per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
5
14
10.22055/ivj.2019.161346.2101
108205
Research Paper
بررسی تاثیر پروبیوتیک باسیلوس کوآگولانس بر میزان تولید شیر و شاخص های مهم اقتصادی و بهداشتی شیر خام در گاو هولشتاین
Effect of Bacillus coagulans probiotic on milk production and important economic and health indicators of raw milk of Holstein cows
بهاره ایزدی
bahar4433@yahoo.com
1
مهدی محبی فانی
mohebbi@shirazu.ac.ir
2
سعید حسین زاده
hosseinzadeh@shirazu.ac.ir
3
سید شهرام شکرفروش
shekar@shirazu.ac.ir
4
آریا رسولی
a.rasooli@shirazu.ac.ir
5
سعید نظیفی
nazifi@shirazu.ac.ir
6
دانش آموخته دکتری بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
استاد گروه مدیریت بهداشت دام، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
استاد گروه بهداشت مواد غذایی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
استاد گروه بهداشت مواد غذایی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز،شیراز،ایران
دانشیار گروه مدیریت بهداشت دام دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز،شیراز، ایران
استاد گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
باکتری باسیلوس کوآگولانس به عنوان یک پروبیوتیک اسپوردار مقاوم به شرایط محیطی و دستگاه گوارش معرفی شده است. توانایی تشکیل اسپور این پروبیوتیک را در برابر استرسهای تکنولوژیکی در فرآیند تولید و نگهداری مقاوم میسازد. هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثر باکتری باسیلوس کواگولانس (باسیلاک®) به صورت افزودنی جیرهی غذایی گاو بر روی سطح تولید، مادهی خشک، درصد چربی، پروتئین خام، کازئین، پروتئین سرم و نیز بار میکروبی و تعداد سلولهای سوماتیک شیر به عنوان شاخصهای اقتصادی و بهداشتی شیر بوده است. این مطالعه بر روی 33 رأس گاو شیری نژاد هلشتاین در دو گروه شاهد (16 رأس) و آزمایش (17 رأس) صورت گرفت. پروبیوتیک، روزانه به مدت 63 روز به میزان 2 گرم به ازاء هر گاو به غذا اضافه شد و هر 21 روز، در سه نوبت از شیرگاوها نمونهگیری به عمل آمد. افزودن پروبیوتیک باسیلوس کواگولانس بر میزان تولید، مادهی خشک، چربی، لاکتوز، پروتئین سرم شیر، تعداد سلولهای سوماتیک و بار میکروبی شیر تأثیری نداشت، اما سطح پروتئین و کازئین شیر در گروه آزمایش با مصرف این پروبیوتیک روندی افزایشی نشان داد. در روزهای 42 و 63 مطالعه سطح پروتئین در گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد بیشتر بود. سطح کازئین نیز در گروه آزمایش در روزهای 42 و 63 بیشتر بود. استفاده از پروبیوتیک باسیلوس کوآگوانس میتواند به عنوان یک عامل افزایش دهندهی فاکتورهای کیفی شیر و بهبود کیفیت فرآوردههای لبنی سودمند باشد.
Bacillus coagulans is a spore-based probiotic, resistant to environmental and gastrointestinal conditions. The ability to form spores makes this probiotic resistant to technological stresses. The purpose of this study was to investigate the effects of Bacillus coagulants (Bacilact®) as a food additive on the production level, dry matter, fat percentage, crude protein, casein, serum protein, and microbial load, and the number of the somatic cell as important economic and health indicators of raw milk of cattle. This study was performed on 33 Holstein breeders divided into two groups; control (16 heads) and experimental (17 heads). Probiotics were added daily for 63 days at a rate of 2 grams per each cow. Sampling was completed every 21 days from starting the study. The addition of probiotic Bacillus coagulans did not affect the levels of milk production, dry matter, fat, lactose, milk serum, somatic cell count, and microbial load, but the level of protein and casein in the experimental group were increased. At days 42 and 63, protein levels were higher in the experimental group. The level of casein was higher in the experimental group on the days 42 and 63. Using probiotic Bacillus coagulans can be considered as an improving factor to increase the quality of milk and the quality of dairy products.
https://www.ivj.ir/article_108205_30346dc8ce0e615e70753d986593d60e.pdf
شیر
پروبیوتیک
باسیلوس کواگوانس
پروتئین و کازئین
گاو
Milk
Probiotic
Bacillus Coagulans
Casein
Cow
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
15
24
10.22055/ivj.2019.148842.2071
108206
Research Paper
بررسی بافت شناسی برخی اجزای دستگاه گوارش، کبد و هماتولوژی جوجههای گوشتی تحت تیمار با اسانس آویشن خالص و محافظت شده
Evaluation of histomorphometry of gasterointestinal tract, liver and hematology of broiler chickens treated with dietary pure and encapsulated thyme essence
محمد رضا بهرامی
rbz907272@gmail.com
1
ایمان حاج خدادادی
iman.hajkhodadadi@gmail.com
2
حسینعلی قاسمی
haghasemi89@gmail.com
3
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه اراک، اراک، ایران
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه اراک، اراک، ایران
دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه اراک، اراک، ایران
امروزه به دلایل مختلف استفاده از اسانس گیاهان دارویی به عنوان جایگزین آنتیبیوتیکها در جیره گسترش یافته است که افزایش کارایی استفاده از اسانسها میتواند استفاده را توسعه بیشتر بدهد. این آزمایش به منظور بررسی اسانس آویشن خالص و محافظت شده با مواد بیولوژیک بر برخی مؤلفههای بافتشناختی دستگاه گوارش و هماتولوژی در جوجههای گوشتی صورت گرفت. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با تعداد 192 جوجهی گوشتی سویهی راس 308 در 4 تیمار، 4 تکرار و 12 جوجهی گوشتی در هر تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیرهی پایه بدون افزودنی (کنترل)، 2) جیرهی پایه دارای 2/0 گرم در کیلوگرم اسانس آویشن، 3) جیرهی پایه دارای 2/0 گرم در کیلوگرم اسانس آویشن محافظت شده با مواد بیولوژیک، 4) جیرهی پایه دارای 1/0 گرم در کیلوگرم اسانس آویشن محافظت شده با مواد بیولوژیک بودند. مؤلفهی طول ویلی در دئودنوم رودهی جوجههای گوشتی بدین صورت بود که تمامی تیمارها نسبت به تیمار شاهد دارای تفاوت معنیدار بودند. همچنین نسبت طول ویلی به عمق کریپت دئودنوم بین تیمارهای حاوی افزودنی نسبت به تیمار شاهد دارای تفاوت معنیدار بودند. نسبت طول ویلی به عمق کریپت ژژنوم رودهی جوجههای گوشتی در تیمار حاوی 1/0 گرم در کیلوگرم اسانس آویشن محافظت شده دارای تأثیری برابر با تیمار 2/0 گرم در کیلوگرم خالص آویشن بود و با تیمار شاهد دارای تفاوت معنیدار بودند. درصد لنفوسیت، هتروفیل، مونوسیت، ائوزینوفیل و بازوفیل بین تیمارهای آزمایشی دارای اختلاف معنیداری نشد. نسبت هتروفیل به لنفوسیت نیز با عدم معنیداری همراه بود. در مجموع میتوان بیان داشت که بهبود در وضعیت صفات هیستومورفولوژیک تحت تأثیر تیمار آزمایشی 1/0 گرم در کیلوگرم نسبت به تیمار شاهد مشاهده شد و محافظت کردن اسانس آویشن میتواند منجر به بهبود صفات بافت شناسی شده و بازدهی استفاده از اسانسهای گیاهی را در جیره بهبود دهد.
Nowadays, replacing antibiotics with herbal essence in the broiler diet has been raised but different essence processing methods can improve essence efficiency. This study performed to investigate dietary pure and encapsulated thyme essence on histometry of some part of the intestinal tract, liver, and hematology of broilers. A total of 192, day-old male broilers (Ross 308) were randomly assigned to four treatments. This experiment was conducted in a completely randomized design with 4 treatments, 4 replicates, and 12 broiler chicks per each replicate. The experimental treatments consist 1) basal diet as control group 2) basal diet + 0.2 g/kg thyme essence 3) basal diet + 0.2 g/kg encapsulated thyme essence 4) basal diet + 0.1 g/kg encapsulated thyme essence. Duodenum height of villi, and Villus height to crypt depth ratio in all supplemented groups, were differed from the control group significantly (P<0.05). Villus height to crypt depth ratio in jejunum significantly differed in 0.1 g/kg encapsulated thyme essence group in comparison to the control group. There is no significant difference in hematology and white blood cell count traits in all experimental treatments. Based on results, it can be concluded that 0.1 g/kg encapsulated thyme essence group had better histometric parameters are compared with the control group and it can be concluded that encapsulation of thyme essence can improve histometry traits and may increase essence efficiency.
https://www.ivj.ir/article_108206_2a6e00cd4aedb7e93c42f86c95e51342.pdf
آویشن
جوجهی گوشتی
هیستومتری
کبد
روده باریک
هماتولوژی
Thyme essence
broiler
Histometery
Liver
Small Intestine
Hematology
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
25
33
10.22055/ivj.2019.133139.2043
108207
Research Paper
تأثیر پودر دانه گشنیز و آلفا- توکوفریل استات بر پاسخ ایمنی همورال، وضعیت آنتیاکسیدانی و برخی فراسنجههای خونی جوجههای گوشتی
Effect of coriander seed powder and α-tocopheryl acetate on Humoral Immune Response, antioxidant status and some blood parameters in broiler chickens
احمد علی ثابتان شیرازی
sedarat2003@yahoo.com
1
احمد حسن آبادی
hassanabadi@gmail.com
2
محمد جواد آگاه
mjagah@yahoo.com
3
حسن نصیری مقدم
nasirimoghadam@yahoo.com
4
استادیار گروه کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فسا
استاد بخش علوم دامی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد – ایران
استادیار بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، شیراز، ایران
استاد گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
این پژوهش به منظور بررسی اثرات پودر دانهی گشنیز و آلفا-توکوفریل استات بر پاسخ سیستم ایمنی، شاخصهای آنتیاکسیدانی و برخی فراسنجههای خونی جوجههای گوشتی انجام شد. تعداد 240 قطعه جوجهی گوشتی یک روزه سویهی کاب 500 در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تیمار، سه تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار توزیع و تا سن 42 روزگی نگهداری شدند. تیمارها شامل، تغذیه شده با جیرهی پایه بدون افزودنی (کنترل منفی)، جیرهی پایه حاوی 250 میلیگرم در کیلوگرم آلفا-توکوفریل استات (کنترل مثبت) و جیرههای پایه حاوی 3/0 و 6/0 درصد پودر دانهی گشنیز بودند. در سنین 35 و 42 روزگی، دو پرنده از هر تیمار انتخاب شدند و از نظر پاسخ سیستم ایمنی همورال مورد ارزیابی قرار گرفتند. میزان مالوندیآلدئید (MDA)، آنزیمهای آنتیاکسیدانی پلاسما، تریگلیسیرید، کلسترول، HDL، LDL و VLDL در 42 روزگی اندازهگیری شدند. عیار آنتیبادی تام و ایمنوگلوبولین M در پاسخ اولیه به تزریق SRBC در تیمارهایی که دانهی گشنیز و آلفا-توکوفریلاستات مصرف کرده بودند نسبت به گروه کنترل منفی بالاتر بود اما در پاسخ ثانویه تفاوت معنیداری در بین گروهها مشاهده نشد. استفاده از پودر دانهی گشنیز منجر به افزایش معنیدار فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسیددیسموتاز و گلوتاتیونپراکسیداز و کاهش مالوندیآلدئید پلاسمای خون جوجههای گوشتی شد. مقدار تریگلیسرید و کلسترول سرم خون در گروههای تغذیه شده با پودر دانهی گشنیز و آلفا- توکوفریلاستات به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل منفی بود. نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از سطوح 3/0 و 6/0 درصد دانهی گشنیز در جیرهی جوجهی گوشتی سبب تقویت سیستم ایمنی، کاهش اکسیداسیون و تعادل فراسنجههای خونی میشود.
This study was conducted to investigate the effects of dietary inclusion of coriander seed and α-tocopheryl acetate on the immunological response, blood, and antioxidant parameters of broiler chickens. Two hundred forty-one-day old chicks (Cobb 500) were randomly assigned to four treatments arranged in a completely randomized design with three replicates and 20 chicks per each group and kept for 42 days. Dietary treatments included a basal diet without additive (negative control), basal diet containing 250 mg/kg alpha-tocopheryl acetate (positive control), and basal diets containing 0.3 and 0.6% coriander powder. In the days of 35 and 42 days old, two birds were selected from each treatment and evaluated for humoral Immune Response. The levels of malondialdehyde (MDA), plasma antioxidants, triglycerides, cholesterol, HDL, LDL, and VLDL were measured at 42 days of age. Serum levels of triglyceride and cholesterol were significantly lower in coriander and α-tocopheryl acetate treatments than the negative control. The use of coriander seed increased the activity of antioxidant enzymes, superoxide dismutase, and glutathione peroxidase, as well as reduced the serum concentration of malondialdehyde in broiler chickens. Both the total antibody and immunoglobulin M titers were higher in the primary immune response to SRBC injection in coriander seeds and α-tocopheryl acetate treatments compared to the negative control group. However, no significant difference in secondary immune response was observed among all study groups. The results of this study showed that the use of 0.3 and 0.6% coriander seeds in broiler chicken diet improves the immune system, reduces oxidation and balances of blood parameters.
https://www.ivj.ir/article_108207_1a71fb07fc8d7c6d59cd1be9929c27bd.pdf
دانه گشنیز
آلفا-توکوفریل استات
فراسنجه های خونی
شاخص های آنتی اکسیدانی
جوجه گوشتی
Coriander seeds
α-tocopheryl acetate
blood parameters
Antioxidation indexes
broiler chickens
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
34
39
10.22055/ivj.2019.132249.2042
108208
Research Paper
تأثیر دُزهای گوناگون eCG بر عملکرد تولیدمثلی بزهای بومی استان کهگیلویه و بویراحمد در فصلهای تابستان و بهار
Effect of various eCG doses on reproductive performance of Kohgiluyeh and Boyerahmad province native goats at during the summer and spring seasons
جواد حبیبی زاد
j_habibi58@yahoo.com
1
قاسم حسینی
hoseinig52@gmail.com
2
موسی زرین
mousazarin@yahoo.com
3
صدیف استادیان
ostadyan@yahoo.com
4
مهرداد معمار
meamar@yu.ac.ir
5
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوج - ایران.
کارشناس ارشد، بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی، استان کهگیلویه و بویراحمد، یاسوج- ایران.
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوج - ایران.
کارشناس ارشد، بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی، استان کهگیلویه و بویراحمد- ایران.
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوج - ایران.
به منظور بررسی تأثیر دزهای گوناگون eCG بر عملکرد تولیدمثلی بزهای بومی استان کهگیلویه و بویراحمد، از 75 رأس بز (3-2 ساله و میانگین وزنی 9/1±46) در اواخر فصل تابستان (آزمایش اول) و 75 رأس بز (4-3 ساله و میانگین وزنی 6/2±45) در اوایل فصل بهار (آزمایش دوم) استفاده شد. چرخه فحلی بزها با استفاده از اسفنجهای پروژستروندار در یک دوره 18روزه همزمان شد. در هر آزمایش یک روز قبل از برداشت اسفنج، به گروههای آزمایشی به ترتیب 300، 400، 500 و 600 واحد بینالمللی eCG، تزریق و یک گروه به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که در فصل تابستان، گروههای دریافتکنندهی 500 و 600 واحد بینالمللی eCG و گروه شاهد بزغالهزایی کمتری نسبت به بقیهی گروهها داشتند. میزان فکاندیتی در تیمارهای دریافتکنندهی 400 و 500 واحد بینالمللی eCG (به ترتیب 2/1 و 13/1)، نسبت به سایر گروهها بیشتر بود. نتایج در فصل بهار نشان داد که دزهای بیش از 300 واحد بین المللی eCG، سبب شد همهی بزها در مدت 42 ساعت فحل شوند و در گروههای دریافتکنندهی دزهای 500 و 600 واحد بینالمللی eCG، نسبت به بقیه گروهها، زمان آغاز فحلی به طور معنیداری زودتر بود. نتایج نشان داد که درصد سه قلوزایی با افزایش دز eCG تا سطح 500 واحد، افزایش پیدا کرد و اختلاف میزان فکاندیتی و پرولیفیکیسی بین گروههای مختلف تیماری تمایل به معنیداری داشت و این فراسنجهها در گروه دریافتکنندهی 500 واحد بینالمللی eCG، نسبت به سایر گروههای تیماری، بیشتر بود. نتایج این مطالعه به طور کلی نشان داد که در اواخر تابستان و اوایل بهار به ترتیب دزهای 400 و 500 واحد بینالمللی eCG، بیشترین تأثیر را در افزایش نرخ آبستنی، نرخ دوقلوزایی و میزان فکاندیتی در بزهای بومی داشت.
To investigate the effect of different doses of eCG on reproductive performance of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province native goats, 75 goats (2-3 years age and 46±1.9 Kg mean weight) and 75 goats (3-4 years age and 45±2.6 Kg mean weight) were chosen during the summer season (first experiment) and during the spring season (second experiment), respectively. The estrous cycle of goats was synchronized by progesterone sponges in an 18 days period. In each experiment, one day before removing sponges, 300, 400, 500 and 600 IU of eCG were injected intramuscularly to the goats in experimental groups, and one group was assumed as control group. The results indicated that the groups which received 500 and 600 IU of eCG and the control group all had less kidding compared with the remaining groups. The fecundity rate in treatment groups that received 400 and 500 IU of eCG (1.2 and 1.13, respectively) was also more than the remain groups. During the spring season, the results indicated that all the goats which received eCG doses more than 300 IU cycled in 42 hours and in the groups, which received 500 and 600 IU of eCG doses, the onset of estrus was significantly earlier compared to other groups. The results indicated that the eCG dose up to 500 IU level, the percentage of triple kidding was increased. Fecundity and prolificacy rate among different treatment groups tended to significant difference and these characteristics were higher in the group receiving 500 IU of eCG, compared to other groups. In conclusion, the result of this study indicated that 400 and 500 IU of eCG had the most effect on increasing the pregnancy rate, twin kidding, and fecundity rate of native goats during the late summer and the beginning of spring seasons, respectively.
https://www.ivj.ir/article_108208_4ef622628af5ba1a271a2ce6107bc6d9.pdf
عملکردتولیدمثلی
گونادوتروپین جفت اسبسانان
نرخ آبستنی
نرخ دوقلوزایی
بز
reproductive performance
ECG
Pregnancy rate
Twining rate
Goat
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
40
48
10.22055/ivj.2019.140053.2052
108209
Research Paper
ارتباط بین تعداد سلولهای سوماتیک و میزان آلودگی به ویروس اسهال ویروسی گاوی در مخزن شیر گلههای شیری شهرستان سمنان
Relationship between bulk tank milk somatic cell count and bovine viral diarrhea status in dairy farms in Semnan
جواد شفائی نوده
novdeh@yahoo.com
1
رضا نارنجی ثانی
rezasani_vet@yahoo.com
2
حمید استاجی
staji@yahoo.com
3
اشکان جبلی جوان
jebellijavan@gmail.com
4
حسن هاشم زاده
hasanhyadeh@yahoo.com
5
دانشجو دکتری عمومی دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
استادیار گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنان، سمنان ایران
استادیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
دانشیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
کارشناس اداره کل دامپزشکی استان سمنان، سمنان، ایران
بیماری اسهال ویروسی گاو یکی از عوامل ویروسی ایجاد ورم پستان در گاو و بروز خسارات اقتصادی در گله میباشد. این ویروس با آسیب به سرپستانک، مجاری پاپیلاری و سرکوب سیستم ایمنی میتواند سبب حساسیت بیشتر برای ابتلا به موارد ورم پستان باکتریایی شود. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط بین تعداد سلولهای سوماتیک و میزان آلودگی به ویروس اسهال ویروسی گاوی در مخزن شیر گلههای شیری شهرستان سمنان میباشد. برای انجام این مطالعه از مخزن ذخیرهی شیر 40 گله گاو شیری هلشتاین در شهرستان سمنان نمونهبرداری صورت گرفت. جهت تأیید وجود ویروس اسهال ویروسی گاو در منبع ذخیرهی شیر از روش الایزا استفاده گردید. همچنین جهت شمارش سلولهای سوماتیک شیر از دستگاه دلاوال و برای اندازهگیری درصد چربی و پروتئین به ترتیب از روشهای ژربر و تیتراسیون فرمل استفاده گردید. تعداد سلولهای سوماتیک مخزن ذخیرهی شیر در گلههای اسهال ویروسی گاو منفی (103×96/57±103×25/464) و اسهال ویروسی گاو مثبت (103×17/79±103×08/618) اختلاف معنیداری نداشتند. همچنین درصد پروتئین، چربی و تعداد کل باکتری شیر در گلههای مثبت و منفی اختلاف معنیداری نشان ندادند. در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که در منطقهی مورد مطالعه ارتباط معنیداری بین تیتر آنتیبادی بیماری اسهال ویروسی گاو در مخزن شیر گلهها و تعداد سلولهای سوماتیک مخزن ذخیرهی شیر و کیفیت آن وجو ندارد.
Bovine viral diarrhea is one of the viral causes of mastitis in cattle and the economic losses of herds. This virus can make cattle more susceptible to bacterial causes of mastitis by damage to tits, papillary ducts, and immune suppression. The study aimed to examine the relationship between bovine viral diarrhea virus (BVDV) infections on bulk tank milk somatic cell counts (BTMSCC) in Semnan province. Forty dairy farms supplying milk to a dairy in Semnan province were recruited for this study. Bulk milk ELISA test was used to determine the BVDV infection status. Also, a delaval somatic cell counter was used to count the total somatic cell and Gerber and Formel titration method used for evaluating fat and protein percent of milk, respectively. The BTMSCC mean values for the BVDV seronegative (464.25×103 cells/ml; SD: 57.96×103) and seropositive (618.08×103 cells/ml; SD: 79.17×103) herds did not differ significantly. The percentage of protein and fat showed no significant difference between seropositive and seronegative. In conclusion, no statistically significant effect of BVDV infection on BTMSCC was found.
https://www.ivj.ir/article_108209_8f981f0a5a43cd3c2d1ba41c14ad51a7.pdf
اسهال ویروسی گاو
سلولهای سوماتیک
چربی شیر
پروتئین شیر
BVD
Somatic Cell Count
Milk Fat
Milk protein
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
49
62
10.22055/ivj.2019.160880.2100
108210
Research Paper
تعیین دوزاژ بهینه بالینی فلورفنیکل خوراکی در ماهیان قزل آلای رنگین کمان دچار استرپتوکوکوزیس/ لاکتوکوکوزیس تجربی و بررسی باقیمانده دارویی در کبد و ماهیچه آنها
Determination of optimal clinical dosage of orally administered florfenicol in rainbow trout with the experimental Streptococcosis/ Lactococcosis, and assessment of drug residues in their liver and muscles
نیما شیری
nimashiry@yahoo.com
1
سیاوش سلطانیان
dr.soltanian48@gmail.com
2
طهورا شمالی
t.shomali@shirazu.ac.ir
3
دانش آموخته دکتری تخصصی بهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز ، شیراز، ایران
دانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز ، شیراز، ایران
دانشیار گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
بروز پدیدهی مقاومت به آنتیبیوتیکها در عوامل باکتریایی بیماریزا در پی مصرف بیرویه از یک سو و اهمیت به کار گیری آنتیبیوتیکها در همهگیریهای همراه با شکستهای سنگین اقتصادی از سویی دیگر، سبب شده است تا یافتن دوز بهینهی بالینی اهمیت خاصی داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین دوزاژ بهینهی بالینی آنتیبیوتیک به روش خوراکی در ماهیان قزلآلای رنگینکمان مبتلا به بیماری استرپتوکوکوزیس/ لاکتوکوکوزیس و همچنین ردیابی باقیماندهی دارویی در کبد و ماهیچهی آنها انجام شد. بدین منظور، نخست میانهی دوز کشنده (LD50) باکتریهای استرپتوکوکوس اینیایی و لاکتوکوکوس گارویه برای ماهیان به کمک ثبت تلفات روزانه و محاسبه رگرسیون پروبیت به دست آمد. این دوزها برای آزمایش تعیین میانهی دوز مؤثر (ED50) در گروههای کنترل و تحت درمان خوراکی با دوزاژهای mg/kg-1 BW 5، 10، 20 و 40 فلورفنیکل به مدت 10 روز متوالی به کار گرفته شدند. 1، 5 و 10 روز پس از دورهی درمانی، از کبد و ماهیچهی ماهیان نمونهبرداری شده و پس از مراحل آمادهسازی و تهیهی استانداردها، سنجش غلظت باقیماندهی دارویی از طریق کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) انجام شد. مقادیر ED50 فلورفنیکل خوراکی برای L. garvieae و S. iniae به ترتیب برابر با mg/kg BW 52/14 و 49/15 به مدت 10 روز متوالی به دست آمد. بیشینهی حد باقیمانده (MRL) در روز دهم نمونهبرداری در کبد و ماهیچه به ترتیب µg/g BW (064/0±)461/0 و (103/0±)622/0 و به طور معنیداری کمتر از مقدار مجاز استاندارد آژانس اروپایی ارزیابی محصولات دارویی بود. دوزاژ بهینهی بالینی فلورفنیکل در ماهیان مبتلا به این بیماری معادل میانگین میانهی دوز مؤثر دارو برابر با mg/kg BW 15 برای 10 روز متوالی شناخته شده است که پس از به کارگیری این دوزاژ حداقل 10 روز زمان لازم است تا مصرف کننده بتواند از این ماهیان استفاده خوراکی کند.
The occurrence of resistance to antibiotics in bacterial pathogens due to their unnecessary consumption, as well as,the importance of use antibiotics in the outbreaks with heavy economic failures cause that finding optimal clinical dosage would be striking. The present study was intended to the determination of optimal clinical dosage of orally administered florfenicol in rainbow trout with the experimental Streptococcosis/ Lactococcosis, and assessment of drug residues in their muscles. First, the median lethal dose (LD50) of Streptococcus iniae and Lactococcus garvieae for fish was determined via daily casualty record and calculating the probit regression. These doses were applied to determine ED50 in control and orally treated groups with dosages including 5, 10, 20, and 40 mg/kg-1 BW in 10 consecutive days. The liver and muscles of the survived fish were sampled three times after the therapeutic session, since sample and standards preparing, the chemical analysis was performed by high-performance liquid chromatography. Amounts of orally administered florfenicol for L. garvieae and S. iniae were 14.52 and 15.49 mg/kg BW during 10 consecutive days, respectively. Maximum limit residual (MRL) of sampling tenth day in the liver and muscle were 0.461±0.064 and 0.622±0.103 µg/g that were significantly lower than authorized amount of the European agency for the evaluation of medicinal products. The optimal clinical dosage of florfenicol in rainbow trout with the experimental disease was equal to mean of the median effective dose of the drug was known 15 mg/kg BW that it takes at least 10-day recovery time after administration of this dosage for safe consuming of these fishes
https://www.ivj.ir/article_108210_4cdcbf25a1dfa24b293347853e8e942a.pdf
میانه دوز کشنده
میانه دوز مؤثر
استرپتوکوکوزیس
لاکتوکوکوزیس
باقیمانده فلورفنیکل
Median lethal dose
Median effective dose
Streptococcosis
Lactococcosis
Florfenicol residues
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
63
70
10.22055/ivj.2019.144980.2065
108212
Research Paper
بررسی وضعیت آلودگی سیستم خارجی تولید مثل مادیانهای اطراف تهران به مایکوپلاسما اکوئی جنیتالیوم
Mycoplasma equigenitalium infection survey of external organs of reproduction system of mares in the suburb of Tehran-Iran
مسعود طالب خان گروسی
garoussi@ut.ac.ir
1
یاسین تیموری
benyas_benyam@yahoo.com
2
تقی زهرائی صالحی
tsalehi@ut.ac.ir
3
فرامرز قراگوزلو
faramarz@ut.ac.ir
4
استاد گروه مامایی و بیماری های تولید مثل دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
دانش آموخته دکترای عمومی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
استاد گروه میکروبیولوژی، ایمنولوژی دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
استاد گروه مامایی و بیماری های تولید مثل دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران
اندومتریت عفونی در مادیان ناشی از مایکوپلاسما اکوئی جنیتالیوم باعث کم باروری، ناباروری، سقط، کاهش کرهزایی و ضرر اقتصادی در صنعت پرورش اسب میشود. هدف از این مطالعه، بررسی شیوع و آلودگی مادیانها به مایکوپلاسما اکوئی جنیتالیوم در اطراف تهران بود. در این مطالعه از 138 رأس مادیان به ظاهر سالم، به طور تصادفی در باشگاههای پرورش و نگهداری اسب، اسبهای مستقر در مراکز تحقیقاتی اطراف تهران و مادیانهای دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در دو گروه آبستن و غیرآبستن نژادها و سنین مختلف نمونهبرداری به عمل آمد. نمونهها از دو ناحیهی گودی و سینوس کلیتورال (138 نمونه) و واژینال (138 مورد) با استفاده از سوآب استریل تهیه گردید سپس در محیط انتقالی و در کنار یخ به آزمایشگاه میکروبشناسی حمل شدند. موارد تهیه شده، در محیط PPLO آگار و براث کشت داده شدند. از تعداد 276 نمونهی اخذ شده، تعداد 7 نمونه از 5 رأس (62/3 درصد) مادیان دارای کلونی مایکوپلاسما اکویی جنیتالیوم بود و 23 (6/16 درصد) رأس از کل نمونهها مشکوک بودند که با آزمونهای مولکولی تأیید تشخیص داده شدند. مادیانهای 2> سال، فاقد آلودگی بوده و سن دامهای آلوده بین 2 الی 20 سال بود. دامهای غیرآبستن آلوده به مایکوپلاسما اکویی جنیتالیوم بودند و دامهای آبستن فاقد هرگونه آلودگی میباشند. فقط 2 (44/1 درصد) رأس از مادیانهای دارای آلودگی از ناحیهی کلیتورال و واژینال بودند. چهار (89/2 درصد) رأس از مادیانها دارای سابقهی تلقیح بوده که 3 (03/3 درصد) رأس از آنها دارای تلقیح طبیعی بودند. سه (17/2 درصد) رأس از دامهای آلوده از اسبهای نژاد تروبرد بودند. کلیهی اسبهای آلوده، به منظور سوارکاری استفاده میشدند. نتیجه گرفته میشود که تعدادی از مادیانهای به ظاهر سالم غیرآبستن باشگاههای سوارکاری اطراف تهران که دارای سابقهی جفتگیری بودند، آلوده به مایکوپلاسما اکویی جنیتالیوم بودند.
Infectious endometritis in mares due to Mycoplasma equigenitalium causes subfertility, infertility, abortion, foaling reduction, and economic losses in the horse breeding industry. This survey aims to investigate the prevalence of infected mares infected with Mycoplasma equigenitalium in some breeds and keeping rearing horse centers in the suburb of around Tehran-Iran. In this survey, 138 healthy mares were randomly divided into 2 groups of pregnant and non-pregnant mares in different breeds and ages in different horse-riding clubs, research center, and faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran in the suburb of Tehran-Iran. Samples were taken from vaginal (No. 138) and the clitoral fossa (No. 138) of the mares using sterile swabs. Samples in the transport medium carried to the microbiology laboratory of the faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran besides ice bags. They were cultured in PPLO Broth and Agar. They were examined microscopic morphology. Seven out of 276 samples from five (3/62%) mares had mycoplasma colonies and 23 mare’s samples were suspected. Mares with< 2 years old were not infected and the age of the infected mares was 2-20 years old. The entire infected mares were not pregnant and the pregnant mares were not infected. Only 2 (1.44%) mares were infected in clitoral and virginal regions. Four (2.89%) mares were inseminated while 3 (3.03%) mares inseminated naturally. Three (2.17%) mares were Thoroughbred. All of the infected horses used for riding. It is concluded that the non-pregnant mares with natural insemination were infected by Mycoplasma equigenitalium in the suburb of Tehran-Iran.
https://www.ivj.ir/article_108212_ef03ddc881c696e555da4f577edebe6a.pdf
مادیان
سیستم تولید مثل
مایکوپلاسما اکوئی جنیتالیوم
تهران-ایران
Mare
Reproduction system
Mycoplasma equigenitalium
Tehran-Iran
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
71
81
10.22055/ivj.2019.151148.2075
108213
Research Paper
تاثیر مصرف سطوح مختلف مخلوط گیاهان پونه و آویشن بر رشد، ویژگیهای لاشه و سیستم ایمنی بلدرچین های ژاپنی
Effect of different levels of Mentha longifolia and Thymus vulgaris powders on growth, carcass characteristics and immune system of Japanese quails
امید عباسی
omida343@yahoo.com
1
محسن دانشیار
daneshyar_mohsen@yahoo.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
گیاهان دارویی پونه و آویشن از گیاهان موثر بر عملکرد و سیستم ایمنی طیور هستند. این آزمایش جهت بررسی تاثیر مصرف سطوح مختلف صفر، 25/0 ، 5/0 و 1 درصد مخلوط گیاهان پونه و آویشن (به نسبت مساوی) بر عملکرد، اندامهای داخلی، خصوصیات لاشه و سیستم ایمنی بلدرچین های ژاپنی انجام گرفت. روش کار: برای این منظور از 200 قطعه بلدرچین ژاپنی 14 روزه در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 5 تکرار برای هر یک (10قطعه جوجه در هر تکرار) استفاده شد. مصرف مخلوط پونه و آویشن تأثیر معنیداری بر افزایش وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک در هفتههای مختلف و کل دوره بلدرچینهای ژاپنی نداشت (05/0 P>). وزن طحال تحت تاثیر همه سطوح مخلوط گیاهی به طور معنیداری افزایش یافت و بیشترین افزایش مربوط به پرندگان تغذیه شده با 1 درصد مخلوط پونه و آویشن بود (05/0 P<). ازدیاد حساسیت تاخیری (ایمنی سلولی) تحت تاثیر سطوح مخلوط گیاهان آویشن و پونه به طور معنیداری کاهش یافت و با افزایش سطح مخلوط گیاهی، کاهش بیشتری برای این پارامتر مشاهده گردید (05/0P<). مصرف سطوح 5/0 و 1 درصد مخلوط آویشن و پونه منجر به افزایش تیتر پادتن در مقایسه با سطح پایین مخلوط گیاهی و تیمار شاهد گردید (05/0P<). مصرف همه سطوح مخلوط گیاهی باعث مقادیر بالاتر تکثیر لنفوسیتی و انفجار تنفسی در مقایسه با تیمار شاهد گردید (05/0P<). به طور کلی، مصرف سطوح 5/0 و 1 درصد مخلوط پودر آویشن و پونه در بلدرچینهای ژاپنی موجب افزایش تیتر پادتن علیه پادگن گلبول قرمز گوسفند، تکثیر لنفوسیتی، قابلیت انفجار تنفسی و کاهش ازدیاد حساسیت تاخیری میگردد.
Mentha and Thyme medicinal planst are the effective plants on performance and immune system of poulty. This experiment was conducted to investigate the effect of different levels of 0, 0.25, 0.5 and 1.0% Mentha and Thyme mixture on performance, internal organs, carcass charactersitics and immunity system of Japanese quail. For this purpose, two hundered Japanese quails on day 14 were used in a completely randomized design with 4 treatments and 5 replicates for each (10 chicks per replicate). Consumption of different levels of Thyme and Mentha mixture had no significant effect on weight gain, feed intake and feed conversion ratio during the different weeks of age or whole the expermnetal period in Japanese quail (P>0.05). Relative weight of spleen was increased by all the diferent levels of plant mixtures and the highest spleen weight was related to the birds fed 1.0% of Thyme and Mentha mixture (P<0.05). Delayed-type hypersensitivity (cellular immune) was decreased by the all levels of plants mixtures and more decreased at the higher levels of plant mixtures (P<0.05).The consumption of 0.5 and 1.0% of Thyme and Mentha mixtures caused the increased antibody titers as compared to the low plants mixture (0.25%) and the control diet (P<0.05). The all plants mixtures cauased the higher lymphocyte proliferation and respiratory brusting as compared to control treatment (P<0.05). In conclusion, consumption of 0.5 and 1.0% of Thyme and Mentha mixture increase the antibody titer against sheep red blood cells, lymphocyte profileration, and respiratory brusting ability and decrease the delayed type hypersensitivity in Japanese quail.
https://www.ivj.ir/article_108213_f283219373567cf5fd3111e310921026.pdf
بلدرچین ژاپنی
پونه
آویشن
عملکرد تولید
ایمنی سلولی
Japanese quil
Mentha longifolia
Thymus vulgaris
performance
cellular immune
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
82
93
10.22055/ivj.2019.151750.2077
108214
Research Paper
بررسی اثر اوره آهسته رهش و ملاس، بر هیستومورفومتری شکمبه، شیردان و فراسنجههای تخمیر شکمبهای بره های پرواری
Investigating the effects of slow-release urea and molasses on histomorphometric tissue of rumen and abomasum and rumen fermentation parameters of fattening lamb
محمدرضا مشایخی
mashayekhi2004@yahoo.com
1
نعیم عرفانی مجد
naeemalbo@yahoo.com
2
محسن ساری
mohsensari@gmail.com
3
مرتضی رضایی
amirsaleh1380@yahoo.com
4
دانشجوی دکتری تغذیه دام، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران
استاد گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران
استادیار پژوهشی موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
این تحقیق جهت بررسی خصوصیات تخمیری شکمبه و تغییرات هیستومورفومتری شکمبه و شیردان، ناشی از افزودن اوره آهسته رهش و ملاس به جیرهی غذایی گوسفندان پرواری انجام شد. پژوهش در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار شامل شاهد، دو منبع نیتروژن غیر پروتیینی اورهی معمولی (6/1 درصد) و اورهی آهسته رهش (8/1 درصد) با و بدون ملاس (صفر و 20 درصد) و 7 تکرار با استفاده از 35 رأس برهی نر نژاد عربی، به مدت 105 روز انجام شد. جیرههای مورد استفاده شامل 70 درصد کنسانتره و 30 درصد علوفه بودند. در مقایسه با جیرهی شاهد، استفاده از اورهی آهسته رهش باعث کاهش غلظت استات شد. افزودن ملاس به جیره موجب افزایش غلظت بوتیرات و کل اسیدهای چرب فرار شکمبه نسبت به جیرهی شاهد شد. در جیرهی شاهد، pH شکمبه نسبت به تیمارهای حاوی منابع نیتروژن غیر پروتیینی پایینتر بود. در مقایسه با اورهی معمولی، استفاده از اورهی آهسته رهش با و بدون ملاس، در جیرهی غذایی، باعث افزایش عمق غدد معدهای، کاهش ضخامت طبقهی زیر مخاطی و نیز کاهش ضخامت طبقهی عضلانی شد. افزودن ملاس باعث افزایش ارتفاع سلولهای پوششی و کاهش تعداد سلولهای مرزنشین و اصلی شیردان شد. در مطالعات سلولی اثرات تخریبی سلولهای پوششی و افزایش بافت لنفوئیدی منتشر ناشی از ملاس مشاهده شد. به طور کلی تفاوت معنیداری بین منابع نیتروژن غیر پروتئینی مورد استفاده روی ساختار بافت دستگاه گوارش مشاهده نشد. با توجه به اثرات مخرب ساختاری استفاده از ملاس بر بافتهای اندامهای گوارشی مورد بررسی، استفاده از 20 درصد ملاس قابل توصیه نمیباشد.
This study aimed to investigate the effects of slow-release urea in comparison with conventional urea, with or without the addition of molasses, on rumen fermentation, histomorphometrically and cellular parameters of rumen and abomasum of growing lambs. The experiment was conducted in a completely randomized design with 5 treatments including control, two sources of non-protein nitrogen (1.6% conventional urea and 1.8% slow-release urea) with or without molasses (0% and 20%) and 7 replicates with using of 35 Arabian lambs during 105 days. The diets included 70% concentrate and 30% forage. Using slow-release urea reduced the concentration of acetate. Adding molasses to the ration increased the concentration of butyrate and total rumen volatile fatty acids relative to the control diet. In control, rumen pH was lower than non-protein nitrogen sources. Compared to conventional urea, using slow-release urea with or without molasses in the diet increased stomach glands depth and decreased thickness of tunica submucosa, and also tunica vascularizes. The addition of molasses was increased epithelial cell height and decreased numbers of parietal cells and chief cells in the abomasum. At the cellular level, the addition of molasses had damaging effects on epithelial cells, and increased diffuse lymphatic tissue was observed. In general, there was no significant difference between non-protein nitrogen sources on gastrointestinal tissue. Because of the undesirable effects of using a high level of molasses on the tissue structure of the digestive tract, the inclusion of 20% ration dry matter molasses in a high concentrate diet is not recommended.
https://www.ivj.ir/article_108214_27813e573a65027663fd5c2b147dcb3e.pdf
اوره آهسته رهش
ملاس
جیره پُر کنسانتره
اسیدهای چرب فرار
هیستومورفومتری شکمبه شیردان
Slow Release Urea
Molasses
High Concentrate Diet
Volatile Fatty Acid
Histomorphometric of Rumen and Abomasum
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
94
104
10.22055/ivj.2019.143669.2060
108215
Research Paper
جداسازی و شناسایی گونههای کمپیلوباکتر در مدفوع گربههای خانگی شهرستان اهواز با روشهای کشت و واکنش زنجیرهای پلیمراز
Isolation and characterization of Campylobacter spp. in feces of companion cats in Ahvaz district by culture and PCR methods
بهمن مصلی نژاد
bmosallanejad@scu.ac.ir
1
داریوش غریبی
d.gharibi@scu.ac.ir
2
رضا آویزه
avizeh@scu.ac.ir
3
روزبه عباسی
drroozbeh71@yahoo.com
4
استاد گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
دانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
استاد گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
دانشآموخته دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.
کمپیلوباکتریوز یک بیماری مشترک بین انسان و دام است که موجب اسهال در انسان، سگ، گربه و دیگر حیوانات اهلی و وحشی میشود. هدف از انجام مطالعهی حاضر، بررسی آلودگی به کمپیلوباکتر در گربههای خانگی ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز بود؛ همچنین فاکتورهای خطر نظیر سن، جنس، نژاد، وضعیت تغذیه و روش زندگی (محیط باز یا بسته) بررسی شدند. در این تحقیق، نمونهی مدفوع از 101 قلاده گربه (35 گربهی اسهالی و 66 گربهی به ظاهر سالم) تهیه و به دو روش کشت و PCR مورد آزمایش قرار گرفتند. در کشت باکتریایی، تنها 2 مورد از نظر کمپیلوباکتر مثبت بودند (98/1 درصد)؛ اما در روش PCR، 37 مورد آلودگی به کمپیلوباکتر تعیین گردید (63/36 درصد). شایعترین گونهی کمپیلوباکتر در میان گربههای ارجاعی، کمپیلوباکتر آپسالینسیس و کمپیلوباکتر کولای بودند که به ترتیب 23 و 7 مورد (16/62 و 91/18 درصد) از 37 مورد مثبت تشخیص داده شده را به خود اختصاص دادند. یک شیوع پایینتر از آلودگی به کمپیلوباکتر ژژونی در4 مورد (81/10درصد)، برای عفونت همزمان به گونههای کمپیلوباکتر کولای و ژژونی 2مورد(40/5 درصد) و گونههای کمپیلوباکتر آپسالینسیس و لاری 1 مورد (70/2 درصد) مشخص گردید. میزان شیوع در گربههای اسهالی و سالم به ترتیب 14/57 و 75/25 درصد تعیین گردید. از نظر آماری، در روش PCR، ارتباط معنیداری بین آلودگی به کمپیلوباکتر در گربههای سالم و اسهالی وجود داشت؛ همچنین فاکتورهای سن، نژاد، تغذیه و روش زندگی، تفاوت معنیداری را نشان دادند؛ اما فاکتور جنس تأثیر معنیداری در آلودگی به کمپیلوباکتر نداشت. در مجموع به دلیل حضور مکرر گونههای کمپیلوباکتر در مدفوع گربهها، این اجرام میتوانند به عنوان یک عامل مخاطرهآمیز، برای سلامت عمومی نقش بازی کنند. بر این اساس، تستهای دورهای و جدا کردن گربههای اسهالی از دیگر حیوانات، به خصوص گربههایی که از گوشت خام استفاده و در پناهگاه زندگی میکنند، اهمیت زیادی دارد.
Campylobacteriosis is a zoonotic disease which causes enteritis in human, dog, and cat, as well as other domestic and wild animals. The present study aimed to detect of campylobacter infection in companion cats referred to the Veterinary Hospital of the Shahid Chamran University of Ahvaz. Risk factors such as age, gender, breed; nutrition status, and lifestyle (open or close environment) were reviewed also. Fecal samples were examined by two methods of culture and PCR from one hundred one of cats (thirty-five diarrheic and sixty six clinically healthy). Only two samples were positive in culture method (1.98%), but Campylobacter species were detected in thirty-seven samples by PCR; which yields an overall prevalence of 36.63%. The most prevalent species of campylobacter among the referred cats were C. upsaliensis and C. coli with 23 and 7 out of 37 identified isolates (62.16% and 18.91%) respectively. A lower prevalence was observed for C. jejuni in four identified isolates (10.81%) and for concurrent infections in two cases (C. coli + C. jejuni) (5.40%) and one case (C. upsaliensis+ C. lari) (2.70%). The prevalence of infection was 57.14% and 25.75% in diarrheic and healthy cats respectively. There was a significant difference for campylobacter infection between the healthy and diarrheic cats in the PCR method, as well as, age, breed; nutrition status and lifestyle showed a significant difference, but there was no significant difference for gender factor in campylobacter infection. In conclusion, because of the frequent presence of campylobacter species in feces of cats, these bacteria can constitute a public health hazard. Accordingly, periodic tests and isolation of diarrheic cats from others are important, especially cats that eat raw meat and live in a shelter.
https://www.ivj.ir/article_108215_223bd4b77b929fc72bf3c1f697ac0f53.pdf
کمپیلوباکتر
کشت
PCR
گربه
اهواز
Campylobacter
culture
PCR
Cat
Ahvaz
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
105
113
10.22055/ivj.2019.149959.2073
108216
Research Paper
درمان کاندیدیازیس واژنی تجربی با عصاره ی اتانولی بره موم در بز
Treatment of experimental vaginal candidiasis with ethanolic extract of propolis in goat
وحید نجارنژاد
v.najarnezhad@urmia.ac.ir
1
قادر جلیل زاده امین
vahnm56@yahoo.com
2
عبدالغفار اونق
eanasori@yahoo.com
3
کامیار اسلامی اسلامی میلانی
hkeshipour598@yahoo.com
4
علی اصغر تهرانی
z.mishmast@yahoo.com
5
استادیار گروه بیماری های درونی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
دانشیار گروه بیماری های درونی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
دانشیار گروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
استادیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
دانشیار گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
کاندیدا آلبیکنس به عنوان فلور طبیعی فرصت طلب در سطح پوست و مخاطات زندگی میکند که با فراهم شدن شرایط و رشد بیش از حد، باعث بروز علائم بالینی کاندیدیازیس میگردد. تجویز پروفیلاکتیک و درمانی برخی داروهای ضد قارچ باعث ایجاد مقاومت دارویی شده است، لذا امروزه نیاز به معرفی داروهای جدیدتری جهت درمان کاندیدیازیس میباشد. در این تحقیق از 12 رأس بز ماده 8 ماهه با وزن تقریبی 20 کیلوگرم استفاده شد. حیوانات بعد از ایجاد کاندیدیازیس واژنی با کاندیدا آلبیکنس (PTCC: 5027)، به صورت کاملاً تصادفی به چهار گروه درمان شونده با عصارهی اتانولی بره موم، درمان شونده با پماد نیستاتین، درمان شونده با گلیسرین و گروه عدم درمان تقسیم شدند. در این تحقیق جراحات مخاطی ظرف مدت ۵ روز ایجاد گردید. عصارهی اتانولی بره موم طی مدت ۵ روز و نیستاتین طی مدت ۷ روز نشانههای بالینی کاندیدیازیس واژنی را برطرف کردند. جراحات مخاطی ایجاد شده در گروههای درمان شونده با گلیسرین و عدم درمان تا ۳ هفته بعد با گذشت زمان وخیمتر شدند. در بررسی بافتشناسی نیز اثرات ضد التهابی، ترمیم ضایعات، بازسازی غدد عرق، سباسه و فولیکولهای مو و حذف آبسه از درم، در گروههای درمانی با عصارهی اتانولی بره موم و نیستاتین نسبت به گروههای عدم درمان و درمان شده با گلیسرین به طور واضحی مشخص بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که عصارهی اتانولی بره موم در مقایسه با نیستاتین در مدت زمان کوتاهتری قادر به درمان جراحات کاندیدیازیس واژنی در بز است.
Candida albicans is a natural opportunistic flora on the skin and mucous membranes, growth in good conditions and causes clinical symptoms of candidiasis. Prophylactic and therapeutic administration of some antifungal agents has been caused drug resistance, so nowadays there is a need to introduce newer drugs for the treatment of candidiasis. In this study, 12 heads of 8 months old goats with a weight of 20 kg were used. After induction of vaginal candidiasis with Candida albicans (PTCC: 5027), animals were randomly divided into four groups: treated with ethanolic extract of propolis, treated with nystatin ointment, treated with glycerin and non-treated group. In this study, mucosal injuries occurred within 5 days. Ethanol extract of propolis during 5 days and nystatin within 7 days resolved the clinical signs of vaginal candidiasis. Mucosal injuries created in non-treated and glycerin-treated groups worsened over time by up to 3 weeks later. In the histopathological examination, the anti-inflammatory effects, the repair of sweat glands, sebaceous and hair follicles, and the removal of abscess from the dermis, in the treatment groups with ethanolic extract of propolis and nystatin, were significantly different from that of the non-treated and glycerin-treated groups. The results of this study showed that the ethanolic extract of propolis can repair vaginal candidiasis lesions in a shorter period compared to nystatin in goat.
https://www.ivj.ir/article_108216_bd7febf3a76a1f5075fd375f389de8d5.pdf
کاندیدا آلبیکنس
کاندیدیازیس واژنی
عصاره اتانولی بره موم
بز
candida albicans
vaginal candidiasis
Ethanolic extract of propolis
Goat
per
دانشگاه شهید چمران اهواز
نشریه دامپزشکی ایران
1735-6873
2676-704X
2020-05-21
16
1
114
123
10.22055/ivj.2019.151532.2080
108217
Research Paper
تاثیر غلظت های مختلف عصاره گیاه هفت بند (پلی گونوم آویکولار) بر پارامترهای بیولوژیک اسپرم در ماکیان
The Effect of different concentrations of knotgrass )Polygonum avicular( extract on biological parameters of sperm in fowl
سهیل همتی
soheilhemmati@yahoo.com
1
مجید غلامی آهنگران
mgholami6@gmail.com
2
بنفشه حیدری
ban_heidari@yahoo.com
3
دانش آموخته دکتری عمومی، دانشکده دامپزشکی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران
دانشیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران
استادیار گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران و مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی تولید مثل، پژوهشکده فن آوری های نوین جهاد دانشگاهی- ابن سینا، تهران، ایران
آنتیاکسیدانها با ایجاد اختلال در روند تولید رادیکالهای آزاد و با خنثیسازی استرس اکسیداتیو میتوانند باعث افزایش تکثیر سلولهای زایای بیضه و بهبود کمی و کیفی شاخصهای تخصصی باروری اسپرم در مرغهای مادر شوند. عصارهی گیاه هفت بند (پلیگونومآویکولار) دارای مقادیر زیادی ترکیبات فنولیک و فلاونوئید بوده و خاصیت آنتیاکسیدانی بالایی دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر عصارهی هفت بند بر پارامترهای بیولوژیک اسپرم در خروس میباشد. در این بررسی، عصارهی هیدروالکلی گیاه هفت بند در چهار غلظت صفر، 500، 1000 و 2000 میلیگرم در لیتر تهیه و به مدت یک هفته به آب آشامیدنی خروسهای بالغ نژاد رسمی گلپایگان اضافه شد. پس از یک هفته تأثیر دوزهای مختلف عصاره بر پارامترهای بیولوژیک اسپرم (تعداد، تحرک، زنده مانی و مورفولوژی نرمال اسپرم) مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. به منظور ارزیابی ناهنجاریهای اسپرم از رنگآمیزی پاپانیکولا استفاده شد. بیشترین تعداد اسپرم زنده با بالاترین تحرک و مورفولوژی نرمال در گروه دریافت کنندهی 2000 میلیگرم عصارهی هفت بند مشاهده گردید. همچنین، استفاده از دوز بالای عصاره موجب کاهش معنیدار ناهنجاریهای سر، قطعهی میانی و دم اسپرم گردید. به طور کلی، استفاده از عصارهی هیدروالکلی گیاه هفت بند موجب بهبود برخی از پارامترهای بیولوژیک اسپرم شد. به نظر میرسد هفت بند به دلیل دارا بودن مقادیر بالای ترکیبات آنتیاکسیدانی فنولیک و فلاونوئید موجب بهبود کیفیت اسپرم در ماکیان میگردد.
Antioxidants can disrupt the production of free radicals by neutralizing oxidative stress and increase the proliferation of testicular germ cells and then improve the quality and quantity of sperm fertility indices in breeder chickens. The knotgrass extract (Polygonum avicular) has high levels of phenolic and flavonoid compounds and has high antioxidant properties. This study aimed to investigate the effect of knotgrass extract on the biological parameters of sperm in roster. In this study, hydroalcoholic extracts of knotgrass was prepared in four concentrations of zero, 500, 1000 and 2000 mg/L and added to drinking water for adult Golpayegan official breeders for one week. After one week, the effect of different doses of the extract on the biological parameters of sperm (number, mobility, survival and normal sperm morphology) was evaluated and compared. The Papanicolaou staining was also used to evaluate the sperm abnormalities. The most number of live sperm with the highest motility and normal morphology was observed in group receiving 2000 mg/L of knotgrass extract. Also, application of high dosage of extract significantly reduced the head, middle piece and tail abnormalities of sperm (P≤0.05). The highest number of live sperm with the highest motility and normal morphology was observed in the group receiving 2000 mg/L of knotgrass extract. Also, using high dose of extract significantly reduced head, medulla, and sperm motility abnormalities (P≤0.05). In overall, the use of hydroalcoholic extracts of knotgrass improved some of the biological parameters of sperm. It can be concluded that knotgrass (Polygonum avicular), due to high amount of phenolic and flavonoid antioxidant compounds, improves the sperm quality in fowls.
https://www.ivj.ir/article_108217_2ed9fe76acabe8cf41f5656701a2e439.pdf
اسپرم
باروری
گیاه هفت بند
پلیگونوم آویکولار
ماکیان
Sperm
Fertility
Fowl
Knotgrass
Polygonum avicular
Rooster