختلف تعادل بر انجمادپذیری اسپرم بز با استفاده ار رقیق کننده مکمل شده با لسیتین سویا
مهدی
ژندی
ملک
شاکری
رضا
نوعی رازلیقی
آرمین
توحیدی
مجتبی
امام وردی
افشین
سیفی جمادی
رضا
معصومی
هدف از اجرای آزمایش حاضر، مطالعه زمانهای تعادل مختلف (2، 4 و 6 ساعت) قبل از انجماد بر فراسنجههای کیفی اسپرم بز پس از فرآیند انجماد- یخگشایی بود. در این آزمایش، از چهار راس بز نر نژاد مهابادی اسپرمگیری شد. پس از ارزیابیهای اولیه، نمونهها با هم مخلوط و به سه قسمت مساوی تقسیم شده و در رقیقکنندهی حاوی لسیتین سویا رقیق و بعد از گذراندن زمان-های مختلف تعادل، منجمد شدند. پس از یخگشایی، ویژگیهای حرکتی اسپرم، یکپارچگی و فعالیت غشای پلاسمایی، ناهنجاری-های اسپرم و میزان پراکسیداسیون لیپیدی ارزیابی شدند. بر اساس نتایج به دست آمده زمان تعادل شش ساعت بالاترین جنبایی پیشرونده را (%39/1 ± 6/25) در مقایسه با زمان تعادل دو و چهار ساعت داشت (P ≤ 0.05). سایر فراسنجههای کیفی اسپرم تحت تاثیر زمانهای تعادل مختلف قرار نگرفت. در نتیجه، زمان تعادل قبل از انجماد اسپرم بز به مدت شش ساعت میتواند جنبایی پیشرونده را بهبود بخشد هرچند توصیه میشود سایر ارزیابیهای تخصصی و باروری نیز مورد سنجش قرار گیرند.
اسپرم بز
زمان تعادل
انجماد پذیری
لسیتین سویا
2018
04
21
29
37
https://www.ivj.ir/article_60885_9ae1b8e03f944925c91bd057e11e9555.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
ارزیابی اثرات دوکساپرام بر پارامترهای قلبی- تنفسی و کیفیت بازگشت از بیهوشی القا و نگهداری شده با پروپوفول در سگ
سروش
سابیزا
هادی
نداف
علی
بنی آدم
بهمن
مصلی نژاد
بسیاری از عوارض جراحی و مرگ در طول مدت زمان بازگشت از بیهوشی است. تسریع کارآمد در روند بازگشت از بیهوشی به دلیل بازگشت سریع به شرایط فیزیولوژیک منجر به مشکلات کمتر میشود. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات دوکساپرام بر پارامترهای قلبی تنفسی و کیفیت بازگشت از بیهوشی با پروپوفول در سگ بود. دوازده قلاده سگ نر به دو گروه کنترل و درمان تقسیم شدند. در ابتدا آرامبخشی همه سگها با استفاده از داروی آسپرومازین انجام شد. سی دقیقه بعد، بیهوشی با استفاده از تیتراسیون پروپوفول القا شد و به مدت 30 دقیقه با استفاده از پروپوفول نگه داشته شد. بلافاصله پس از قطع داروی پروپوفول، mg/kg 2 دوکساپرام در گروه درمان و سالین با حجم مساوی دوکساپرام در گروه کنترل از طریق داخل وریدی تجویز شد. ضربان قلب، تعداد تنفس، درجه حرارت مقعدی، میزان کربن دی اکسید انتهای بازدم، درصد اشباع اکسیژن، فشار خون غیر مستقیم در 30 دقیقه پس از تزریق آرام بخش، 5، 10، 20، 30، 40، و 50 دقیقه پس از القای بیهوشی و بعد از بازگشت کامل از بیهوشی اندازه گیری شد. همچنین، زمان برداشت لوله نایی، زمان اولین بلند کردن سر، زمان خوابیدن روی جناغ، طول بازگشت از بیهوشی امتیازبندی شد. دوکساپرام، بازگشت از بیهوشی را بهبود بخشید و حدود 30 دقیقه بازگشت از بیهوشی را تسریع نمود (05/0p<). دیگر پارامترهای کیفیت بیهوشی به طور قابل توجهی در گروه درمان بهتر بود (05/0p<). ضربان قلب و فشار خون به طور قابل توجهی پس از تزریق دوکساپرام در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت (05/0p<)، درحالیکه میزان کربن دی اکسید انتهای بازدم کاهش یافت. نتایج این مطالعه نشان داد که دوکساپرام روند بازگشت از بیهوشی با پروپوفول را با کیفیتی مطلوب در سگ تسریع میبخشد.
دوکساپرام
پروپوفول
بازگشت از بیهوشی
سگ
2018
04
21
38
47
https://www.ivj.ir/article_60888_2b0db296c265fae9524e7e1a7c2c966c.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
بررسی کارایی آب الکترولیزشده در ضدعفونی تخممرغ نطفهدار در جوجهکشی
محمود
سرمدی
مجید
غلامی آهنگران
عزت اله
فتحی هفشجانی
به منظور بررسی کارایی آب الکترولیزشده در ضدعفونی تخممرغهای نطفهدار در جوجهکشی، 120 عدد تخممرغ نطفهدار تهیه شد. تخممرغها در گروههای مختلف پس از چالش با سویه استاندارد اشریشیا کلی به 5 گروه تقسیم شدند. گروه اول، دوم و سوم بهترتیب با آب الکترولیزشده اسیدی، قلیایی و خنثی ضدعفونی شدند و تخممرغهای گروه چهارم با گاز فرمالدئید ضدعفونی شدند. گروه پنجم به عنوان کنترل با آب مقطر استریل اسپری شد. از هر گروه 6 عدد تخممرغ پس از چالش و بعد از ضدعفونی برای شمارش اشریشیا کلی سطح پوسته استفاده شد. تمامی تخممرغها در دستگاه جوجهکشی در شرایط استاندارد نگهداری شدند و پس از 21 روز، میزان جوجهدرآوری و وزن جوجهها مشخص شد. جنینهای تفریخ شده به منظور شناسایی آلودگی با اشریشیا کلی مورد کشت قرار گرفتند. نتایج نشان داد، ضدعفونی تخممرغ نطفهدار با آب الکترولیزشده اسیدی با گاز فرمالدئید برابری میکند حال آنکه آب الکترولیزشده قلیایی و خنثی نیز در مقایسه با گروه کنترل میتواند باعث کاهش بار میکروبی سطح پوسته تخممرغ گردد. به طور کلی، استفاده از آب الکترولیز شده اسیدی میتواند در ضدعفونی تخممرغهای نطفهدار در جوجهکشی کاربرد داشته باشد.
آب الکترولیزشده
تخممرغ نطفهدار
اشریشیاکلی
2018
04
21
48
54
https://www.ivj.ir/article_60900_ce06c594a3bd5700300027d1c90be21d.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
شناسایی عفونت ناشی از مایکوباکتریوم اویوم تحت گونه پاراتوبرکلوزیس در گاوداری های صنعتی شهرستان همدان
پژمان
محمودی کوهی
علی
صادقی نسب
عبدالمجید
محمدزاده
آرام
شریفی
علی اصغر
بهاری
نادر
مصوری
چکیده بیماری یون نوعی عفونت مزمن روده ای است که بوسیله مایکوباکتریوم اویوم تحت گونه پاراتوبرکلوزیس (Map) ایجاد می شود و خسارات اقتصادی هنگفتی را به دامداری ها وارد می کند. هدف از مطالعه حاضر شناسایی عفونت ناشی از این باکتری در گاوداری های صنعتی شهرستان همدان بود. بدین منظور تعداد 150 نمونه مدفوع از گاوهای به ظاهر سالم و مشکوک به بیماری، طی سال های 1394 و 1395 جمع آوری و با استفاده از آزمون های میکروسکوپی مستقیم و Nested-PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بررسی نمونه ها به روش رنگ آمیزی زیل- نلسن نشان داد که تعداد 8 عدد (33/5%) از آن ها، به باکتری عامل بیماری، آلوده بودند و تمامی این نمونه های مثبت، متعلق به گاوهای به ظاهر سالم بود. در حالی که با استفاده از آزمون Nested-PCR، به ترتیب تعداد 39 و 9 عدد از دام های به ظاهر سالم و مشکوک به بیماری، مثبت تشخیص داده شدند، هرچند اختلاف آماری معنی داری بین تعداد موارد مثبت در این دو گروه مشاهده نشد (0/05<P). بنابراین مجموعا تعداد 48 عدد (32%) از کل نمونه ها، به مایکوباکتریوم اویوم تحت گونه پاراتوبرکلوزیس آلوده بودند که میزان آلودگی نسبتا زیادی را نشان می-دهد. بدین ترتیب توصیه می شود به منظور کنترل آلودگی و جلوگیری از اشاعه آن به سایر دام ها و گله ها و خسارت های ناشی از بیماری، دام های آلوده حذف شوند و اقدامات مدیریتی و بهداشتی مناسبی اتخاذ گردد. بر اساس اطلاعات نویسندگان، مطالعه حاضر اولین گزارشی است که پاراتوبرکلوز را در گاوداری های صنعتی شهرستان همدان تایید می کند.
پاراتوبرکلوز
مایکوباکتریوم اویوم تحت گونه پاراتوبرکلوزیس
Nested-PCR
گاو
همدان
2018
04
21
55
61
https://www.ivj.ir/article_60914_aa64ec012c246ed26052f6529a2ddd68.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
مطالعه مقادیر برخی فلزات سنگین در عسل های تولیدی استان چهار محال و بختیاری
حمداله
مشتاقی بروجنی
الهام
خلیلی صدرآباد
مجتبی
بنیادیان
آلاله
وکیل زاده
عسل شهد گلها و گیاهان است که توسط زنبور عسل تولید می شود. عسل به عنوان شاخصی برای تشخیص میزان آلودگی های محیطی استفاده می شود. با توجه به گسترش و صنعتی شدن شهرها، میزان سه عنصر فلزی در عسل های پنج منطقه چهارمحال و بختیاری مورد بررسی قرار گرفت. مقدار سه فلز جیوه، سرب و کادمیوم با استفاده از دستگاه پتانسیومتری برای 75 نمونه عسل آنالیز گردید. نتایج بیان کننده عدم وجود عنصر جیوه در تمامی نمونه های مورد مطالعه بود. میزان کادمیوم در عسل های لردگان (58/6 میکروگرم در کیلوگرم) به طور معنی داری (05/0 P<) بالاتر از سایر مناطق گزارش شد. عسل های مناطق اردل و ارجنک به ترتیب با میزان 23 و 11/22 میکروگرم در کیلوگرم حاوی مقادیر بالاتری سرب بودند. کمترین میزان کادمیوم و سرب بترتیب در عسل های مناطق اردل (08/0 میکروگرم در کیلوگرم) و لردگان (90/8 میکروگرم در کیلوگرم) گزارش شد. با توجه به کمتر بودن متوسط مقادیر عناصر سرب، کادمیوم و جیوه در نمونه عسلهای تولید شده در استان چهارمحال و بختیاری نسبت به حد استاندارد جهانی، میتوان بیان نمود که مصرف عسلهای تولیدی این استان، از نظر وجود فلزات سنگین، برای سلامت و بهداشت عمومی خطری در پی ندارد. اما با صنعتی شدن این منطقه در آیندهای نه چندان دور، توجه بیشتری در کنترل آلودگی با فلزات سنگین نیاز می باشد.
عسل
سرب
جیوه
کادمیوم
دستگاه پتانسیومتری
2018
04
21
62
69
https://www.ivj.ir/article_60922_60b51c43d9659f9e0a05749272d1eca3.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
بررسی اثر متقابل درمان با سولفات مس و یا فرمالین و مسمومیت نیتریت و آمونیاک بر برخی شاخصهای بیوشیمیایی سرم خون ماهی کپور معمولی
طراوت
ملایم رفتار
رحیم
پیغان
محمد
راضی جلالی
علی
شهریاری
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر متقابل درمان با سولفات مس و فرمالین با مسمومیت نیتریت و آمونیاک بر برخی شاخص های بیوشیمیای سرم خون ماهی کپور معمولی طراحی گردید. در این مطالعه، تعداد 400 قطعه ماهی کپور معمولی برای تعیین غلظت کشنده نیتریت و آمونیاک و 360 قطعه ماهی برای بررسی اثرات متقابل دارو و مسمومیت استفاده شدند. جهت بررسی اثرات متقابل، ماهی ها به طور تصادفی در 12گروه (هر گروه حاوی 30 قطعه ماهی) و 3 تکرار تقسیم شدند. طول مدت آزمایش 96 ساعت بود. در پایان آزمایش پروتئین تام، گلوکز، کلسترول، AST، ALT، ALP و LDH سرم خون ماهیان اندازه گیری گردید. طبق نتایج بدست آمده، میزان LC50 در 96 ساعت برای آمونیاک و نیتریت به ترتیب 45/102 و 46/512 میلی گرم در لیتر بدست آمد. در بررسی تیمارها، اختلاف معنی داری در میزان گلوکز، کلسترول، AST، ALT و HDL بین گروهها مشاهده شد (0.05>p). اما در میزان پروتئین تام و ALPاختلاف معنی داری مشاهده نشد (p>0.05). تمام ماهیان تیمار آمونیاک + نیتریت + سولفات مس در 96 ساعت، در چند ساعت اول از شروع آزمایش دچار تلفات شدند. میزان کلسترول در تیمار آمونیاک و تیمار آمونیاک + نیتریت کاهش معنی داری نسبت به سایر تیمارها نشان داد (p<0.05). در سنجش آنزیم های سرمی، بیشترین تغییرات در تیمار آمونیاک + نیتریت + سولفات مس مشاهده گردید. به طور کلی نتایج نشان می دهد که وجود نیتریت و آمونیاک در آب همزمان با درمان با فرمالین و سولفات مس، می تواند باعث تلفات یا افزایش معنی دار برخی آنزیم ها مثل AST، ALT و LDH شود.
آمونیاک
نیتریت
شاخصهای بیوشیمیایی
کپور معمولی (Cyprinus carpio)
2018
04
21
70
80
https://www.ivj.ir/article_60928_44be3686a91fecc6351571ba22e9b82f.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
بررسی مولکولی و پاتوتیپینگ ویروس های نیوکاسل جداشده از پرندگان مهاجر استان بوشهر
محمد جواد
مهربانپور
حمیدرضا
فرزین
زهرا
بهمنی
پرندگان مهاجر و آبزی مخازن پارامیکسوویروس ها می باشند و عامل ایجاد کننده بیماری در مرغداری های صنعتی نیز محسوب میگردند، لذا بررسی مولکولی و پاتوتایپینگ ویروس های جدا شده از پرندگان مهاجر به منظور پیشگیری از انتقال این ویروس ضروری میباشد. نمونه های پژوهش حاضر از پرندگان مهاجر تالاب های استان بوشهر در جنوب کشور ایران جمع آوری شده است. تشخیص نمونه های جمع آوری شده و جداسازی ویروس در مؤسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی شیراز انجام شد. جهت بررسی مولکولی و شاخص های بیماری زایی 5 جدایه ویروس نیوکاسل، آزمایش های میانگین مدت زمان مرگ جنین جوجه (MDT)، شاخص بیماری زایی داخل مغزی (ICPI) و واکنش زنجیرهای پلی مراز معکوس (RT_PCR)انجام گردید. قطعه ی bp362 منطقه شکست پروتیین F با PCR تکثیر داده شد. تعیین توالی محصول PCR، جهت شناسایی اسیدهای آمینه و نوکلیوتیدها انجام شد. آنالیز فیلوژنی ناحیه شکست پروتئین F توسط برنامه های,Blast Bioeditو MegAlign-5 انجام گردید. بر اساس آزمایش های MDT، ICPI ،5 نمونه بررسی شده از سویه لنتوژن با حدت بیماری ضعیف تشخیص داده شد و همچنین در روش RT-PCR تمامی نمونه ها مورد مطالعه در منطقه اختصاصی bp 362 مثبت بودند. ردیف اسید های آمینه در منطقه شکست پروتیین F بصورت 112 GRQGRL117 می باشدکه همه لنتوژن می باشند. مقایسه انجام شده با تعدادی از ویروسها بانک ژنی، نشان داد بیشترین شباهت با ویروسهای لاسوتا و B1 می باشد. این تحقیق نشان داد که پرندگان مهاجر مخصوصا پرندگان آبزی در منطقه بوشهر می توانند یکی از ناقلین این ویروس باشند، بنابراین بیماری نیوکاسل همیشه یک خطر برای پرندگان بومی منطقه در مسیر پرندگان مهاجر می باشد.
ویروس نیوکاسل
پرندگان مهاجر
واکنش زنجیرهای پلی مراز معکوس
2018
04
21
81
88
https://www.ivj.ir/article_60932_69c2bd849e2f42bbf0cb0c6c1d5b47a2.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
طراحی و ساخت یک سازه ژنی نوترکیب بیان کننده پروتئین p24 ویروس لکوز گاوی در اشرشیاکلی
زهره
نجفی
مسعودرضا
صیفی آبادشاپوری
رضا
پسندیده
لکوز انزئوتیک گاوی(EBL) یک بیماری رتروویروسی است که بوسیله ویروس لکوز گاوی (BLV) ایجاد و عموماً در دامداریهای صنعتی مشاهده میشود. این بیماری موجب کاهش توان تولید و بروز خسارتهای اقتصادی قابل توجه در گله میشود. کنترل عفونتهای ناشی از BLV با انجام آزمایشهای سرولوژی، شناسایی و جداسازی یا حذف حیوانات سرم مثبت انجام میگردد. در این مطالعه، ژن پروتئین p24 از BLV پس از تکثیر توسط PCR، به پلاسمید بیانی پروکاریوتی pMalc2x منتقل و در سویه DH5α از اشرشیاکلی بیان شد. بیان پروتئین نوترکیب با استفاده از روش SDS-PAGE و متعاقب آن وسترن بلات (ایمونوبلات) بررسی شد. وزن مولکولی پروتئین بیان شده (63 کیلودالتون) با وزن مولکولی مورد انتظار از پروتئین فیوژن، مطابقت داشت. آنالیز وسترن بلات نشان داد که پروتئین p24 بیان شده به طور اختصاصی با یک سرم مثبت تجاری حاوی آنتیبادی ضد BLV واکنش داد. بنابراین در این مطالعه پروتئین p24 از ویروس لکوز گاوی با موفقیت توسط سازه نوترکیب p24-pMalc2x در اشرشیاکلی بیان شد.
ویروس لکوز گاوی (BLV)
پروتئین نوترکیب p24
اشرشیاکلی
2018
04
21
89
96
https://www.ivj.ir/article_60942_7e6f54fe9aa75f866e8d5b53151814af.pdf
نشریه دامپزشکی ایران
Iran Vet J
1735-6873
1735-6873
1397
14
1
تاثیر جنستئین بر کیفیت گامت های تولیدی، استروئیدزایی و فاکتورهای بیوشیمیایی سرم ماهی قرمز (Carassius auratus)
الهام
نظافتیان
وحید
زادمجید
هدف از این بررسی تعیین تاثیر فیتواستروژن جنستئین و هورمون 17بتا-استرادیول (E2) بر فیزیولوژی تولید مثل مولدین ماده ماهی قرمز (Carassius auratus) در طول مرحله پیش از تخمریزی بوده است. مولدین ماده ماهی قرمز در 5 تیمار با غلظتهای 10 میکروگرم بر گرم وزن بدن هورمون 17بتا-استرادیول (E2)، 5 میکروگرم بر گرم وزن بدن جنستئین (G5) و 50 میکروگرم بر گرم وزن بدن جنستئین (G50)، 10 میکروگرم بر گرم وزن بدن روغن ذرت + دی متیل سولفوکساید (DMSO) (شاهد)، یک روز در میان به مدت 10 روز قبل از تخمریزی تزریق عضلانی شدند. اختلال در توان تولید مثلی ماهیان از طریق اندازهگیری کیفیت گامتهای تولیدی، شاخصهای بیوشیمیایی و هورمون های استروئیدی سرم خون تعیین گردید. نتایج نشان داد که جنستئین باعث کاهش شاخص گنادوسوماتیک میگردد، اما در میزان همآوری و قطر تخمک تاثیرگذار نبود. تزریق جنستئین (G5 و G50) و E2 منجر به کاهش معنیدار غلظت تستوسترون سرم خون ماهیان گردید، در حالی که غلظت هورمون 17بتا-استرادیول سرم خون در تیمارهای E2 و G50 افزایش معنیداری را در مقایسه با تیمار G5 و گروه کنترل نشان داد. سطح شاخصهای بیوشیمیایی سرم خون (فسفر، کلسترول و تریگلیسرید) در تیمارهای G50 و E2 به طور معنیداری افزایش یافت. مطالعه حاضر بر این نکته تاکید دارد که وجود غلظتهای بالای جنستئین در جیره-های غذایی ممکن است باعث اختلال در سیستم درونریز ماهیان و نهایتاً تخریب عملکرد تولید مثلی آنان شود.
جنستئین
هورمون های استروئیدی
شاخص های بیوشیمیایی
کیفیت گامت
ماهی قرمز
2018
04
21
97
106
https://www.ivj.ir/article_60950_86ddd63c380700a1cb0fdad749f846d2.pdf